ویژگی های شخص سازگار

منگال(2002) ویژگی های شخص سازگار را چنین می نامد:

1- آگاهی نسبت به قوت ها و ضعف های خویشتن: شخص سازگار قوت ها و ضعف های خود را می داند و سعی می کند در بعضی زمینه ها که استعداد دارد سرمایه گذاری کند و در عین حال محدودیت خود را در بعضی زمینه های دیگر می پذیرد.

-2احترام به خود و دیگران: تنفر از خود نشانه عدم سازگاری است، یک شخص سازش یافته برای خود و دیگران احترام قائل است.

3- سطح مناسب آرزومندی: سطح آرزومندی فرد سازگار با توجه قوت ها و توانایی های خود نه خیلی بالا و نه خیلی پایین است.

4- ارضای نیازهای اساسی: ارگانیک اجتماعی و عاطفی او کاملاً ارضاء شوند یا در فرآیند ارضاء شدن می باشد. از انزوای اجتماعی و آرزوهای عاطفی رنج نمی برد، بطور منطقی احساس امنیت می کند و عزت نفس خود را نگه می دارد.

5- عدم نگرش انتقادی یا عیب یابی: از خوبی های اشیا، اشخاص و فعالیت ها قدردانی می کند و سعی نمی کند که ضعف و نواقص را پیدا کند. دیدگاه وی بیشتر علمی است تا انتقادی یا تنبیهی، او مردم را دوست دارد، از ویژگی های خوب آنها لذت می برد و دلشان را می رباید.

6- انعطاف پذیری در رفتار: نگرش یا سبک زندگی خشک ندارد، از طریق ایجاد تغییرات ضروری در رفتارش خود را به آسانی با شرایط جدید منطبق و سازگار می کند.

7- قابلیت برخورد با شرایط مخالف: به آسانی تسلیم شرایط مخالف نمی شود و با اراده و شجاعت با مخالفان مقابله می کند. بیشتر دارای انگیزه درونی برای تسلط بر محیط است تا پذیرش منفعلانه ی محیط.

8- درک واقع گرایانه از جهان: دیدگاهی واقع گرایانه دارد و در عالم رویا و خیال نیست، همیشه برنامه ریزی می کند. فکر می کند و با برنامه عمل می کند.

9- احساس سهولت با محیط: از طرف خود احساس رضایت می کند. به خوبی با خانواده، فامیل، همسایه ها و سایر محیط های اجتماعی سازش می کند.

10- فلسفه متوازی شدن زندگی: یک شخص سازگار دارای فلسفه ای است که جهت و مسیر زندگی را به او نشان می دهد تا بدین وسیله ابعاد متغیر موقعیت ها و شرایط را نظاره کند.

 

عوامل موثر بر سازگاری اجتماعی

عوامل متعددی بر سازگاری اجتماعی تاثیر دارند و هر کدام به طریقی در این امر مشارکت دارند از جمله این موارد چهار مقوله ی فردی، خانوادگی، اجتماعی و مذهبی- اخلاقی را می توان نام برد(چهاردولی، 1386).

 

عوامل فردی

جذابیت جسمانی محبوبیت به همراه می آورد. حال آنکه خصوصیات منفی شامل رشد نیافتگی باعث طرد شدن کودکان می شود(ماسه، 2004). علاوه بر ویژگی های ظاهری، مهارت های حرکتی از جمله متغییر های هستند که از کنترل خارج اند ولی در جذب و پذیرش از طرف همسلان نقش مهمی دارند. برای مثال کودکی که بخاطر جذابیت یا شکل بدنی مورد توجه همسالان قرار می گیرد و توجه آنها را به خود جلب می کند فرصت بیشتری برای کسب مهارت های اجتماعی که آن نیز به نوبه ی خود موجب پذیرش دوستان می شود، خواهد داشت. افراد دارای جذابیت جسمی، ممکن است خود را خوب و دوست داشتنی بپندارد زیرا که پیوسته با آنان چنین رفتار شده است و ممکن است به گونه ای رفتار کنند که با این خودپنداره هماهنگ باشد(ارونسون، 1986).

هوش

هوش یکی دیگر از عوامل فردی موثر بر سازگاری اجتماعی محسوب می شود. دیدگاه اول به وجود همبستگی مثبت بین سازگاری و هوش نظر دارد. میشل و ترمن(1925)  به نقل از چهاردولی(1386) در تحقیقات خود نشان داده است که هیچ گونه رابطه ای بین تیز هوشی و غیر عادی بودن وجود ندارد. روی هم رفته کودکان تیز هوش افرادی مرتب، منظم و دوست داشتنی هستند و در فعالیت های اجتماعی نظم و علاقمندی خاصی از خود نشان می دهند، کمتر باعث عصبانیت دیگران می شوند، گزافه گویی، اغراق و دروغ گویی در آنها کمتر دیده می شود(میلانی فر، 1380). دیدگاه دوم در مورد هوش و سازگاری به منفی بودن همبستگی بین هوش و سازگاری نظر دارد. این دیدگاه از سوی افرادی مانند لیگورت و لمبرز(1986) پذیرفته شده است، نتیجه پژوهش آنان نشان می دهد که دانش آموزانی که بهره هوشی بسیار بالا دارند از دانش آموزانی که هوش آنها کمی بالاتر از متوسط است کمتر مورد قبول دیگران واقع می شوند، دلیل این امر آن است که این گونه دانش آموزان بسیار تیز هوش تر از آنند که دیگران آنان را بفهمند، تحقیقات نشان داده که تیز هوشان جوان دچار مشکلاتی مانند تعارض داشتن با ارزش های موجود جامعه، راه های متداول زندگی و رفتار بزرگترها هستند. شاید قسمتی از مشکلات آنان درک نشدن از سوی بزرگترها و در نتیجه خصومت ورزیدن بزرگترها و معلمان نسبت به آنها باشد (چهاردولی، 1386).

دیدگاه سوم، عدم ارتباط بین هوش و سازگاری، در این دیدگاه اعتقاد بر این است که هیچ گونه ارتباطی بین هوش و سازگاری وجود ندارد(نادری و نراقی، 1370).

دیدگاه چهارم هوش بالا و پایین را دلیل بر عدم سازگاری می داند و هوش متوسط را عامل سازگاری مطلوب، هوش متوسط در صورت مساعد بودن شرایط، کودک را قادر می سازد که در سازگاری اجتماعی موفق شود. در صورتی که سازگاری اجتماعی تیزهوش و کم هوش(پایین تر از عادی) با وجود تمام شرایط با مانع برخورد خواهد کرد که این به نوبه ی خود تاثیر نامطلوبی در رشد و تکامل شخصیت کودک خواهد داشت(شعاری نژاد، 1386).

 

عوامل خانوادگی

از نظر رشد شخصیت و منش، مهمترین ریشه ها را باید در خانواده و در روابط بین والدین جستجو کرد. کودکان نگرش های اجتماعی را نخست از خانواده می آموزند(نوابی نژاد، 1373). چنانچه ارتباط بین اعضای خانواده بر اساس احترام و نیاز و همچنین با توجه به استقلال، همکاری و همدلی اعضاء باشد در کودک میل به ارتباط بوجود می آید و روحیه مردم گرایی افزایش می یابد، چنانچه ارتباط ناسالم باشد در کودک میل به گریز از دیگران بوجود می آید و او را در سازگاری سالم و موثر با محیط اجتماعی ناتوان می سازد(پروین، 1372).

ناکاریی والدین رفتار ضد اجتماعی را در کودکان افزایش می دهد، والدینی که در اجرای انضباط نا همساز هستند بیشتر احتمال دارد که ناسازگاری را در کودکان سبب شوند(رومکا، روسا و جکسون، 1997).

آدلر می گوید اگر چه علاقه ی اجتماعی نوعی توان فطری است که می تواند هر کسی را متعهد سازد، اما خود به خود پرورش نمی یابد، علاقه ی اجتماعی باید در جو خانوادگی سالمی پرورش یابد، که همکاری، احترام متقابل، اعتماد، پشتیبانی و تفاهم ترغیب می کند. ارزش ها، نگرش ها و الگوهای رفتاری اعضای خانواده، مخصوصاً والدین جوی را بوجود می آورد که چنانچه سالم باشد فرزندان را به تمابلات خودخواهانه به نفع علاقه ی اجتماعی به تمام بشریت ترغیب می کند(پروجسکا و نورکراس، 2002).

 

عوامل اجتماعی

از مجموعه عواملی که بر سازگاری اجتماعی نقش دارند می توان محیط های آموزشی، رسانه های گروهی و نقس همسالان را مطرح کرد:

محیط های آموزشی اجتماعی کردن یک شیوه ی کلی انسان است و همیشه قسمتی از تجربه ی انسانی بوده است. همانطور که اجتماعی کردن درون خانواده رخ می دهد، در حدود 6 الی 7 سالگی جامعه به شیوه ی جدید اجتماعی کردن بچه ها را آغاز می کند و طرح هایی را برای فراگیری مهارت های مورد نیازشان در زندگی بزرگسالی فراهم می آورد و یکی از راه های فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز بچه ها برای مهارت و آگاهی در بزرگسالی از طریق آموزش و پرورش می باشد. آموزش و پرورش شکلی از اجتماعی سازی است که در آن بزرگسالان با استفاده از آموزش دهی آگاهانه قصد انتقال دانش و مهارت تخصصی به نوجوانان را دارند. در مدرسه بچه ها با همسالان خود همراه با یک بزرگسال به همکاری می پردازند و تحصیل در مدرسه شکل ویژه ای از نگرش، روابط اجتماعی، سازماندهی اجتماعی و استفاده از زبان نوشتار است که احتمال کمک کردن به دیگران را در فرد قوی تر می نماید(کول، کول و ولایت فوت، 2005).

 

 

 

نقش همسالان

هارتاب(1983) در مطالعه ای که انجام داد به این نتیجه رسید که تجارب همسالان در دوران کودکی و نوجوانی با سازگاری بعدی آنان ارتباط دارد. همین طور گزارش می دهد کودکانی که روابط نامطلوب با همسالان دارند بیشتر از آنهایی که با همسالان خود به خوبی کنار می آیند احتمال دارد در بزرگسالی به روان پریشی، روان نژندی، ناسازگاری های رفتاری، بزهکاری و مشکلاتی در رفتار جنسی مبتلا شوند. هارتاب گزارش داد که میزان بزهکاری در میان جوانان و نوجوانانی که به دلیل رفتارشان دستگیر شده بودند در میان افرادی که در دوران کودکی به دشواری با همسالان خود کنار می آمدند، بیشتر بود و روابط ضعیف با همسالان به طور کلی در سبب شناسی بسیاری از ناسازگاری های عاطفی و اجتماعی دخالت دارد(ماسن، 2004).

با افزایش نفوذ گروه همسالان نفوذ والدین کاهش می رود. اکثر نوجوانان دوست دارند اوقات فراغت خود را با همسالان خود بگذرانند. عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار افراد را در فرآیندی قرار می دهد که بیشترین میزان جامعه پذیری به شکل ناخودآگاه و بدون طرح ریزی در آنان انجام می پذیرد. در گروه همسالان بر خلاف خانواده، رضایت حول محور علایق و منافع اعضاء قرار دارد. تاثیر گروه همسالان در دوران بلوغ به اوج خود می رسد. گروه از طریق اعطای پاداش و یا انتقاد و تحریک در مقابل همنوایی، به عبارتی سازگاری اعضاء با هنجارهای گروه، تاثیر بسیار قدرتمندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی فرد اعمال می کند(ستوده، 1373).

 

 

 

 

رسانه های گروهی

نقش اصلی رسانه های گروهی، فراهم آوردن اطلاعات جدید و در اختیار گذاشتن آنها به مردم است. این اطلاع رسانی نقش دیگری نیز دارد: یعنی به واسطه ی آن هر کس در گروه خود جای می گیرد و با اعضای آن گروه روابط اجتماعی برقرار می سازد(گنجی، 1384).

در یک مطالعه که با شرکت گروهی از جامعه شناسان، روانپزشکان و مدرسان دانشگاه به عمل آمد که هدف آن بررسی اثرات فیلم بر وضعیت بدنی، ذهنی و رفتارهای اجتماعی کودکان بود این عده اعلام کردند که نقش فیلم درآینده ی دختران و پسران و تمایل آنها به بزهکاری موثر می باشد و متذکر شدند که فیلم های سینمایی و تلویزیونی می توانند اثرات نیکویی نیز بجا بگذارند(ستوده، 1373).

 

– Mishel and Terman

– Romeca, Rossa and Jackson

– Adler

– Procheska and Norcras

– Cole, Cole and Linght Foot

– Aronson