هیجان چیست؟

   واژه ای که تحت عنوان هیجان به آن اشاره می کنیم، اصطلاحی است که روان شناسان و فلاسفه بیش از یک قرن درباره معنای دقیق آن به بحث وجدل پرداخته اند. در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد،‌ معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است: «هر تحریک یا اغتشاش در ذهن، ‌احساس، ‌عاطفه؛ هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده». دانیل گلمن لغت هیجان را برای اشاره به یک احساس، افکار،‌ حالت های روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنه ای از تمایلات شخص برای عمل کردن براساس آن به کار می برد. تعداد هیجان های شناخته شده با در نظر گرفتن ترکیبات، ‌گوناگونی ها، ‌تحولات و اختلالات جزیی میان آن ها به صدها نوع می‌رسد. در واقع،‌ هیجان های ظرفیت بی شماری وجود دارند که برای بیان آنها واژه ای نداریم. به طور کلی هیجان سه مؤلفه اساسی دارد:
1– مؤلفه شناختی: افکار، ‌باورها و انتظاراتی که نوع و شدت هیجان را تعیین می کند، ممکن است برای یک فرد لذت بخش و برای فردی دیگر آزار دهنده یا کسل کننده باشد.
2– مؤلفه فیزیولوژیکی: هیجان می تواند با تظاهرات و تغییرات جسمانی همراه باشد، ‌مثلاً‌ هنگامی که بدن به واسطه ترس یا خشم برانگیخته می شود ضربان قلب بالا می رود،‌ مردمک چشم ها گشادتر می شود و نفس به شمارش می افتد.
3– مؤلفه رفتاری: این مؤلفه به حالت های مختلف تظاهرات هیجان ها اشاره می کند. حالت اندام های بدن و آهنگ صدا از این جمله است (چامرو و همکاران[1]، 2007).
2-13-1- انواع هیجان های اصلی
   ترس: ترس واکنش هیجانی است و از تعبیر انسان که موقعیت، خطرناک و تهدیدی برای سلامتی اوست،‌ ناشی می شود. درک مخاطرات تهدیدها می تواند روانی یا جسمانی باشد. رایج ترین موقعیت های ترس آور مربوط به پیش بینی صدمه جسمانی یا روانی، ‌آسیب پذیری در برابر خطر، یا انتظار فرد از اینکه توانایی مقابله کردن را با موقعیت های قریب الوقوع ندارد. پیش بینی فرد که نمی تواند با تهدید یا خطر محیطی مقابله کند،‌ به اندازه هر ویژگی واقعی خود تهدید یا خطر،‌ به عنوان منبع ترس، اهمیت دارد (گنجعلی بنجاور، 1388).
خشم: خشم هیجانی فراگیر است. هنگامی که افراد جدیدترین تجربه هیجانی خود را توصیف می کنند، خشم هیجانی است که بیشتر به ذهن می آید. خشم از مانع به جود می آید مثل زمانی که فرد برداشت می کند که نیروهای بیرونی،‌ در برنامه ها، هدف ها، یا سلامتی او اختلال ایجاد می کنند. خشم همچنین از خیانت در امانت، مورد بی اعتنایی قرار گرفتن،‌ مورد انتقاد ناموجه قرار گرفتن،‌ بی ملاحظه گی دیگران‌ و رنجش انباشته شده ناشی می شود. اساس خشم این عقیده است که اوضاع آن گونه که باید باشد، نیست. مانع، اختلال، یا انتقاد ناموجه هستند.
نفرت: نفرت عبارت است از خلاص شدن از شر چیزی آلوده، فاسد، ‌یا گندیده. اینکه آن چیز چیست،‌ به رشد و فرهنگ بستگی دارد. در زمان طفولیت، ‌علت نفرت به مزه های ترش و تلخ محدود است. در کودکی، ‌واکنش های نفرت از بیزاری به تنفری که به صورت روان شناختی اکتساب می شود و به طور کلی از چیزی که تهوع آور باشد، ‌گسترش می یابد. در بزرگسالی،‌ نفرت از برخوردهای ما با هر چیزی که معتقدیم به طریقی آلوده است ایجاد می شود،‌ مثل آلودگی های بدن (بهداشت نامناسب، لخته خون، ‌مرگ)، آلودگی های میان فردی (تماس بدنی با افراد نامطلوب)، ‌و آلودگی های اخلاقی (سوء استفاده از کودک، ‌زنا با محارم،‌ خیانت). وظیفه نفرت رد کردن است. افراد از طریق نفرت،‌ فعالانه برخی از جنبه های مادی یا روانی محیط را پس می زنند و دور می اندازند (گنجعلی بنجاور، 1388).
[1] Chamorro
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
رابطه سبک فرزندپروری والدین با هوش هیجانی و پرخاشگری در نوجوانان دختر