سیور2 ، 1999 نشان داد که الگو های مغزی میتوانندبا افزایش فرکانس فلش نور یا تندی چشمک زن تغییر کنند. هماهنگ سازی امواج مغزی ، EEG را تغییر میدهد . اما این موضوع اضول بیوفیدبک را تایید نمی کند. چون این پس خوران اطلاعات بیو لوژیکی را به گیرنده یاد نمی دهد . این یک فرآیند یکطرفه است . با وجود این ، هماهنگ سازی امواج مغزی با رشد وتغییرات نورونی همراه است . گرچه این فرآیند فاقد ویژگی نوروفیدبک است. اما مطالعات اثر بخشی تحریک نوری تحت شرایط خاص را نشان داده اند. در نتیجه تعدادی از متخصصان نوروفیدبک از این موضوع به منزله الحاقیه برای آموزش نوروفیدبک استفاده میکنند. (سیور، 1999 ) .
در اواخر سال 1950 دانشمندان مفهوم کنترل ارادی سیستم عصبی خودکار (ANS) را مورد سؤال
__________________________
1.Robinson
2.Siever
3.Robines
4.Electro Encepgalography
74
قراردادند . تصورمی شد فرآیند های بیولوژیکی مثل تغییر پذیری ضربان قلب (HRV) و فشار خون ، دمای دست ها ، تحت کنترل سیستم خودکار بدن باشند . با وجود این حدود 1960 ، تحقیق نیل میلر 3 تایید کرد که ازمودنی ها میتوانند از طریق شرطی سازی عامل از فرایندهای (ANS) آگاهی یابند ( رابینز1 ، 2000 ; اسکوآرتز، 1995) .
بنابراین از لحاظ علمی شرطی سازی عامل از طریق آموزش بیوفیدبک اکنون مطمئن و بدون نقص است . در سال 1963 جان پاسماجیان 5 اصول اساسی الکترو میو گرافی 2(EMG) را کشف کرد .
( رابینز a ، 2000 ). اساس تجربه خود را توضیح داد . او درحال مطالعه سلول های قشر حرکتی مغز بود ، قشری که برای سلولهای ماهیچه ای در بدن پیغام میفرستند.. مسیر عصبی سازماندهی شده در قشر حرکتی ، واحد حرکتی نامیده میشود وواحد حرکتی منفرد که به سمت پایین نخاع می رود ممکن است از تعداد اندک تا صدها سلول را کنترل کند . باسماجیان یک واحد حرکتی را انتخاب کرد که تعداد کمی از سلولهای انگشت شصت را کنترل میکرد. او الکترو د سوزنی باریک را در ماهیچه شصت دست فروبرد . هیچ کس نتوانست حرکت ماهیچه ها را ببیند اما نیمی از نمونه 16 نفره باسماجیان قادر بودند فعالیت واحد حرکتی مسئول اداره آن ماهیچه ها در مغز کنترل کنند. با سماجیان فهمید که واحد حرکتی منفرد که از قشر حرکتی مغز شروع شده وتا انگشت گسترش می یابدمیتواند تحت کنترل ارادی د رآید. . او از اسیلو سکوپ ( نوسان سنج ) برای بدست آوردن زمان واقعی عکس العمل فعالیت الکتریکی در ماهیچه استفاده کرد( کریس ول ، 1995 ).
در سال 1963 جوزف کامیا استاد دانشگاه شیکاگو می خواست بداند که آیا تغییر خودآگاهانه امواج مغزی امکان پذیر است؟ او به یک داوطلب شیوه افزایش فعالیت امواج آلفا ( 12-8 هرتز ) مغز را آموزش داد . کامیا داوطلب خودرا زمانی که وارد حالت آلفا می شد به صورت کلامی تشویق میکرد. آزمایش موفقیت آمیز بود( کریس ول ، 1995 ). آزمایش کامیا حلقه آموزش بیوفیدبک را نشان داد. الف ) ابزاری که فعالیت بیولوژیکی خاصی را ضبط میکند . ب) یک یادگیرنده که هرزمان فعالیت مورد نظر اتفاق می افتد تشویق میشود .
__________________________
6.Electro Myo Grqphy
75
در نهایت ج) کنترل ارادی فعالیت های بیولوژیکی امکان پذیرمیشود. همه روش های بیوفیدبک مشابه فرایند دوطرفه ای است که توسط کامیا ابداع شد . کامیا درهارا برای آموزش افزایش امواج آلفا گشود. بعدها گرین و والترز از انجمن منینگر ، همچون بازنسکی ، پیشگامان آموزش افزایش تتا بودند . با این روش یادگیرنده ها وار حالات ” تاریک و روشن ” یادگیری عواطف ورشد روان شناختی شدند ( بازنسکی ، 1999). بنابراین مداخلات روان درمانی پویشی میتواند به وارد کردن مراجع به امواج مغزی آلفا ، تتا منجر شود. این پیشگامان بیوفیدبک ، در پیدایش کاربردی فیزیولوژی روانی ، همکاری کرده اند . با این وجود ، آینده بیوفیدبک به کارهای عمیق روان شناختی محدود نخواهد شد . محققان به زودی این تکنولوژی جدید را در زمینه های پزشکی ، بیماری های روانی ، توان بخشی و افزایش توانایی عملکرد بهینه مورد استفاده قرار خواهند داد . تنها چند سال پس از کشف کامیا ، بری استرمن آزمایش مهم خودرا منتشر نمود( ویریکا و استر من ، 1968 ). آنها به گربه آموزش دادند تا ریتم حسی – حرکتی 2 SMR یا 14- 12 هرتز را بالا ببرد . افزایش این گستره معمولا” با کاهش فعالیتهای حرکتی همراه است . بنابراین ، زمانیکه SMR افزایش می یافت ، گربه ها پاداش دریافت میکردند و این احتمالا” همراه با کاهش حرکات فیزیکی بود . بدون ارتباط با این مطالعه ، ناسا در خواست کرد که استرمان اثرات رویارویی انسان ها با هیدرازین ( سوخت راکت) وارتباط آن با بیماری صرع را مورد بررسی قرار دهد . استرمن تحقیق خودرا روی 50 گربه شروع کرد 10 تا از 50 گربه برای افزایش SMR آموزش دیدند . به هر 50 گربه هیدرازین تزریق شد . موضوع شگفت انگیز تر این بود که 10 گربه ی آموزش دیده ، در برابر صرع مصون شدند و 40 گربه ی دیگر یک ساعت پس از تزریق دچار صرع شدند (بازینسکی ، 1999 ; رابینز3 ، 2000) . استرمن یک کاربرد درمانی برای این فناوری جدید کشف کرد. استرمن یکی از محققینی بود که به تغییر سیگنالهای بیولوژیکی با دستگاه فیدبک اعتقاد داشت .
_________________________
1.Electro Mayo Graphy
2.Sensory Motor 3.Robins
76
برخی از همکاران استرمن از پیشگامان تحقیق و توسعه نوروفیدبک شدند . جول لوبار یکی از محققان اصلی در زمینه مطالعات توجه ، یادگیری و EEG است .
از زمان اولین گزارشات از درمان اختلالADHD از طریق نوروفیدبک در سال 1976 در مطالعات بسیاری به بررسی وتحقیق در باره اثرات نوروفیدبک بر نشانه های مختلف ADHD اعم از بی
توجهی ، بیش فعالی و تکانش وری پرداخته اند. .آنها آموزش نوروفیدبک را برنواحی مغزی که عملکردهای رفتاری و شناختی را تحت تاثیرقرار میدهند .در دهه 1960 و1970 وبا پیدایش رایانه ، بررسی EEG بیماران پیشرفت چشمگیری کرد وتحلیل EEG کمی به عنوان روش با پایایی بالا ابداع شد . قدیمیترین منابع اختلال بیش فعالی – کمبود توجه برمیگردد به اواخر قرن 18 هرچند اولین شرح از کودکان با علائم بیش فعالی / کمبود توجه در سال 1902توسط جورج فردریک انجام گرفت . در سال 1908 آلفرد اف تریگولد ، درجه بالا ناتوانی فکری کودکان را توصیف کرد ، به احتمال تا بحال یک فرم از آسیب مغزی خفیف باعث رفتارهای ضد مدرسه در آنها میگردد.
اختلال تکانه ای بیش فعالی اولین بار در مورد کودکان مبتلا به نشانه های ADHD در سال 1917 توصیف شد. هربرت فرید و چارلز پریفر ، استفاده از داروی کلروپرومازین رابرروی کودکان بیش فعال و هیجانی در سال 1957 بکار بردند (ژورنال سلامت & وینسنت لیلی ، 2012).
درسال 1967 ، لوبار وشوس اولین کسانی بودند که دررابطه با EEGوتغییرات رفتاری یک کودک بیش فعال کمبود توجه وپس از آموزش موج حسی حرکتی گزارش دادند. مبنای منطقی درپس استفاده از آموزش دهی SMR در سندرم بیش فعالی نهفته ، این حقیقت است که بارزترین رفتار مشخصه مرتبط با موج SMR ، بی تحرکی وکاهش قدرت عضلانی همراه با آموزش SMR وتولید SMR اضافی در موارد اندامهای حرکتی دستو پا و فلج پا می باشد که حاکی از آن است تقویت این موج از طریق شرطی کردن عاملی می بایست شکایت هااز بیش فعالی را کاهش دهد .
_______________________________
1.Sensory Motor Rhythm(SMR)
77
دموس 2003 در یک بررسی 32 دانشجوی پزشکی آموزش داده شد نشان داد که فعالیت ریتم حسی حرکتی بهبود چشمگیری در توجه وتمرکز و تغییر در EEG (SMR) افزایش دهندو گروه بهبودی در حافظه کاری معنایی نشان دادند . در سال 2004 ، گروه هنریچ اولین کسانی بودند که نتایج مثبت نوروفیدبک با پتانسیل مغزی کند (SCP)در درمان اختلال بیش فعالی با نقص توجه (ADHD) را گزارش نمودند . درسال 1963 ، جوزف کامیا استاد دانشگاه شیکاگو می خواست بداند که آیا تغییر خود آگاهانه امواج مغزی امکان پذیر است ؟او به یک داوطلب ، شیوه افزایش فعالیت امواج آلفا (12- 8 هرتز) مغز را آموزش داد . کامیا داوطلب خودرا زمانی که وارد حالت آلفا می شد به صورت کلامی تشویق میکرد . آزمایش موفقیت آمیزبود( کریس ول ، 1995 ). ورنون ودیگران در 2003 عملکرد در آزمون چرخش ذهنی را بهبود میبخشد( هانس مایر ، 2005 ).
دکتر وینسنت بنیان گذار و مدیر اجرایی کلینیک تخصصی کودکان بیش فعال در نیویورک در مطالعه ای به بررسی تعداد زیادی از کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی- کمبود توجه و تمرکز پرداخت. در این مطالعه گروهی از کودکان تحت درمان با دارو و گروه دیگر تحت درمان با نوروفیدبک قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که در کودکانی که تحت درمان دارویی قرار داشتند یک هفته بعد از قطع مصرق دارو اثربخشی درمان از بین رفت در حالیکه در گروهی که تحت درمان با نوروفیدبک قرار گرفته بودند اثربخشی درمان ماندگاری بیشتری داشته است. هم چنین دکتر وینست بیان می کند که کودکانی که هم زمان تحت درمان دارویی و نوروفیدبک قرار می گیرند بعد از 1 سال می توانند میزان مصرف داروی خود را تا 50 درصد کاهش دهند.
در یک مقاله پژوهشی اثربخشی نوروفیدبک برروی کاهش پیش فعالی و کمبود توجه در کودکان مبتلا به ADHD انجام گرفت . نتیجه : اثربخشی روش درمانی نوروفیدبک به تنهایی دردرمان کودکان مبتلا به بیش فعالی – کمبود توجه در این مطالعه تائید شده است(دکتر مارتین آرنز و دکتر آنتون کونن ، 1999 ).
___________________________________
1.Slow Cortical Potencial (SCP)
78
دکتر لوبار ( 1995 ) از دانشگاه تنس اطلاعات بدست آمده از QEEG 109 نفر داوطلب با ADHD و11 نفر گروه کنترل را مورد تجزیه التحلیل قرارداد . او نتیجه گرفت که افزایش فعالیت امواج مغزی تتا و کاهش فعالیت امواج مغزی بتا اولین نشان اختصاصی نورولوژی در بیماران مبتلا به ADHD است . در خصوص آنالیز سیگنال مغزی بیماران ADHD و با پیشگویی درمان پذیری افراد تحقیقات مختلفی انجام شده است . در کاری که در سال 2011 میلادی توسط وبر انجام شده است به پیش گویی موفقیت افراد تحت درمان نوروفیدبک در توانایی تقویت باند SMR سیگنال مغزی پرداخته شده است . دراین مطالعه با درنطر گرفتن هر سه جلسه درمانی بعنوان یک دوره زمانی په بررسی میانه دامنه باند SMR سیگنال مغزی در هردوره زمانی پرداخته است. و دوره زمانی که دارای بیشترین همبستگی با جلسه آخر باشد رابه عنوان یک دوره زمانی برای پیش گویی درمانپذیری فرد درجلسات اولیه معرفی کرده است . در این مقاله جلسه یازدهم بعنوان یک جلسه مناسب جهت پیشگویی درمانپذیری معرفی شده است . اما در این مطالعه هرچند بطور کلی فرد موفق دارای روند افزایش SMR میباشد ، اما افزایش یک روند قطعی و یکنواخت نمی باشد و جلسه یازده ودوازدهم جلسه مناسب جهت پیشگویی تخمین زده شده ، که ضمنا” هرچه پیش گویی در جلسات اولیه انجام شود بهتر است (وبر 1، 2011 ). در مطالعه دیگر به بررسی آموزش نوروفیدبک به مدت 15 جلسه گردیدند که نتیایج نشان داد که نوروفیدبک برروی بهبود حافظه این افراد مثبت بوده است ( کوفلر2، 2008 ).
یکی دیگر از دلایلی که میتوان در اثربخشی این روش عنوان کرد ، توجه زیاد به نقائص حافظه فعال به عنوان یکی از چند کارکرد اجرایی اصلی که زیر بنای فرآیندهای بازدارنده رفتار ی دچار نقص را تشکیل می دهد ( بارکلی ، 1997 ). همچنین آموزش SMR و بتا -1 در افزایش پتانس
یل مغزی در فعالیتی که مستلزم نظارت فعال وشناسایی محرکهای شنیداری هدف بود ، نقش موثری داشت.
پاسخ به محرکهای هدف بطور خاص در مناطق پیشانی و مرکزی به طرز معناداری افزایش یافت .
______________________________
1.Weber 2.Kofller