قرطبی صاحب کتاب استیعاب و متوفای ۴۶۳ که مقدم بر ابنتیمیه و نزدیکتر به زمان سلف است، مینویسد: قال النبی (صلی الله علیه و آله) فی اصحابه: «اقضاکم علی بن ابی طالب». [۷۴۷]
این جمله پیامبر (ص) در زمان حیات تمام صحابه مورد نظر صادر شده است.
بلاذری نیز مفاد حدیث را تایید میکند: «ان علیا من اقضی اهل المدینه». [۷۴۸]
او از قول عمر چنین نقل میکند: «قال عمر علی اقضانا». [۷۴۹]
حدیث برادری پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) با وجود تصریحات محدثین مورد انکار ابنتیمیه است. او مدعی است پیامبر (صلی الله علیه و آله) با کسی برادر نشد. «اما حدیث المواخاه فباطل موضوع فان النبی (صلی الله علیه و آله) لم یواخ احد». [۷۵۰]
حاکم در مستدرک از ابنعمر نقل میکند:
وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد مدینه شد بین اصحاب برادری ایجاد کرد. علی با چشم گریان عرض کرد بین اصحابت برادریایجاد کردی ولی بین من و احدی این کار انجام نشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جواب فرمود: «یا علی انت اخی فی الدنیا و الآخره.
علاوه بر حاکم ابنحنبل و دو نفر از صاحبان صحاح سته هم مفاد روایت را نقل کردهاند. [۷۵۱]
قرطبی در الاستیعاب بر خلاف نظر ابنتیمیه حدیث مواخاه را روایت میکند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) بین مهاجرین در مکه و انصار و مهاجرین در مدینه برادری ایجاد کرد. . . و خطاب به علی گفت: «انت اخی فی الدنیا و الآخره». [۷۵۲]
بلاذری از بزرگان قرن سوم اخوت بین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) را با عبارت «فاخی بینه و بین نفسه» تایید میکند. [۷۵۳] مفاد حدیث را قندوزی[۷۵۴] و متقی هندی صاحب کنز العمال[۷۵۵]و ترمذی[۷۵۶] نقل کردهاند.
حدیث مواخاه و برادری مورد تایید مبارکفوری است. [۷۵۷]
ابنتیمیه پس از پذیرش حدیث منزلت (تثبت فی الصحیحین بلاریب)[۷۵۸] نظر غیر مقبولی را اظهار میکند: «استخلاف در مدینه دلیلی بر فضیلت نمیشود، دیگران هم استخلاف داشتند». [۷۵۹]
ابنتیمیه با مغالطه اینگونه بر مطلب ادعایی خود شاهد میآورد:
بشر بن منذر در غزوه بنی قینقاع و ابن ام مکتوم در جنگ قریش جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مدینه شدند ولیاین امر برای آنها نه تنها فضیلتی اختصاصی محسوب نمیشود، بلکه مشیر به امر مهمی مثل امامت و جانشینی در ولایت بر مردم نیست. [۷۶۰]
ابنتیمیه بهصورت آشکار و پنهان از هر دلیل و امارهای برای استناد به امامت دچار وحشت است و دست به مناقشه یا انکار آن میزند. در عدم دلالت دلایلی که مستمسک شیعیان است تمام اندیشمندان اهلسنت شریکند ولی ابنتیمیه با انکار آنها راه اقامه حجج احتمالی را میبندد.
در جایی دیگر مینویسد: «قد استخلف علی المدینه غیر واحد و اولئک المستخلفون منه بمنزله هارون من موسی من جنس استخلاف علی. . . فلیس فی الحدیث دلاله علی ان غیره لم یکن منه بمنزله هارون من موسی». [۷۶۱]
مشابه سازی فوق قابل خدشه است زیرا سلف مورد قبول ابنتیمیه همانند ابنعمر و سعد بن ابی وقاص در این زمینه به مقام علی (علیه السلام) تنافس داشتند. [۷۶۲] اگر این منزلت خیلی عادی و در دسترس بود که خیلیها در آن مشارکت داشتند در این صورت دلیلی بر این غبطه وجود ندارد. معلوم نیست چرا روایت منقول در صحیح بخاری که مشیر به حسرت صحابه به این مقام است، مورد بی اعتنایی ابنتیمیه قرار گرفته است؟
بهعلاوه در مورد هیچ جانشینی در مدینه به هنگام مسافرت، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) از تعبیرخاص و معنی دار، نسبت و منزلت حضرت هارون (علیه السلام) به حضرت موسی (علیه السلام) استفاده ننموده است. تشبیه همه مستخلفین به نسبت حضرت هارون (علیه السلام) و موسی (علیه السلام) در کلام حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) نیامده است و ابنتیمیه با قیاس نابجا دست به این مفهوم سازی زده است.
ابنتیمیه در مورد حدیث «سد الابواب الا باب علی» از تعبیر «فان هذا مما وضعته الشیعه»[۷۶۳] استفاده میکند که مشعر بر مجعول و غیر واقعی بودن آن است، در حالی که این روایت در جوامع معتبر روایی اهلسنت وارد شده است. [۷۶۴]
حدیث سد ابواب و استثنا شدن درب خانه علی (علیه السلام) از آن، مورد تایید متقدمین و متاخرین از علمای صاحب اثر اهلسنت است.
سبط ابنجوزی حدیث را در تذکره الخواص ذکر میکند. او از ابنعباس نقل میکند: «امر رسول الله (صلی الله علیه و آله) بسد الابواب الا باب علی». [۷۶۵]
مبارکفوری هم در تحفه الاحوذی روایت را قبول و نقل کرده است. [۷۶۶]
در روند انکار احادیث ناظر به فضیلت اهلبیت (علیهم السلام) و علی (علیه السلام) ابنتیمیه مینویسد: «قوله انت ولی فی کل مومن بعدی فان هذا موضوع باتفاق اهل المعرفه بالحدیث». [۷۶۷]
او برای موجه نشان دادن حرف خود مینویسد:
اینکه علی و دیگران مولای هر مومنی هستند وصفی ثابت در زمان حیات و بعد از ممات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی است پس علی ولی هر مومنی است در حالی که الان متصدی ولایت و امارت ظاهری بر مردم نیست.[۷۶۸]
بر عکساین ادعا، اهل معرفت به حدیث از محدثین اهلسنت و جماعت از جمله ترمذی صاحب یکی از صحاح سته، مفاد روایت را در
سنن مورد قبول اهلسنت نقل نموده است. [۷۶۹]
صاحب الاستیعاب روایت را در کتاب خود از قول ابنعباس از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) با این عبارت نقل کرده است: «انت ولی کل مومن بعدی». [۷۷۰]
انکار حدیث طیر توسط ابنتیمیه هم احتمالا از همان مبنای مذکور (واهمه از تنزیل شیخین از افضلیت مطلق) سرچشمه میگیرد.
نسائی در خصائص حدیث طیر را نقل میکند که بهنحو مضمر دلالت بر افضلیت علی (علیه السلام) به شیخین دارد.
او مینویسد:
مرغ پختهای نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود. حضرت دعا کرد: «اللهم ائتنی باحب خلقک الیک یاکل معی من هذا الطیر». سپس نقل میکند ابوبکر و عمر آمدند و حضرت آنها را رد کرد، وقتی علی آمد پذیرفت و مرغ را با ایشان تناول نمود. «فجاء ابوبکر فرده و جاء عمر فرده، و جاء علی فادخله له. [۷۷۱]
حدیث طیر با مفاد مذکور مورد تایید قندوزی در ینابیع الموده است. [۷۷۲]
سبط ابنجوزی حنفی متوفای ۶۵۴ در تذکره الخواص صحت حدیث طیر را تایید میکند. [۷۷۳]
مبارکفوری متوفای ۱۳۵۳ مفاد حدیث طیر را قبول مینماید. [۷۷۴]
ابنتیمیه با غمض عین از واقعیت تاریخی در مکابرهای آشکار و به دور از بی طرفی مینویسد: «حدیث لمبارزه علی بن ابی طالب بعمرو بن عبدود یوم الخندق افضل من عمل امتی الی یوم القیامه کذب». [۷۷۵]
اگر روایتی هم در زمینه ظفرمندی علی (علیه السلام) بر قهرمان نامی عرب عمرو بن عبدود وارد نمیشد باز این پیروزی با تحلیل عقلی ارزشی معادل تمام اعمال مسلمین داشت، چرا که این جنگ برای نابودی اسلام طراحی شده بود و جهاد فاخر علی (علیه السلام) از اضمحلال سیاسی جامعه نوپای اسلامی ممانعت نمود. تمام صحابه مورد احترام ابنتیمیه در آن وقت حضور داشتند اما در مقابل رجزهای تحقیر آمیز عمرو هیچ کاری ننمودند ولی بر عکس رفتار تمام صحابه، امیرالمومنین علی (علیه السلام) با دلاوری، صدای آزار دهنده او را قطع نمود و اسلام را در برابر تمام دنیای شرک و کفر آن روز جامعه عرب به پیروزی رساند. با وجود این رویکرد منفی ابنتیمیه، در کتب روایی و تاریخی اهلسنت، روایت مذکور مورد قبول واقع شده است. [۷۷۶]
ابناثیر (۶۳۰ – ۵۵۹) فتح الفتوح خیبر و جنگ خندق را از افتخارات امیرالمومنین علی (علیه السلام) میداند. [۷۷۷]
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |