افزایش استرس در آنها وجود دارد ،همچنین استرس در طول سالها بدون تغییر می ماند.
پژوهش رونیت گال (2002) نشان داد که مادران به دلیل آگاهی از ناتوانی ها و تفاوت کودکانشان با سایر کودکان استرس بالاتری را نسبت به پدران تحمل می کنند. مادران برای سازگاری از راهبردهای سازش هیچان مدار و پدران از راهبردهای مشکل مدار استفاده می کنند. همچنین مادران بیشتر از پدران از راهبردهای سازشی استفاده می کنند .
پژوهش دیانا هیبرت مورنی (2002) نشان داد که حتی وقتی متغیرهایی مثل سازگاری زناشویی و سطوح ناتوانی کودک کنترل می شود والدین نسبت به آینده استرس دارند .
پژوهش سانی فیرت و همکاران (2002) نشان داد که میزان افسردگی در مادران کودکان عقب مانده ذهنی 3/55 درصد و در مادران کودکان اتیسم 5/27 درصد بود . تفاوت معناداری از نظر اضطراب و آلکسی تیمیا بین دو گروه وجود نداشت. بطور کلی مادران کودکان اتیسم پریشانی روانی بیشتری از مادران کودکان عقب مانده ذهنی را تجربه می کنند.
پژوهش گوسچ (2001) نشان داد عموما مادران بچه هایی با عقب ماندگی ذهنی ،پذیرش فرزندشان برای آنان نسبت به گروه کنترل ،مشکل تر و متحمل فشار روانی بالاتری هستند.
مطالعه بن تابت، سالمی، حصیری، زواری، کامون و همکاران (2013) مشکلات خلقی و اضطرابی در والدین کودکان دارای مشکلات ناتوانی بیشتر است و از کیفیت زندگی پایین تری برخوردارند. به طوری که اضطراب مادران 70 درصد و پدران 55 درصد بود.
مطالعه آزم، دوگار، شاه، چیما، اسمت و همکاران (2013) نشان داده است که 89 درصد مادران در مقابل 77 درصد پدران گزارش کرده اند که اضطراب، افسردگی یا هر دو مشکل را داشتند. به طوری که مادران 35 درصد معیارهای اضطراب، 40 درصد اضطراب و 13 درصد هر دو مشکل را داشتند. و پدران 42 درصد اضطراب، 31 درصد افسردگی و 3 درصد هر دو مورد را داشتند.
مجومدار، سیلواپریرا و فرناندز (2005) نشان داده اند که والدین کودکان عقب مانده ذهنی نسبت به والدین کودکان کنترل بهنجار از اضطراب و استرس بیشتری برخوردار هستند.
چاندورکار و چاکرابورتی (2000) گزارش کرده اند که والدین کودکان عقب مانده ذهنی در مقایسه با والدین کنترل بهنجار از مشکلات روانی بیشتری رنج می برند.
فصل سوم
روش پژوهش
3-1- مقدمه
در این فصل نخست در مورد روش پژوهش و بعد در مورد جامعه آماری، روشنمونه‌گیری و از ابزارهای سنجش شد و در آخر از روش تجزیه و تحلیل داده‌ها و روش اجرا بحث خواهد شد.
3-2- روش پژوهش
روش پژوهش حاضر؛ توصیفی از نوع علٌی- مقایسه ای1 است. تحقیق توصیفی شامل مجموعه روش‌هایی است که هدف آن‌ها توصیف کردن شرایط یا پدیده‌های مورد بررسی است. اجرای تحقیق توصیفی می‌تواند صرفاً برای شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فرآیند تصمیم‌گیری باشد. روش‌های علّی- مقایسه‌ای یا روش‌های پس رویدادی معمولاً به تحقیقاتی اطلاق می‌شود که در آن‌ها پژوهشگر با توجه به متغیر وابسته به بررسی علل احتمالی وقوع آن می‌پردازد. به عبارت دیگر تحقیق علّی- مقایسه‌ای، گذشته‌ نگر بوده و سعی بر آن دارد که از معلول به علت احتمالی پی ببرد، همچنین در این دسته از تحقیقات می توان اطلاعات مناسبی از علت های احتمالی بدست آورد ولی نمی توان در مورد روابط علت و معلولی نظری داد (دلاور، 1388).
روش علی مقایسه ای نوعی تحقیق کمی است که با مقایسه افرادی که واجد الگوی رفتاری یا ویژگی شخصیتی هستند با افراد فاقد یا واجد درجات کمتر آن ویژگی ،در جستجوی کشف علل بالقوه و تاثیرات آن هاست (گال بورگ و گال ،ترجمه نصر و همکاران ،1384)
3-3- جامعه آماری
جامعه آماری این پژوهش کلیه والدین دانش آموزان زیر 18 ساله عقب مانده ذهنی و عادی شهرستان تبریز می باشند که در سال تحصیلی 1393-1394 در مدارس استثنایی تحصیل می کنند و طبق پرونده تحصیلی از نظر هوشبهر بین 50 تا 70 قرار دارند.
همچنین جامعه آماری والدین دانش آموزان غیربالینی بهنجار شامل والدین دانش آموزان مدارس عادی شهرستان تبریز می باشند که در سال تحصیلی 1393-1394 در مدارس دولتی تحصیل می کنند. گروه کنترل بهنجار از از نظر سن، جنس، تحصیلات با آنها همتا شدند.
3-4- روش نمونه‌گیری و حجم نمونه
با توجه به اینکه تعداد جامعه آماری اندک می باشد و همچنین الزام شرکت هر دو والد در تحقیق وجود داشت لذا روش نمونه گیری به روش در دسترس و از بین جامعه آماری انتخاب گردید. حجم نمونه مورد ارزیابی در این تحقیق تعداد 50 نفر برای هر گروه در نظر گرفته شد.
3-5- ابزار اندازه‌گیری
پرسشنامه چند محوری بالینی میلون سه (MCMI-III)
پرسشنامه چند محوری بالینی میلون سه توسط میلون در سال 1987 تهیه شده است. این پرسشنامه دارای 175 سئوال است که به صورت بلی و خیر پاسخ داده می شود. این پرسشنامه برای افراد 18 سال و بالاتر طراحی شده است. پرسشنامه چند محوری بالینی میلون به منظور سنجش 10 اختلال شخصیت که در سه خوشه (A,B,C) قرار دارند بکار می رود. البته شاخص های دیگر نیز با بهره گرفتن از این پرسشنامه مورد ارزیابی قرار می گیرد. اما در این مطالعه فقط از آیتم هایی که خوشه B و آیتم هایی که روایی را می سنجند
استفاده شد.
روش نمره گذاری این آزمون با بهره گرفتن از شیوه خاصی که مربوط به این پرسشنامه است صورت می گیرد. یک آیتم ممکن است در چند زیر مقیاس دخالت داشته باشد و پاسخ به یک آیتم هم بر اساس دستورالعمل مربوط به هر زیرمقیاس نمره گذاری می شود. گستره نمره گذاری هر آیتم بین یک الی دو متغیر است. در این تحقیق از نمره خام هر آزمون و میانگین کل هر زیرمقیاس استفاده شده است.
مطالعات مربوط به اعتبار و روایی MCMI نشان می دهند که این پرسشنامه به طور کلی یک ابزار روانسنجی به خوبی سازمان یافته است. ضرایب آلفای مقیاس های 20 و 26 MCMI-III بیش از 80/0 و برای مقیاس های افسردگی و وسواس عملی آن به ترتیب بالاتر از 90/0 و پایین تر از66/0است (میلون، 1994، نقل از شریفی، 1386). همچنین برای MCMI-III ضرایب بازآزمایی بالایی با میانه 91/0گزارش شده است. این ضرایب اعتبار باز آزمایی فوق العاده است، اما باید دانست که دامنه فواصل زمانی بازآزمایی بین 5 تا 14 روز بوده است. با توجه به ثبات بلند مدت سبک های شخصیت از لحاظ نظری،بهتر آن است که برای آزمون این سبک ها به بررسی اعتبار بازآزمایی در طول یک فاصله زمانی بلندتر اقدام شود. اگر چنین کاری هنوز برای MCMI-III انجام نشده است،اما مشخص شده بود که اعتبار بازآزمایی MCMI اصلی با متوسط فاصله زمانی 379 روز ضرایبی با میانگین 69/0 برای مقیاس های بالینی را نشان داده است. این نتایج بیانگر سطح متوسطی از ثبات بلند مدت است. راهنمای MCMI-III میانگین 89/0را برای مقیاس های شخصیت و میانگین اندکی بالاتر یعنی 91/0را برای مقیاس های بالینی گزارش کرده است. همبستگی های گوناگونی میان MCMI و ابزارهای مربوط مختلف از جمله پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه رفتار کلی،آزمون غربال گری میشیگان،پرسشنامه اضطراب حالت- صفت، فهرس