در سال 1989 ، من 20 ساله شدم و سال بعد از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. در این دهه من تصمیمات بدی می گرفتم-با شوهر سابقم فرار می کردم-اما همچنین مجموعه ای از انتخاب های بزرگ که همه من را به شخصیت امروز تبدیل کردند.

در اینجا امیدوارم اشتباهات و موفقیت های من و درس های زندگی آموخته شده در طول راه نیز به شما کمک کند:

1- همیشه اشتیاق خود را دنبال کنید اما شغل روزانه خود را ترک نکنید مگر اینکه مطمئن باشید

اگرچه بیشتر حرفه حرفه ای من پس از فارغ التحصیلی در عرصه مالی شرکت های بزرگ آمریکا شکل گرفت ، اما هرگز عشقم به نوشتن را رها نکردم. بعد از کار و تعطیلات آخر هفته – یا صادقانه بگویم ، بارها در مشاغل روزم – وقت می گذاشتم که سرقت کنم و بنویسم. استعداد شما هرچه باشد ، با قاطعیت دنبال آن بروید ، حتی در حالی که کارهای دیگری را برای پرداخت قبض انجام می دهید.

2- جلوگیری از افراط و تفریط: ترک گنجه

خیلی از چیزها خوب پیش بینی نمی کند من این درس را از خریدهای زیاد ، سیگار کشیدن علف های هرز و پرداخت نکردن قبض کافی آموختم – بنابراین مجبور شدم خود را کنترل کنم و در 20 سالگی مسئولیت پذیرتر شوم. شما هنوز هم می توانید از انجام کارهایی که دوست دارید لذت ببرید اما مطمئن شوید که ابتدا به وام مسکن توجه شده است.
عکس مرتبط با سیگار

3- از ظاهر خوب

لذت ببرید
خوب ، در 20 سالگی خیلی گرم بودم. به عنوان یک نکته ، مطمئن شوید که از روزهایی که چین و چروک کمی دارد و هیچ لکه سنی ندارد لذت می برید.

4- خود را به بهترین نحو بیان کنید

من دیگر نوجوان نبودم ، فهمیدم که نظر من اهمیت دارد ، اما ترجیح می دهم بارها این کار را به صورت مکتوب انجام دهم بدون اینکه به چهره افراد نگاه کنم و واکنش های آنها را تماشا کنم. به هر روشی که برای شما راحت تر است ، راهی است که برای بیرون آوردن احساسات درون خود دارید. مطمئن شوید که آنها را بیرون می آورید.

5- وقتی بچه ندارید کارها را انجام دهید

در 20 سالگی ، من فرزندی نداشتم ، بنابراین می توانستم زمان زیادی را به کار اختصاص دهم ، اما بخشی از من آرزو می کند که حرفه نویسندگی را با اشتیاق بیشتر دنبال می کردم ، در حالی که هیچکس را جز خودم در موردش نداشتم.

6- “دعا کار می کند.”

این چیزی است که مادربزرگم به من می گفت و باور کنید ، وقتی من 30 ساله شدم و در زندگی خود ضررهای جدی را تجربه کردم ، می دانستم که گفته او برای کمک به من برای زنده ماندن از آنها درست است.

7- اشکالی ندارد خودتان را ببخشید

من تقریباً به خودم توهین می کردم که در 20 سالگی بیشتر کار نکردم. آن وقت بود که به خودم گفتم این کار را متوقف کنم – و این بخشش کلیدی است. وقتی می دانید بهتر است ، به قول معروف ، بهتر عمل می کنید.

8- به مثبت

نگاه کنید
لیست صدها اشتباهی که در دهه 20 یا بیشتر از آن مرتکب شده ام آسان است – اما بهتر است همیشه به جنبه های روشن زندگی نگاه کنم. به جای این که در 20 سالگی فارغ التحصیل نشوم ، همانطور که می خواستم ، می توانم به خودم تبریک بگویم که مدرک خود را در پنج سال به جای هیچ مدرکی نگرفتم.

9- جهت عشق را دنبال کنید

پس از سه سال ازدواج نامناسب در اوایل بیست سالگی ، به ذهنم رسید که مردم نمی توانند یکدیگر را تغییر دهند یا یکدیگر را مجبور به تغییر کنند. بنابراین ، من از آن موقعیت سوء استفاده فرار کردم و متوجه شدم که قرار گرفتن در یک محیط مثبت تر ، خسته کننده یا خسته کننده نیست – این عشق است ، در کل بسیار بهتر از نفرت است.

10- به افراد فضا و فضل

بدهید
من قبلاً انتظارات زیادی داشتم که مردم وقتی می خواستم آنچه را که من می خواستم انجام دهند. زمان به ما نشان می دهد که دیگران می توانند کارهایی را انجام دهند که ما انتظارش را نداریم – و ما باید به آنها این آزادی را بدهیم که خودشان باشند.

11- از دیگران تشکر کنید که به شما اجازه دادند خودتان باشید

آزادی در یادگیری به دیگران اجازه می دهد کارهای خود را انجام دهند به من این امکان را داد که بفهمم همان آزادی را دارم. هیچ زنجیر سنگین یا مرزهای نامعقول بر روی افراد دیگر به من این وحی را نداد که هیچ کس دیگر نباید همین کار را با من انجام دهد.

12- امید ناامید کننده نیست

ممکن است افراد احساس کنند وقتی 20 ساله خود را ترک می کنید ، زندگی به پایان رسیده است. من آموخته ام که این کمک می کند که همیشه سرشار از امید باشید و هرگز اجازه ندهید رویاهایتان بمیرد – مهم نیست که چند ساله می شوید. حتی زمانی که سطح موفقیت شوندا ریمز را که در 20 سالگی دنبالش بودم تجربه نکردم ، این بدان معنا نیست که تسلیم شدم. در عوض ، می دانم روزی فرا می رسد که کلماتی را که قبلاً در روح خود شنیده بودم برآورده می شود: “مال توست”.