هوش اخلاقی بوربا

هوش اخلاقی توسط بوربا در روانشناسی وارد شده است. او هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشت اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف می­کند. هوش اخلاقی اشاره دارد به اینکه ما به صورت ذاتی، اخلاقی یا غیر اخلاقی متولد نمی­شویم، بلکه یاد می­گیریم که چگونه خوب باشیم.
۲-۱-۵-۱ اصول هوش اخلاقی از دیدگاه بوربا
۱-همدردی: تشخیص احساسات و علایق افراد و همچنین یک مغهوم اخلاقی قوی است که فرد را وادار می­سازد تا به درستی رفتار کند به دلیل آنکه می­تواند، رنج­های عاطفی را در دیگران تشخیص دهد و همین مسئله او را از رفتار ظالمانه باز می­دارد و شامل این مراحل است:
الف) پرورش آگاهی
ب) افزایش حساسیت نسبت به احساسات دیگران
ج) همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر.
۲- هشیاری: داشتن راه صحیح و درست و عمل در همان راه و شامل این مراحل است:
الف) ایجاد زمینه­ای برای رشد اخلاقی
ب) ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری و هدایت رفتار
ج) پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افراد به منظور یادگیری درست از خلاف
۳- خودکنترلی: کنترل و تنظیم تفکرات و اعمال خود به طوری که به هر فشار از درون و بیرون ایستادگی کند و در همان راهی که احساس می­کنید درست است، عمل کنید، شامل این مراحل است:
الف) الگوسازی و اولویت­ بندی خود کنترلی افراد
ب) تشویق افراد به خود انگیزش
ج) آموزش راه­هایی به افراد برای رویارویی با وسوسه­ها و تفکر قبل از عمل.
۴- توجه و احترام:  ارزش قائل شدن برای دیگران با رفتار مودبانه و با ملاحظه و شامل:
الف) انتقال معنی توجه به افراد از طریق آموزش دادن
ب) افزایش توجه به اقتدار و بی­توجهی،  بی­ادبی و بی­احترامی
ج) تأکید بر رفتارهای خوب، ادب و تواضع که به عنوان تعارف در نظر گرفته می­شود.
۵- مهربانی:  توجه به نیازها و احساسات دیگران شامل:
الف) تدریس معنی و ارزش مهربانی
ب) ایجاد آستانه تحمل صفر برای زشتی و بدی
ج) تشویق مهربانی و خاطرنشان شدن تأثیرات مثبت آن
۶- صبر و بردباری:  توجه به آن و حقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید و رفتارشان با ما مخالف است شامل:
الف) پرورش صبر و تحمل از سنین پائین
ب) القای درک تنوع  و گوناگونی
ج) مخالفت با کلیشه­سازی و عدم تحمل تعصبات بی دلیل.
۷-انصاف:  انتخاب­های عقلانی و عمل به شیوه منصفانه شامل:
الف) رفتار با دیگران به طورمنصفانه
ب) کمک به دیگران برای داشتن رفتار منصفانه
ج) تدریس روش­هایی به افراد برای مقاومت در برابر بی­انصافی و بی­عدالتی (سیادت و همکاران ، ۱۳۸۷).
 
 
۲-۱-۵-۲ اصول هوش اخلاقی از دیدگاه لینک وکیل
لینک و کیل (۲۰۰۵) هوش اخلاقی را توانایی تشخیصی درست از اشتباه می­دانند که با اصول جهانی سازگار است به نظر آنان­، چهار اصل هوش اخلاقی زیر برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:
۱-درستکاری: یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه که به آن معتقدیم و آنچه که به آن عمل می­کنیم، انجام آنچه که می­دانیم درست است و گفتن حرف راست در تمام زمان­ها کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوه­ای عمل می­کند که با اصول و عقایدش سازگار باشد.
۲- مسئولیت­پذیری: کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال خود و پیامدهای آن، همچنین اشتباه­ها و شکست­های خود را نیز می­پذیرد.
۳-دل­سوزی: توجه به دیگران که دارای تأثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان و دل سوز باشیم، آنان نیز در وقت نیاز با هم­دردی می­کنند.
۴- بخشش: آگاهی از عیوب خود و تحمل اشتباه­های دیگران
۲-۱-۶ فواید هوش اخلاقی
هوش اخلاقی فقط برای رهبری اثربخش اهمیت ندارد. هوش اخلاقی، “هوش حیاتی” برای همه انسان­ها است. به دلیل اینکه هوش اخلاقی، اشکال دیگر هوش را به انجام کارهای ارزشمند هدایت می­کند. هوش اخلاقی به زندگی ما هدف می­دهد. بدون هوش اخلاقی، ما قادر به انجام کارها و وقایع تجربه شده هستیم، اما آنها فاقد معنی هستند. بدون هوش اخلاقی، ما نمی­دانیم آنچه که انجام می­دهیم چرا انجام می­دهیم و یا حتی چه چیزهایی وجود ما را در نظام خلقت از برخی مسائل متفاوت می­سازد(لنیک و کیل، ۲۰۰۵: ۴۵-۵). هوش اخلاقی رفتار مناسب را تقویت می­کند و قادر است پایداری زندگی اجتماعی را در طول زمان فراهم سازد تا حدی که هوش اخلاقی شانس بقاء را افزایش می­دهد، و حتی به طول عمر افراد کمک می­کند. بدون هوش اخلاقی، زندگی اجتماعی دوامی نخواهد داشت و بقای این گروه در معرض خطراست(دینورسیا[۱]، ۲۰۱۰: ۱۶). هوش اخلاقی نشان­دهنده این واقعیت است که ما اخلاقی یا غیراخلاقی به دنیا نمی­آییم بلکه ما باید یاد بگیریم که چگونه می­شود خوب باشیم. آنچه که ما احتیاج داریم روشهایی هوشمندانه برای انجام کارهای درست و این چیزی است که ما به آن هوش اخلاقی می­گوییم و این نتیجه آموزشی است که چگونه می­توان با دیگران رفتار کرد(کولز[۲]، ۱۹۹۷). هوش اخلاقی شامل ترکیبی از دانش، تمایل و اراده است. این هوش شامل روشی است که فکر می­کنیم، احساس می­کنیم و عمل می­کنیم. تشخیص درست از اشتباه به تنهایی ممکن نیست احساسات، مهارت­ها یا اعمال ما را تغییر دهد(کلارکن[۳]،۲۰۱۰: ۱۵-۱).
۱٫DI Norcia
۱٫Coles
۲٫Clarken