۲-برنامه ریزی فرهنگی باید انضمامی و تجربی باشد.
۳- برنامه ریزی باید خصلتی ساختاری داشته باشد نه اجباری. به عبارت دیگر، برنامه ریزی فرهنگی باید در صدد تامین فرصت های ساختاری بر آید تا مردم به روشی خاص در آن رفتار نمایند و نه اینکه مستقیما تحت فشار برای انجام کاری مجبور واقع شوند.
۴-برنامه ریزی فرهنگی باید خصلت مشارکت مردمی داشته باشد
۵- برنامه ریزی فرهنگی باید برای جلب مشارکت عموم حتی المقدور خصلت داوطلبانه داشته باشد. چرا که این نوع برنامه ریزی با عنصر فکر و اندیشه سرو کار دارد و این بدون مشارکت داوطلبانه مردم میسر نخواهد بود. (چلبی: ۱۳۸۱، به نقل از صالحی امیری) -برنامه ریزی فرهنگی باید منطبق با وجدان عمومی جامعه باشد.
۶-واقع گرایانه باشد. به عبارت دیگربا توانایی های سیستم سازگاری داشته باشد و امکانات و ظرفیت های موجود در جامعه را مد نظر قرار دهد.
۷-به قلمرو ملی محدود نشود، بلکه با اتخاذ چشم اندازی وسیع مسائل بین المللی و بین منطقه ای و جهانی را نیز مد نظر قرار دهد همچنین برای همکاری با نهادها و دولت های دیگر درصدد یافتن راه های جدید باشد. (یونسکو، ۱۳۷۹، به نقل از صالحی امیری ۱۳۸۷)
۸-به امر تنوع فرهنگی، که به خلاقیت در تولیدآثارفرهنگی و هنری منجر می شود توجه ویژه ای داشته باشد.
۹-باتوجه به محدودیت منابع وامکانات وهمچنین مشکلات، اولویت گذار باشد.
۱۰-بر اساس اجماع و نوعی توافق رسمی و اتفاق نظر میان مسئولان و متوالیان امور شکل گرفته باشد و کارشناسان بخش اجرایی نیز مصمم به اجرای ان باشند “برنامه فرهنگی ملی براساس یک فرایند سیاسی است: فرایندی که سیاستمداران آن را آغاز می کنند و می کوشند تا بر آن حاکم گردند. برای تحقق اهداف فرهنگی باید میان رهبران سیاسی و برنامه ریزان پیوسته تبادل نظر صورت گیرد برنامه ریزی نمی تواند از فرایند سیاسی جدا افتد و بی توجه به آن ادامه یابد در صورتی که چه کارکنانی که برنامه را تهیه کردند و چه کارمندانی که آن را اجرا می نمایند–برای اجرای آن مشتاق نباشند برنامه باشکست مواجه می شود.
۱۱-برنامه ریزی فرهنگی باید براساس یک رویکرد و الگوی فرهنگی کلانی شکل گیرد و درباره آن الگو و رویکرد میان مسئولان و کارشناسان اتفاق نظر وجودداشته باشد. به عبارت دیگر، انگاره نظری حاکم بر سطوح عالی برنامه ریزی و سطوح کارشناسی متفاوت نباشد. زیرا وجود شکاف نظری در اثر ابعاد محورهای انگاره نظری سطوح عالی برنامه ریزی و سطوح کار شناسی موجب ابهام مفهومی، نبود تفاهم میان سطوح عالی، میانی، اجرایی و در نتیجه ظاهر شدن گسست و بهم ریختگی در حوزه برنامه ریزی فرهنگی می شود و سیاست گذاران اهداف و راهبردهایی راتعیین می کنند که برای سطوح کارشناسی ابهام نظری دارد. متقابلا طرح ها و برنامه هایی توسط کارشناسان ارائه می شود که از نگاه سیاست گذاران مبهم ومشکوک است (رجب زاده، ۱۳۸۰، به نقل ازحیدری زاده، الهه ۱۳۸۷)
۱۱-ضرورت برنامه ریزی فرهنگی
تقریبا همگان بر اصل برنامه ریزی اتفاق نظر دارند و درباره اهمیت و ضرورت آن هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد. درباره اهمیت و ضرورت برنامه ریزی فرهنگی در عرصه فرهنگ نیز تقریبا چنین توافقی وجود دارد. برنامه ریزی فرهنگی، می تواند امکان به کار گیری دقیق تر مدیریت ها، سازمان ها، طراحی اقدام ها و فعالیت های فرهنگی متناسب با اهداف و اولویت ها را فراهم آورد. اصولا برنامه ریزی بر اساس این فرض پذیرفته شده انجام می گیرد که، امکانات و منابع ما محدود است و بهره گیری توام با روزمره‏گی از منابع محدود، صدمات جبران ناپذیری به بار خواهد آورد امروزه برنامه ریزی در تمام امور انسانی، امری انکار ناپذیر تلقی می شود و عملا شاخصی برای تفکیک کشورهای پیشرفته از غیر پیشرفته محسوب می شود. با توجه به اهمیت برنامه ریزی، به نظر نمی رسد دلیلی برای بهره گیری از آن در عرصه فرهنگ وجود نداشته باشد. زیرا نظام فرهنگی همزمان دارای دو کارکرد محوری متناقض نمای “تغییر و نو آوری” و “تداوم اجتماعی” است بنابر این ضرورت برنامه ریزی را باید در دو چیز جست و جو کرد: از یک طرف در همین کارکرد تغییر دو گانه و متناقض آمیز فرهنگی، یعنی کارکرد تغییر و تداوم و از طرف دیگر، جوامعی نظیر جامعه ما که مرحله گذر را طی می کنند و تحولات سریع و نا همگون و نابرابر را تجربه می کنند همزمان احتیاج به نظم و تغییرات همگون و جهت دار دارند. (چلپی، ۱۳۷۴٫ به نقل از صالحی امیری۱۳۸۷)
۱۲-انواع برنامه ریزی فرهنگی
به طور کلی می توان چند نوع فعالیت راکه معمولا به عنوان برنامه ریزی برای فرهنگ شناخته می شود، از هم تفکیک کرد نوع اول برنامه ریزی از نوع اقتصادی است و به تخصیص منابع برای فعالیت های فرهنگی، بر اساس مجموعه ای از اولویت ها می پردازد. این نوع فعالیت ها که بسیاری از اوقات برنامه ریزی فرهنگ و هنر نامیده می شود با چالش هایی از جمله اعمال نفوذ و تصمیم گیری های دولت روبرو است. نوع دوم برنامه ریزی فرهنگی، در واقع جزیی از برنامه ریزی و طراحی شهری است و عنصر مکان یابی و طراحی فضاهای فرهنگی شهر را در بر می گیرد. برخی دیگر از متخصصان، برنامه ریزی فرهنگی را در واقع برنامه ریزی برای جلب مشارکت مردم در اداره امور شهرها از بعد اجرایی و عمرانی می دانند. این دیدگاه در واقع برنامه ریزی برای مشارکت در سطح محلی است که جزیی از برنامه ریزی شهری است. فعالیت دیگری که باز هم برنامه ریزی فرهنگی خوانده می شود،
طراحی استراتژی فرهنگی است. برخی این فعالیت ها را از نوع برنامه ریزی استراتژیک به شمار می آورند. این دیدگاه نیز در بر گیرنده، فعالیت های مختلفی از طرح ریزی کالبدی گرفته تا سیاست گذاری های کلان عمومی است. با وجود این می توان این نگرش رابا سیاست گذاری فرهنگی کلان یکسان شمرد. زیرا از این زاویه برنامه ریزی فرهنگی تعیین اولویت بندی و طراحی سیاست های عمومی است که باعث تقویت وحدت و انسجام ملی شده، هویت ملی و فرهنگی شهروندان را تقویت و تثبیت می کند. (ایوانز: ۲۰۰۱ به نقل ازاسماعیل کاوسی ۱۳۸۷)
هر نظریه در واقع بیان یک اعتقاداست. دید گاهی است که به ما اجازه می دهد تا جهان اطراف خود را قدری بیشتر و کمی بهتر بشناسیم. البته باید به این نکته توجه داشت که اگر نظریه ای پیچیده است، الزاما به این معنا نیست که نظریه خوب و کاربردی هم باشد. در عین حال نظریاتی که خیلی ساده انگارانه وروشن می باشند، ممکن است ارزش تفسیری محدودی داشته باشند. (سوتهیل و همکاران، ۱۳۸۳) نظریه هدایتگر تحلیل است و قضایایی که از آن بر می خیزد محور اصلی تحلیل داده ها را تشکیل می دهند. بنابراین، انتخاب چارچوب نظری برای هر تحقیقی نقطه حیاتی آن است. زیرا چارچوب نظری حداقل دو کارکرد مهم دارد: اول اینکه اجازه می دهد سوال آغازین تحقیق مجددا فرمول بندی شده یا به صورت دقیق تری بیان گردد. دوم اینکه چارچوب نظری به عنوان شالوده برای فرضیه هایی به کار می رود که به اعتبار آن‏ها محقق پاسخ منسجمی به سوال آغازین می دهد (کیوی ۱۳۸۱) از آنجایی که در این پژوهش بنا را بر آن گذاشتیم تا از نتایج حاصله آن در برنامه ریزی فرهنگی سود جوییم لذا چارچوب نظری تحقیق بر اساس برنامه ریزی فرهنگی ترتیب داده می شود. بنابراین، و به سبب اهمیت چارچوب نظری در هر تحقیق سعی شده تا مهم‏ترین نظریه های ارائه شده در ارتباط با برنامه ریزی فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد.
۱۳-رویکردهای نظری در باب برنامه ریزی فرهنگی
دو دیدگاه نظری متفاوت درباره برنامه ریزی فرهنگی را می توان از یکدیگر تفکیک کرد. این دو عبارتند از:
الف) دیدگاهی است که با سیاست گذاری و برنامه ریزی در عرصه فرهنگ مخالف است.
بر اساس این دیدگاه اتخاذ سیاست های فرهنگی مشخص، تهدیدی علیه آزادی انتخاب فرد است (گوردون ۱۳۸۳، به نقل ازقاسمی، سعید، ۱۳۸۹) . لذا اصولا ضرورتی برای آن وجود ندارد. از طرف دیگر، فرهنگ مقوله ای کیفی و حاصل زندگی عده کثیری از مردم در یک شرایط مشابه و در مدت زمان نسبتا طولانی است، لذا نمی توان و نباید آن امر متعالی و کیفی را به زمین خاکی و عالم انسانی برنامه ریزی تنزل داد. این دیدگاهی است که توسط اکثر کشور های اروپایی و آمریکای شمالی پیگیری می شود. براساس رویکرد مذکور، تدوین سیاستی که کلیت فرهنگی یک کشور را در دایره شمول خود قرار دهد، اگر نگوییم ناممکن حتما امری دشوار است “تنوع فرهنگی[۴۱]“، “خلاقیت فرهنگی[۴۲]” و “تغییر فرهنگی[۴۳]” در این دیدگاه اصول اساسی تلقی می شود که برنامه ریزی فرهنگی –به ویژه توسط دولت –تهدیدی جدی برای آن محسوب می‏شود.
ب) دیدگاهی که سیاست گذاری فرهنگی را یک ضرورت می داند.
این دیدگاه برنامه ریزی فرهنگی را نه تنها امری میسر و “شدنی” بلکه آن را الزامی و اجتناب ناپذیر برمی‏شمرد در این دیدگاه برنامه ریزی فرهنگی تهدیدی برای آزادی انتخاب فرد محسوب نمی شود.
اگر دیدگاه اول را، دیدگاه فرهنگی لیبرالیسم بنامیم، اندیشه فرد مستقل و امیال و خواست های ویژه او– که نباید محدودیت و الزام بیرونی بر او حاکم باشد و برای او تعیین تکلیف کند – در مرکز آن جای می گیرد تصور چنین فرد مستقلی از شبکه مناسباتی که بر مبنای آن فرد و امیال او سازمان می یابد، اندیشه ای متافیزیکی است زیرا فرد همواره در شبکه ای از مناسبات جمعی تعریف و کم و بیش خواست های او در مناسبات مذکور، تعیین می شود در چنین شرایطی برکنار ساختن دولت و نظم مستقر از هدفگذاری در عرصه فرهنگ، به هیچ وجه جایگاهی برای آزادی فرد و انتخاب های آزادانه او فراهم نمی آورد، بلکه جای خالی دولت را منابع دیگر قدرت پر می کند. بر این اساس برنامه ریزی فرهنگی در کشورهای مختلف وضعیت متفاوتی پیدا می کند اگرچه وجودش در همه آن‏ها ضروری است. (کاشی ۱۳۷۹، به نقل از صالحی امیری۱۳۸۷) برنامه ریزی فرهنگی با هدف گذاری معقول سیاست گذار، جهت وصول به اهدافی مشخص و طرق عملی وصول به آن اهداف سامان پیدا می کند. برنامه ریزی فرهنگی بیش از آنکه به دگرگونی بیندیشد، به حفظ تعادلات موجود می اندیشد و به همین جهت ضرورتا باید عقلانی و عملی باشد. بنابراین بنیاد هر برنامه ریزی فرهنگی الگوی عقلانی از کنترل یا تحول در عرصه فرهنگ است در واقع فرض بر اینست که هر حوزه فرهنگی در هر زمان و مکان مشخص واجد ساختارها و ویژگی هایی است که تحت تاثیر اداره مسئولان فرهنگی قرار نمی گیرد. همین امر موجب پدید آمدن رویکردهای متفاوتی در این حوزه شده است. این رویکردها عبارتنداز: رویکردهای افراطی، تفریطی و میانه رو.
۱۳-۱رویکرد افراطی:
اندیشمندان این رویکرد در توصیف ساختارها چنان افراط کردند که اصولا دخالت و اندیشیدن و تحقق اهداف از پیش تعیین شده را در این زمینه منتفی قلمداد می کنند.
۱۳-۲رویکرد تفریطی
اندیشمندان این رویکرد در حوزه باور و کنش های مردم قائل به هیچ بنیادی نیستند. مردم در باور و الگوهای رفتاری خود متاثر از حوزه افکار عمومی هستند و افکار عمومی نیز خ
ود توسط رسانه ها بازسازی می شود. طبیعی است در این حوزه نگرش به حوزه فرهنگ عمومی، سیاست گذاری فرهنگی قادر است به نحوی دلخواهانه در عرصه فرهنگ هدف گذاری کند.
۱۳-۳-رویکرد میانه رو
اندیشمندان این رویکرد به نحوی، تعامل میان ساختارهای فرهنگ واراده سیاست گذار فرهنگی قائل هستند. در اینجا فرهنگ واجد ساختارهایی است که نمی تواند موضوع هر هدف گذاری دلخواهانه قرار گیرد. بنابراین، از طریق شناسایی شالوده های هر نظام فرهنگی می توان پیشاپیش معلوم کرد که هر نظام فرهنگی چه هدف گذاری هایی را بر می تابد. طبیعی است که در این دیدگاه میانه می توان از برنامه ریزی فرهنگی سخن گفت سیاست گذاری فرهنگی، با شناسایی شالوده های یک نظام فرهنگی، حدود ممکن تحول در عرصه فرهنگ را تشخیص می دهد و در آن حدود سیاست گذاری می کند و سیاست گذار فرهنگی چاره‏ای جز آن نخواهد داشت که در اهداف آرمانی و اخلاقی خود در نسبت به آن حدود ممکن چنان تعدیلاتی انجام دهد که قادر به بیشترین اثر گذاری با صرف کمترین هزینه در عرصه فرهنگ شود بنابراین برنامه ریزی در عرصه فرهنگ بدون شناسایی امکانات و شالوده های یک نظام فرهنگی ممکن نیست. (کاشی، ۱۳۸۶)
۱۴-ضرورت مدل فرهنگی برای برنامه ریزی فرهنگی
به ضرورت عینی، نداشتن برداشت عمیقی از فرهنگ و فعالیت فرهنگی، جدی نگرفتن اصلاح فرهنگی جامعه، پرداختن به توسعه کمی محصولات فرهنگ بدون محاسبه جدی تاثیرات فرهنگی آن، نپرداختن به تغییر ساختارهای فرهنگی و روش های اداره فرهنگ، نداشتن تصویر روشن و نظام مند از عوامل و اهداف فرهنگی، از عوامل ضرورت دستیابی به مدل فرهنگی برای سامان دهی و تعالی فرهنگی جامعه است (پیروزمند، ۱۳۸۱ به نقل ازحیدری زاده، الهه، ۱۳۸۷) برنامه ریزی فرهنگی ملاک تصمیم گیری های اجرایی فرهنگی است. مدل فرهنگی روشی است که بر مبنای مشخص به برنامه ریز فرهنگی، قابلیت “ارزیابی، امکان تصمیم‏گیری، قدرت کنترل و تصمیم بهینه” می دهد. ضرورت دستیابی به مدل فرهنگی، به ضرورت عقلی و عینی قابل اثبات است. مدل فرهنگی مبتنی بر مبانی و متناسب با اهداف تنظیم گشته است. (همان ص۲۱)
۱۵-رویکرد های برنامه ریزی فرهنگی
چندین رویکرد نسبت به برنامه ریزی فرهنگی وجود دارد از جمله رویکرد جدید برنامه ریزی فرهنگی پالمر[۴۴]، مدل برنامه ریزی منابع فرهنگی (برن استین) ، برنامه فرهنگی برودی، مدل استراتژی فرهنگی فیلاردی، که از میان این رویکردها، رویکرد برنامه فرهنگی برودی به موضوع پژوهش قرابت بیشتری دارد بدلیل پیچیدگی این مدل، اطلاعات مربوط بدان ابتدا توضیح و شرح داده و سپس برای درک بهتر مطالب به صورت نمودار درختی (نمودار شماره ۳) نمایش داده شد ه است. لذا در اینجا لازم است به توضیح در باره این رویکرد پرداخته شود.
۱۵-۱برنامه فرهنگی برودی:
از نظر برودی[۴۵] شهردار شهر هولروید[۴۶] یک شهر خلاق در برگیرنده ایده ها و اندیشه های جامعه و ترغیب اعضای آن برای تفکر خلاق است. شهر خلاق و پویا، با انرژی، زیرک و نو آور است برنامه فرهنگی، پتانسیل خلاق جامعه، توانگر کردن و مشارکت مردم جامعه، و زندگی کاری را توسعه می دهد. در راستای هدف رشد و توسعه، نیاز برای سرمایه گذاری در خلاقیت، یادگیری و دانش برای نیروی کار آینده، تعلیم و تربیت افراد جوان دارای اهمیت فراوانی است از نظر وی فرهنگ بخش مهم و اساسی از زندگی است. که نشان دهنده هویت ما و شیوه ای است که ما زندگی می کنیم و این که ما چه کسی هستیم را نشان می دهد. در حقیقت فرهنگ ما یک بیانیه و شرح حالی است از اینکه چه کسی هستیم و نشان دهنده ی ایده ها، اعتقادات، و ارزش های ماست و هویت و انتظارات ما را از آینده منعکس می نماید. شورای شهر هالروید برنامه فرهنگی را برای ایجاد و تقویت فرصتها در جهت ایفای تعهدات برای مشارکت در فرهنگ و افزایش قدرت و جاذبه فرهنگی شهر هالروید توسعه می دهد. برنامه فرهنگی به دنبال برنامه سال ۱۹۹۶ برای پنجسال آینده سال‏های (۲۰۱۱-۲۰۰۶) ، تدوین شده است که دارای ساختار ی در جهت انسجام خلاقیت، نوآوری، تفکر خلاق و نو آور و مشارکت در فرایند کاری است. (برودی ۲۰۰۵، به نقل از کاووسی، اسماعیل، ۱۳۸۷)
نمودار شماره ۱: انواع برنامه فرهنگی (برودی. ۲۰۰۵)
این برنامه فرهنگی از دو بخش تشکیل شده است: ۱- چارچوب فرهنگی شامل: مفاهیم، اصول و چشم انداز ۲-برنامه اجرایی فرهنگی که شامل چهار الگو و اهداف آن‏ها در جهت رسیدن به چشم انداز می باشد.

برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید.