اصول یک درمان موفق برای اعتیاد

یکی از موضوعات مهمی که که در درمان اعتیاد اهمیت اساسی دارد، وجود بیماری های روانی زمینه ساز آن و اختلالات روانی متعاقب ترک اعتیاد میباشد. چرا که میتواند به عنوان عوامل شکست درمان محسوب میشود. مطالعات بسیاری بر شیوع اختلالات روانپزشکی همچون اضطراب و افسردگی در بیماران وابسته به مواد تاکید کرده اند (طباطبایی چهر و دیگران، 1391). این یافته ها بیانگر این نکته هستند که اختلالات روانی به خصوص افسردگی میتواند حین مصرف مواد یا ترک آن رخ دهد. چرا که داده ها نشان میدهد که بیش از 37% سوء مصرف کنندگان الکل و 53% سوء مصرف کنندگان دارو حداقل دارای یک نوع بیماری روانی جدی هستند از سوی دیگر افسردگی و سایر بیماری های روانی نیز خطر ابتلا به اعتیاد را افزایش میدهند.

و انتشار اصول و راهنمایی درمان مداخلات چندجانبه (راوسون، 2008) با تلاشهای بسیاری برای بومی واختصاصی کردن این درمان همراه بوده است، زیرا مصرف کنندگان مواد به گروههای اجتماعی و فرهنگی مختلف و گاهی بسیار متفاوتی متعلق هستند و این یکی از نکاتی است که در روان درمانی اعتیاد باید کاملاً مورد توجه درمانگران باشد یعنی بحث تفاوتهای فردی. برای مثال تلاش شد نسخه ای از ماتریکس برای مصرف کنندگان بومی امریکا تهیه شود (انستیتو ماتریکس، 2009) و یا نسخه هایی برای مصرف کنندگان همجنس گرا و دگر جنس گرا ی مت آمفتامین ها تهیه شد (ریبک و شاپ تاو، 2007).

نکته مهم این است که در رویکرد ماتریکس تلاش شده به کمک اصول مورد استفاده در روان درمانی اعتیاد روشی مؤثر برای مشکلات درمان اعتیاد ارائه شود. در واقع در یک رویکرد درمانی مناسب لازم است اصول درمان موفق ارائه شود و موارد مهم و مورد نیاز رد فرایند درمان اعتیاد مورد توجه قرار گیرد.

 

1-16-2 مهمترین اصول یک روان درمانی موفق در اعتیاد رامی توان به این شرح نام برد:

به اندازه ی کافی ادامه داشته باشد. درمان اعتیاد زمان بر است و در زمره ی درمانهای بلند مدت بیشتراز 50 جلسه قرار می گیرد. جلسات درمانی ابتدایی لازم است فشرده تر و حمایتی باشند.

ارتباط درمانی و یا اتصال درمانی بیمار و درمانگر اهمیت بالایی دارد. اصولاً اعتیاد نوعی بیماری ارتباط بین فردی نیز بشمار می رود و بسیاری از معتادان برای رفع استرس و برقراری ارتباط به مصرف ماده روی می آورند. ایجاد دلبستگی ایمن می تواند در بافت گروهی و یا فردی مورد توجه قرار بگیرد. بهر حال در معتادان احساس طرد اجتماعی یاد است و در فرایند درمان باید به آن دقت کرد و به ایجاد رابطه اجتماعی و حمایت اجتماعی کمک کرد.

–  در بلند مدت رابطه ی درمانی تعیین کننده است.

–  محوریت درمان باید مشکلات و خواسته ها و نیازهای بیمار باشد و نه مواد. شعار درمان می تواند این باشد که تلاش می شود با در نظر گرفتن و توجه به مشکلات، مسأله حل کن بیمار نباشیم و بیمار تشویق شود مشکلات را بدون مواد تجربه و حل و فصل کند.

–  رویکرد انگیزشی، حمایتی، انسان گرایانه بهتر از رویکرد مواجهه و عقلانی-  عاطفی است.

–  بهتر است از مفهوم ترازوی تصمیم گیری استفاده شود؛ مواد شر مطلق نیست اما سودش به ضررش نمی ارزد.

–  از انواع تکنیک های پایه ی رفتاری-  شناختی برای مدیریت وسوسه، لغزش و مشکلات جاری بیمار بهره گیری کرد. قراردادهای درمان اهمیت دارند.

–  رفتارها، مصرف مواد و دارو و فرایند درمان رصد  بشود. آزمایش های ادرار در این مورد اهمیت دارند.

–  لازم است برای اصلاح سبک زندگی معتاد اقدام شود. درمان اعتیاد تغییر فراگیر سبک زندگی است. بیماران نیاز به فعال سازی رفتاری دارند. ناتوانی در این زمینه مشکلات افسردگی و اضطرابی را برای بیمار به دنبال خواهد آورد.

–  معتادان و خانواده ی آنان بسیار نیازمند آموزش هستند و آسیب پذیری آنها فقدان آموزش هایی است که گاهی بسیار ابتدایی هستند. درمان اعتیاد با آموزشهای زیاد و اده همراه است.

–  مشاوره پایه برای خانواده ضروری است؛ نگرانی ها، هماهنگی، قرار دادها، مصاحبه ی انگیزشی و مواردی که لزوماً ساختارهای دینامیک در خانواده را در بر نمی گیرد.

–  معتادان بیشتر از هر گروه دیگر جسمانی سازی می کنند. کلینیک درمان اعتیاد برا ی مقابله با سبک شیمیایی حل مسأله بیماران باید آموزش ببیند و بیمار را از گرفتاری مسیرهای نادرست مصرف داروهای مختلف نجات دهد.

–  وابستگی به مواد یک اختلال روانپزشکی است که با اختلالات مختلفی نیز ممکن است همراه باشد. هیجانات، رفتارها ونیازهای خاص این بیماران در فرایند درمان باید مورد توجه بوده و کادر درمان مشکلات درمانی را بشناسد و بتوانند آنها را مدیریت کنند.

  Ribek

. Social rejection

. Social rapport

. Social support

Somatization