ظرفیت ها و قابلیت های مؤثر در خودکارآمدی

بندورا (2000) معتقد اســت که انســان برای کســب اطلاعات، تصمیم گیری، حل مشکلات، مدیریت محیط و تمامی فرآیندهایی که خودکارآمدی فردی را تعیین می کند، به قابلیت های مهمی نیاز دارد. که شامل قابلیت دوراندیشی، قابلیت جایگزینی، قابلیت رمزگذاری، قابلیت خودســامانی، و قابلیت خوداندیشی هستند. به زعم بندورا، افراد به‏ وسیله‏ی این قابلیت ها در رفتارهای خود، بیش از پیش، فعال خواهند شد و قادر می شوند تا عملکردهای فردی خود را بهبود ببخشند. این ظرفیت ها در کنترل اتفاقاتی که بر زندگی تأثیر می گذارد، تأثیر زیادی دارند (شاوران،1390(.

این قابلیت ها برای ایجاد، تنظیم و نگهداری رفتاری خاص از سوی افراد به‏کارگرفته می شود. و به عنوان مفاهیم شناختی در تعیین سرنوشــت افراد نقش مهمی ایفا می‌کنند (شماعی زاده،1384 .(در این بخش بــه توضیح مختصری در مورد ایــن مفاهیم پرداخته می شود.

       2-2-2-1-  قابلیت رمزگذاری

قابلیت رمزگذاری به افراد اجــازه می دهد که به‏طور موفقیت آمیز نسبت به محیط خاصی که در آن قرار دارند واکنش نشان داده، آن را تغییردهند و یا با آن سازگار شوند. با استفاده از رمزها، اطلاعات مربوط به تجربه های مشاهده شده با مدل های شناختی درونی پردازش شده و فوراً جایگزین اطلاعات قبلی می شود و از آن برای هدایت رفتارهای بعدی استفاده می شود (شماعی زاده، 1384).

    2-2-2-2- قابلیت دوراندیشی

افراد از طریق قابلیت دوراندیشــی، هدف‏گذاری کرده و برای خود یک نقشه‏ی عملیاتی طرح می کنند. شاوران (1390) از بندورا (2001) نقل می کند که رفتارهای انسان واکنشــی نبوده و از قبل رمزگذاری شده اند، ولی تحت تأثیر شــرایط فردی و محیط پیرامون او هستند. این امر مستلزم آن است که شخص قبل از تجربه‏ی یک پدیده و مشاهده‏ی پیامد متعاقب آن، جهت گیری خود را سازماندهی کنند. قابلیت های دوراندیشی به‏صورت الگوبرداری نیز ذخیره می شــوند. بنابراین فرد می تواند نتایج کارها را بدون اینکه آنها را تجربه کرده باشد، پیش بینی کند.

 

    2-2-2-3- قابلیت جایگزینی و الگوبرداری

به نظر پترسون (2008 ) عامل اصلی این قابلیت، مدل ســازی و مشاهده است. مدل سازی و مشــاهده از طریق نشــانه های عاطفی موجب القــای رفتارهای جدید، تســهیل رفتارهای موجود و تغییر انگیزش می شود. مطابق دیــدگاه شــناختی-اجتماعی، همه‏ی اشــکال یادگیری می توانند به‏طور جانشــینی و با مشاهده‏ی رفتار دیگران و پیامدهای حاصــل از رفتار آنان اتفاق بیفتد. در واقــع می توان گفت افراد تنها از تجارب مستقیم خودشــان یاد نمی گیرند، بلکه با مشاهده‏ی رفتار دیگــران نیز این یادگیری رخ می دهد. ایــن قابلیت که تحت عنوان یادگیری جانشینی نامیده می شــود، یادگیری رفتارهای تازه را بدون تجربه فرآیند ســعی و خطا، عملی می کند. این باعث می شود که در بسیاری از موفقیت ها احتمال بروز ریسک‌های زیانبار و یا اشتباهات مهلک و خطرناک بســیار کاهش یابد. این مشــاهدات از سوی افراد به‏طــور رمزی کدگذاری شــده و برای هدایت اعمــال بعدی مورد اســتفاده قرار می گیرد. یادگیری مشــاهده ای به‏وسیله‏ی فرآیندهای توجــه، نگهداری، تولید و تحریک هدایت می شــود. بندورا(2001) معتقد است یادگیری به‏وســیله‏ی مدل ها می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد که شامل الگوهای رفتاری جدید، استانداردهای تصادفی، شایستگی های شناختی و قوانین مبتکرانه برای خلق اشکال رفتاری جدید است (نقل از شماعی زاده، 1384(.

 

    2-2-2-4- قابلیت خودتنظیمی

خودتنظیمــی در نظر زیمرمن(1999) عبارت اســت از برنامه ریزی بر مبنای مشــاهده‏ی خویشتن که به‏طور مداوم رفتار را برای دستیابی به اهداف مورد نظر، پایش می‌کند. یادگیرنده خودتنظیم، بدون نیاز به  نظارت، شخصا برای یادگیری تلاش کرده، به آن جهت بخشیده و یادگیری خود را پایش و ارزشــیابی می‌کند. افراد خودتنظیم اهداف شــخصی برای خود در نظر می گیرند و برای دســتیبابی به آنها راهبردهایی را بــه‏کار می برند (زمانی امیر، 1385).

خودتنظیمی افراد را قادر می ســازد تا بر افکار، احساسات، انگیزش و رفتار خود کنترل داشته باشــند. بندورا (1991) از وجود فرآیندهای خودتنظیمی مرکزی که رفتــار و تجربه را میانجیگری می‌کند، دفاع می‌کند. او پیشنهاد می دهد که بسیاری از رفتار انسانی با آینده نگری تنظیم شــده، به مردم اجازه می دهد که به شیوه‏ی فعال عمل کنند و در هدف گذاری شرکت کنند و انگیزه را به چالش بکشند.

    2-2-2-5- قابلیت خودانعکاسی (خوداندیشی)

افراد اندیشــه ها و رفتارها را با اســتانداردهای از قبل تعیین‏شده مقایســه می‌کنند و براساس این مقایســه، ادراک خودشان درباره‏ی توانایی انجام وظایف را بهبود می بخشند (شــاوران، 1390). پاچارز(2000) نیز معتقد است که افراد از طریق این قابلیت در مورد تجربه هایشــان احساســی ایجاد می‌کنند، باورهای شــناختی خود را کشــف می‌کنند و در ارزیابی خود و تغییر افکار و متعاقب آن رفتارشــان درگیر می شوند.

. Zemmerman

. Pachars