۴-۲۹ ۰خطبه ۷۷:
إِنَّ بَنِی أُمَیَّهَ لَیُفَوِّقُونَنِی تُرَاثَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه وآله تَفْوِیقاً. وَاللَّهِ لَئِنْ بَقِیتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اللَّحَّامِ الْوِذَامَ التَّرِبَهَ.
قال الشریف: وَ یُروَى «التُّرابَ الوذمهَ» وَ هُو على القَلبِ، قولُهُ علیهِالسلامُ «لَیُفَوِّقونَنی» أَی یُعطُونَنی مِن المالِ قلیلاً کَفَواق النَّاقَهِ وَ هُوَ الحَلبَهُ الواحِدَهُ مِن لَبَنِهَا، والوِذامُ جمعُ و ذَمهٍ وَ هی الحُزَهُ مِن الکَرِشِ أَوِ الکَبِدِ تَقَعُ فی التُّرابِ فَتُنفَضُ.
چون سعید بن العاص که از جانب عثمان فرماندار کوفه بود برای حضرت در مدینه هدیه و نامهای فرستاد و در آن نامه بدین امر اشاره نمود و نوشت به جز عثمان، من تاکنون برای هیچ کس هدایایی به این مقدار و با چنین بزرگداشتی نفرستادهام، حضرت چون نامهی او را خواند برآشفت و چنین گفت:
بنی امیه از میراث محمد صلیالله علیه و آله(که خود وارث آن حضرتم) چیزی بس اندک به من میدهند، مانند شیری که به بچه شتر در وقت دوشیدن مادرش داده میشود. سوگند به خدا اگر زنده مانم و بر آنان دست یابم چنان آنها را دور بریزم که گوشت فروشان روده و شکنبه خاک آلود را دور میاندازد. سید رضی فرماید: و در روایت دیگر است که التراب الوذمه و آن بر عکس الواذم التربه میباشد. و معنی لیفوقوننی فرمایش آن حضرت(ع) این است که از بیتالمال اندکی به من میدهند مانند فواق شتر و فواق به معنی یک بار شیر دادن بچه شتر است از شیر مادرش، و ذام جمع وذمه است و به معنی پارهی شکنبه یا جگر میباشد که در خاک افتاده خاک آلود گردد.(بهشتی؛ بی تا: ۶۴-۶۳).
إِنَّ بَنِی أُمَیَّهَ لَیُفَوِّقُونَنِی تُرَاثَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه وآله تَفْوِیقاً. غرض فائدۀالخبراست. همچنین میتوان گفت که غرض اظهار حسرت است. امام(ع) از این عمل بنی امیه اظهار حسرت و اندوه مینمایند.
وَاللَّهِ لَئِنْ بَقِیتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اللَّحَّامِ الْوِذَامَ التَّرِبَهَ. غرض تحقیر است. امام(ع) با بیان این تشبیه قصد دارد بنی امیه را تحقیر کند و پستی و حقارت آنها را نشان دهد.(بیان کند)
۴-۳۰ ۰خطبه ۷۸:
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی. فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَه. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَلَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانِی ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ. وَسَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَشَهَوَاتِ الْجَنَانِ. وَهَفَوَاتِ اللِّسَانِ.
پروردگارا بر من ببخش آنچه را که درباره من بدان داناتری و اگر دوباره مرتکب آن کارها شدم تو نیز دوباره مرا ببخش. پروردگارا آنچه وعده دادم و بدان عمل نکردم بر من عفو فرما و آنچه را که با زبان به تو تقرب جستم ولی در دل با گفتههایم مخالفت کردم بر من ببخش. پروردگارا آنچه که با اشارههای چشم کردم و کلماتی که بیهوده بر زبان راندم و خواهشهای دل و لغزشهای زبانم را بر من بیامرز.(ارفع؛ ۱۳۷۹: ۲۳۷).
این خطبه به صورت دعائی و امری میباشد پس انشاء است و گویی که امام(ع) میخواهد در این خطبه شیوهی صحبت کردن با خدا و دعا نمودن را آموزش دهد.
۴-۳۱ ۰خطبه ۷۹:
قَالَهُ لِبَعضِ أَصحَابِهِ لَما عَزَمَ علَى المَسیرِ إلَى الخَوارجِ و فَقالَ لَهُ یَا أمیرالمُؤمِنینَ إِن سِرتَ فِی هذا الوَقتِ خَشیتُ أن لا تَظفَرَ بِمُرادِکَ مِن طَرِیقِ عِلمِ النُّجومِ فَقالَ علیهِ السَّلامُ:
أَتَزْعُمُ أَنَّکَ تَهْدِی إِلَى السَّاعَهِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیهَا صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ. وَتُخَوِّفُ مِنَ السَّاعَهِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهَذَا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرْآنَ وَاسْتَغْنَى عَنِ الِاسْتِعَانَهِ بِاللَّهِ فِی نَیْلِ الْمَحْبُوبِ وَدَفْعِ الْمَکْرُوهِ. وَتَبْتَغِی فِی قَوْلِکَ لِلْعَامِلِ بِأَمْرِکَ أَنْ یُولِیَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ لِأَنَّکَ بِزَعْمِکَ أَنْتَ هَدَیْتَهُ إِلَى السَّاعَهِ الَّتِی نَالَ فِیهَا النَّفْعَ وَأَمِنَ الضُّرَّ! ثم أقبل علیه السلام على الناس فقال:
أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَتَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْکَهَانَهِ وَالْمُنَجِّمُ کَالْکَاهِنِ وَالْکَاهِنُ کَالسَّاحِرِ وَالسَّاحِرُ کَالْکَافِرِ وَالْکَافِرُ فِی النَّارِ سِیرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ.
چون آهنگ جنگ خوارج کرد یکی از اصحاب گفت: «ای امیر مؤمنان از راه علم ستارگان گویم که اگر در این هنگام به راه افتی، ترسم به مراد خود نرسی» امام(ع) فرمود:
پنداری تو ساعتی را نشان میدهی که هر که در آن به سفر رود بدی به وی نرسد، و از ساعتی میترسانی که اگر در آن، راه سفر پیش بگیرد، زیان وی را در میان خویش گیرد هر که تو را در این سخن راستگو پندارد، قرآن را دروغ انگارد، و در رسیدن به مطلوب و دور کردن آنچه ناخوش است و نامحبوب، خود را از خدا بینیاز شمارد. تو، از آن که سخن
ت را کار بندد، چشم داری که تو را سپاس دارد و پروردگارش را به حساب نیارد، چه به گمان خویش، ساعتی را بدو نشان دادهای که در آن به سودی رسیده و از زیانی رهیده است. سپس روی به مردم کرد و فرمود:
ای مردم از اخترشناسی روی بتابید، جز آنچه بدان راه دریا و بیابان را یابید، که این دانش به غیبگویی میکشاند- وغیب را جز خدا نداند- منجم چون غیب گوست و غیبگو چون جادوگر و جادوگر چون کافر است و کافر در آذر، به نام خدا به راه بیفتید.(شهیدی؛ ۱۳۷۸: ۵۸)
وَتَبْتَغِی فِی قَوْلِکَ لِلْعَامِلِ بِأَمْرِکَ أَنْ یُولِیَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ لِأَنَّکَ بِزَعْمِکَ أَنْتَ هَدَیْتَهُ إِلَى السَّاعَهِ الَّتِی نَالَ فِیهَا النَّفْعَ وَأَمِنَ الضُّرَّ.
غرض لازم الفائده است. امام(ع) میخواهد به آن شخص که ادعای ستارهشناسی کرده بگوید من از نیت تو و قصد و فکر تو آگاهی دارم.
أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَتَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْکَهَانَهِ وَالْمُنَجِّمُ کَالْکَاهِنِ وَالْکَاهِنُ کَالسَّاحِرِ وَالسَّاحِرُ کَالْکَافِرِ وَالْکَافِرُ فِی النَّارِ. غرض تحذیر است. امام(ع) مردم بر حذر میدارد از این که به دنبال ستارهشناسی باشند و بخواهند به وسیلهی آن راه خود را بیابند و آن را مبنای عمل خود قرار دهند.
سِیرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ. جمله امری است. پس انشایی است.
۴-۳۲ ۰خطبه ۸۰:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ. فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاهِ وَالصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ. وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَهُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَهِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَکُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَلَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ.
ای مردم بدانید که زنها از نظر ایمان بهره و نصیب و خرد دارای نقصند دلیل نقص ایمانشان معاف بودن آنها از نماز و روزه به هنگام عادت ماهانهی آنهاست و دلیل نقص خردشان این است که شهادت دو زن ارزش شهادت یک مرد را دارد و دلیل بهره کم آنها این است که میراثشان نصف میراث یک مرد است. از زنان بد دوری گزینید و از خوبشان بر حذر باشید در کارهای مشروع و معروف از آنها فرمان نبرید، تا در انجام کارهای منکر از شما انتظاری نداشته باشند.(بحرانی؛ ۱۳۷۵: ۲/۴۸۰).
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاهِ وَالصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَهُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَهِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ. غرض فائدۀالخبراست. امام قصد دارد مردم را از این موضوع آگاه کند. و این خطبه را امام بنا به تفاسیر بعد از جنگ جمل ایراد فرمودند که به رهبری عایشه صورت گرفت و در این جنگ بسیاری از مسلمانان کشته شدند. و شاید امام(ع) میخواهد به مردم هشدار دهد و آن ها را از این زن و پیروی از او بر حذر دارد.
فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَکُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ. جملات امری هستند پس انشایی هستند.
وَلَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ. جمله اول نهی است و انشائی- جمله نهی طلبی است و جمله دوم جواب طلب است.
۴-۳۳ ۰خطبه ۸۱:
أَیُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَهُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ. فَإِنْ عَزَبَ ذَلِکَ عَنْکُمْ فَلَا یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ وَلَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُکْرَکُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَهٍ ظَاهِرَهٍ وَکُتُبٍ بَارِزَهِ الْعُذْرِ وَاضِحَهٍ.
ای مردم(از آثار) زهد و دل نبستن به دنیا کم کردن آرزوها و سپاسگزاری از نعمت ها(ی حقتعالی) و اجتناب و دوری از حرامهاست. پس اگر به این سه چیز دست نیافتید(نتوانستید هر سه را انجام دهید دو تای از آنها را ترک ننمائید، اول) حرام بر شکیبایی شما غلبه پیدا نکند(شکیبا باشید و گرد معاصی نگردید) و(دوم) سپاسگزاری از نعمتها(ی حقتعالی) را فراموش نکنید(زیرا اگر مخالفت نمودید، برای عذاب در قیامت) خداوند به وسیلهی حجتهای پیدا و روشن(پیغمبران و دلیل عقل) و کتابهای(آسمانی که) آشکار و هویدا(در دسترس همهی شما است) جای عذر برای شما باقی نگذاشته است.(فیضالاسلام؛ ۱۳۷۹: ۱۸۱-۱۸۰)
غرض از تمامی این خطبه ارشاد و نصیحت مردم است. امام(ع) قصد نصیحت و ارشاد مردم به ترک دنیا و سپاسگزاری از نعمتها و بخششهای خداوند متعال را دارند.
۴-۳۴ ۰خطبه ۸۲:
مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَآخِرُهَا فَنَاءٌ. فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ و
َفِی حَرَامِهَا عِقَابٌ. مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ وَمَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ. وَمَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَمَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ. وَمَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ. وَمَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ.
قالَ الشریف: أقولُ وَ إذا تأمَّلَ المتأَمِّلُ قولَه علیه السلام: «مَن أبصَرَ بهَا بَصَّرَتهُ» وَجَدَ تَحتَهُ مِن المَعنى العجیبِ و الغَرَضِ البعیدِ ما لا تُبلَغُ غایَتُهُ، وَ لا یُدرَکُ غورُهُ لا سیَّمَا إِذا قَرَنَ إلَیهِ قَولَهُ: «وَ مَن أَبصَرَ إلَیها أعمَتهُ». فَإنَّهُ یَجِدُ الفَرقَ بَینَ «أَبصَرَ بِها وَ أبصَرَ إلَیها» واضِحاً نیِّراً وَ عَجیباً بَاهِراً.
چه ستایم خانهای را که آغاز آن رنج بردن است و پایان آن مردن. در حلال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آن که در آن بینیاز است گرفتار است، و آن که مستمند است، اندوهبار . آن که در پى آن کوشید بدان نرسید، و آن که به دنبال آن نرفت، او رام وى گردید. آن که بدان نگریست، حقیقت را به وى نمود، و آن که در آن نگریست، دیده اش را بر هم دوخت.
شریف میفرماید: میگویم: اگر نگرنده در گفتار امام «مَن أبصَرَ بهَا بَصَّرَتهُ» نیک بیندیشد در آن از معنی عجیب و اندیشهی ژرف نگر آن بیند که به نهایت آن نتوان رسید و ژرفای آن را نتوان دید به خصوص که با گفتهی او(ع) مقارن شود که «وَ مَن أَبصَرَ إلَیها أعمَتهُ» که فرق میان «أبصر بها» و «أبصر الیها» تا کجاست. و پایهی بلاغت این سخن چه آشکار پیداست.(شهیدی؛ ۱۳۷۸: ۵۹).
غرض از این خطبه تحذیر میباشد امام(ع) در این خطبه مردم را از این دنیا و فریفته شدن به آن بر حذر میدارد.
۴-۳۵ ۰خطبه ۸۳:
این خطبه به خطبه غرّا معروف است. از خطبههای شگفتانگیز حضرت(ع) است و از نظر بلاغت در اوج قرار دارد. به علت طولانی بودن این خطبه به منظور درک بهتر جملات آن، سعی شده در چند بخش جداگانه بررسی شود:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَلَا بِحَوْلِهِ. وَدَنَا بِطَوْلِهِ. مَانِحِ کُلِّ غَنِیمَهٍ وَفَضْلٍ. وَکَاشِفِ کُلِّ عَظِیمَهٍ وَأَزْلٍ. أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ کَرَمِهِ وَسَوَابِغِ نِعَمِهِ. وَأُومِنُ بِهِ أَوَّلًا بَادِیاً. وَأَسْتَهْدِیهِ قَرِیباً هَادِیاً. وَأَسْتَعِینُهُ قَاهِراً قَادِراً. وَأَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ کَافِیاً نَاصِراً. وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً- صلى الله علیه وآله- عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ. أَرْسَلَهُ لِإِنْفَاذِ أَمْرِهِ وَإِنْهَاءِ عُذْرِهِ وَتَقْدِیمِ نُذُرِهِ.
حمد و سپاس خدایی را سزاست که به قدرت کاملهی خود، بر همه چیز برتری دارد و از جهت نعمتهای فراگیرش به همهی موجودات نزدیک است. او بخشندهی هر غنیمت و فضیلت و برطرفکنندهی هر شدت و سختی است من او را بر احسانهای پی در پی و نعمتهای فراوانش ستایش میکنم و به او ایمان میآورم، زیرا نسبت به همه چیز اولیّت و مبدئیت دارد، از او طلب راهنمایی میکنم، چون او به راهنمایی نزدیک است و از او کمک و یاری میخواهم زیرا او توانا و پیروز است، کارهای خود را به خدا واگذار میکنم چون او کفایتکننده و یاری دهنده است. گواهی میدهم محمد- صلّی الله علیه و آله- بنده و فرستاده اوست. او را به رسالت فرستاد، تا فرمانش را روا و حجّتش را تمام کند، و ترس از او را در دلهای جای دهد.(بحرانی؛ ۱۳۷۵: ۲/۴۹۷-۴۹۶)
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |