رابطه تئوری ذهن و هوش هیجانی

همان طور که قبلاً گفته شد تئوری ذهن یکی از ساده­ترین و اساسی­ترین تعامل اجتماعی است که فهم و دانش افراد براساس تئوری ذهن شکل می­گیرد (غفاری، بنی جمالی و احقر،1389). این توانایی شناختی یک توانایی منحصر به فرد است که برای عملکرد اجتماعی و فرهنگی ضروری تلقی شده است (عبداله­زاده­رافی، بهرامی، میرزمانی، صالحی و حسن­زاده­اول، 1389). در این توانایی حالات ذهنی گوناگون همچون ادراک، توجه، باور، تمایل، قصد و هیجان چون شبکه­ای مرتبط با هم نقش مهم و اساسی ایفا می­کنند. در این توانایی تغییراتی در طی دوران رشد اتفاق می­افتد که قسمتی از این تغییرات به رشد شناختی(رسش) و قسمتی دیگر با تجارب کودک(تعاملات اجتماعی) شکل می­گیرد (خداداد، منشئی و عارفی، 1389). بنابراین می­توان گفت این توانایی حاصل هوش اجتماعی است (کاکوجویباری، شقاقی، و برادران،1391). ازسوی دیگر هوش هیجانی جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط میان تفکر و دانش است. هوش هیجانی در واقع نوعی دیگر با هوش بودن است که شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی و توانایی کنترل حالتهای اضطراب­آور و کنترل واکنش­ها ست. به طور کلی هوش هیجانی یک مهارت اجتماعی است. شامل همکاری با سایر مردم، کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد است (یارمحمدیان، 1387). این مهارت اجتماعی علاوه بر برخورداری از توانایی­های شناختی از هیجانها و احساسات برخورداراند. از آنجایی که مؤلفه­های اساسی هوش هیجانی عبارت است از توانایی فهم هیجانات دیگران و توانایی تنظیم و مهارخود و دیگران به شیوه سازگارانه، انتظار می­رود افرادی که دارای هوش هیجانی بالاتری هستند سازگاری اجتماعی و مهارتهای اجتماعی بهتری را نشان بدهند. بنابراین، مهارت­های اجتماعی عبارت از تسهیل کننده­های زندگی اجتماعی که به افراد کمک می­کند تا به گونه­ای سودمند و متقابل با دیگران تعامل داشته باشند (حدادی کوهسار، روشن و اصغر نژاد فرید، 1386). این موارد نشان می­دهد تئوری ذهن و هوش هیجانی دارای توانایی شناختی هستند که منجر به روابط اجتماعی مثبت با دیگران و همسالان می­شود. در زمینه ارتباط تئوری ذهن و هوش هیجانی پژوهشهای محدودی صورت گرفته است که می­توان به این موارد اشاره کرد.

یارمحمدیان(1387)، در پژوهشی به بررسی رابطۀ هوش هیجانی و هوش عقلانی در بین گروهی از دانش­آموزان دختر دبیرستانی در شهر اصفهان پرداخت و به این نتایج رسید که رابطه معناداری بین هوش هیجانی و هوش عقلانی وجود دارد. همچنین از بین عوامل هوش هیجانی تنها خودشکوفایی و تحمل فشار روانی توانایی پیش بینی کنندگی هوش عقلانی را به طور معنادار داشتند. بنابراین می­توان استنباط نمود که هرچند محتوای هوش هیجانی ابعادی از مؤلفه­های روانی را پدید می­آورد و محتوای هوش عقلانی را مؤلفه­های ذهنی و شناختی تشکیل داده است، لیکن در هر دوی آنها عوامل مشترکی وجود دارد که می­توان برای پیش بینی موفقیت فردی مورد توجه قرار داد. در حقیقت، برای مطالعه شخصیت افراد و پیش بینی موفقیت تحصیلی و حرفه­ای آنان، به کارگیری هوش هیجانی و هوش عقلانی هر دو ضرورت دارد.

بشارت (1384)، در بررسی تأثیر هوش هیجانی بر کیفیت روابط اجتماعی به این نتایج رسید که هوش هیجانی با تقویت سلامت روانی، توان همدلی با دیگران، سازش اجتماعی، بهزیستی هیجانی، و رضایت از زندگی، مشکلات بین شخصی را کاهش می­دهد و زمینۀ بهبود روابط اجتماعی را فراهم می­سازد. هوش هیجانی، همچنین از راه ویژگیهای ادراک هیجانی، آسان سازی هیجانی، شناخت هیجانی، و مدیریت هیجانها و یا ساز و کارهای پیش بینی، پیشگیری، افزایش توان کنترل، و تقویت راهبردهای رویارویی کارآمد، به فرد کمک می­کند تا کیفیت روابط اجتماعی را بهتر سازد.

رستمی و همکاران(1389)، در پژوهشی به این نتایج رسیدند که بین مؤلفه­های هوش هیجانی، ادراک هیجانی نقش مهمتری در تبیین پراکندگی خودکارآمدی دارد و خودکارآمدی، هوش هیجانی و حمایت اجتماعی رابطۀ معنی­دار و متقابل دارند. همچنین در این پژوهش نقش محیط پرورشی را در ارتقای خودکارآمدی و هوش هیجانی مورد تأیید قرار گرفت.

بوساکی و آستینگتون (1999)، در پژوهشی به بررسی رابطه شناخت اجتماعی(تئوری ذهن) و کفایت شایستگی اجتماعی در نوجوانان پرداختند و نتایج نشان داد که رابطه مثبتی بین تئوری ذهن و کفایت شایستگی اجتماعی وجود دارد.

فردریکسون، پتریدز و سیموندس (2012)، در مطالعه­ای به این نتیجه رسیدند که ویژگیهای هوش هیجانی با سطح تغییر احساس اجتماعی ارتباط دارد. به عبارت دیگر هوش هیجانی و احساس اجتماعی در یک زمان کنترل می­شود. این یافته­ها یک نقش مهمی برای ویژگیهای هیجانی در روابط با همسالان و صلاحیت اجتماعی را تأیید می­کند.

مطالعه مک کریمون، جی تلی یانا، آلتمر و ماچولیز(2013)، نشان داد بین هوش هیجانی و انعطاف پذیری در کودکان مبتلا به اوتیسم رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد.

رضویه، لطیفیان و عارفی(1385)، نقش تئوری ذهن و همدلی در پیش بینی رفتارهای پرخاشگری ارتباطی، آشکار و جامعه پسند دانش­آموزان را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتایج رسیدند همبستگی بین تئوری ذهن و همدلی گرم هر دو با رفتارهای پرخاشگری ارتباطی، آشکار و جامعه پسند معناداربود. تئوری ذهن و همدلی گرم قادر به پیش بینی رفتارهای پرخاشگری ارتباطی و جامعه پسند بودند و همدلی گرم، پیش بینی کنندۀ رفتار پرخاشگری آشکار بود. همدلی گرم نسبت به تئوری ذهن از قدرت پیش بینی کنندگی بیشتری برای انواع رفتارهای اجتماعی مذکور برخوردار بود.

جانثاروطن (1391)، در مطالعه­ای به بررسی رابطه تئوری ذهن و رشد هیجانی کارکردی با پرخاشگری کودکان پیش دبستانی پرداخت. نتایج نشان داد بین تئوری ذهن و پرخاشگری رابطه­ای وجود ندارد. رشد هیجانی کارکردی گذشته مدار با پرخاشگری رابطه منفی دارد. تئوری ذهن با رشد هیجانی کارکردی رابطه مثبت و معنادار دارد. از میان متغیرها، رشد هیجانی کارکردی گذشته مدار پیش بینی کننده بهتری برای پرخاشگری بود. بنابراین می­توان گفت ضعف تئوری ذهن لزوماً منجر به پرخاشگری نمی­شود، ولی کودکان پرخاشگر در مراحل رشد هیجانی کارکردی دارای تأخیر هستند.

مشهدی، هاشمی و برزآبادی(1390)، در پژوهشی نظریه تحول ذهن و رابطه آن با مهارتهای اجتماعی در کودکان و نوجوانان مبتلا به آسیب بینایی مورد مطالعه قرار دادند و نتایج نشان دادند که بین عملکرد در تکلیف پیش بینی عمل و نمره کلی مهارتهای اجتماعی و عملکرد در هر دو تکلیف (پیش بینی باور و پیش بینی عمل) و نمره کلی مشکلات رفتاری رابطۀ معنادار وجود دارد. همچنین بهره هوش کلامی و سن عملکرد در تکلیف پیش بینی عمل را پیش بینی کردند.

عبداله­زاده­رافی، ادیب سرشکی، پورمحمدرضای تجریشی و بخشی(1391)، ارتباط نظریه ذهن با اجتماعی شدن، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای زندگی دانش­آموزران کم توان ذهنی را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که رابطه بین نظریه ذهن و سطح دوم اجتماعی شدن به لحاظ آماری معنادار است ولی رابطه آماری معناداری بین سطوح نظریه ذهن با مهارتهای ارتباطی و مهارتهای زندگی مشاهده نشد. در کل می­توان نتیجه گرفت با افزایش درک باور غلط اولیه (نظریه ذهن سطح دوم)، اجتماعی شدن دانش­آموزان کم توان ذهنی افزایش می­یابد.

بارلو، کوالتر و استای لیانو (2010)، به مطالعه رابطه بین ماکیاولیانیسم با هوش هیجانی و تئوری ذهن در بین کودکان دبستانی پرداختند. نتایج در مود دخترها نشان داد که بیشترین تخصص در درک هیجانی و اجتماعی دارند که نمی­تواند آنها رابه درستی در دیگر برخوردهای اجتماعی هدایت کند. این موارد در پسرها صدق نمی­کند.

همچنین کوالتر، و استای لیانو (2011)، در پژوهش دیگری به بررسی رابطه بین ویژگی و توانایی هوش هیجانی و تئوری ذهن دربین کودکان در دو گروه سنی 5تا 7 سال و 8 تا 10 سال پرداختند. نتایج نشان می­دهد در هر دوگروه سنی فقط توانایی هوش هیجانی با درک باور غلط ارتباط دارد. دیگر نتایج نشان می­دهد درک و شاخه­هایی مدیریت از توانایی هوش هیجانی واریانس منحصر به فردی در درک باور کاذب را پیش بینی می­کند با کنترل سن، زبان و دیگر شاخه­هایی از توانایی هوش هیجانی. توانایی و ویژگی هوش هیجانی موفق به نشان دادن هر گونه رابطه با درک باور کاذب نشد. توانایی و ویژگی هوش هیجانی با چندین آزمون پیشرفته تئوری ذهن مرتبط اند. این موارد در افراد بزرگسال دیده می­شود. آنها همچنین یک سری اطلاعات جدید بدست آوردند: 1) دانش هیجانی دارای رتبه بالاتر به وسیله توانایی هوش هیجانی اندازه­گیری می­شود که با آزمونهای پیشرفته تئوری ذهن مرتبط است. 2) خودکارآمدی عاطفی، به عنوان ویژگی هوش هیجانی اندازه­گیری می­شوند و همچنین در آزمونهای پیشرفته تئوری ذهن دارای اهمیت است.

ویلسون(2009)، به مطالعه بررسی ویژگی هوش هیجانی و تئوری ذهن در دانش­آموزان مبتلا به بیش فعالی پرداختند نتایج نشان می­دهد بین نمره هوش بهر در بین دو گروه کوکان عادی و مبتلا به بیش فعالی تفاوت معناداری وجود ندارد. در مورد عملکرد کلی تئوری ذهن در بین دو گروه کودکان عادی و بیش فعال تفاوت معناداری وجود ندارد.

همانطور که گفته شد دوره کودکی و نوجوانی دوره مهمی برای تحول و تغییر رشد شناختی است. در این دوره تعاملات و ارتباطات اجتماعی، احساسات و هیجانات، و تئوری ذهن به بیان دیگر شناخت اجتماعی آنان در حال شکل گیری هستند. از مهمترین نهادهایی که به آموزش و پرورش هوش هیجانی و تئوری ذهن کمک می­کند خانواده و مدرسه مهمترین نقش را ایفا می­کنند که باعث رشد و شکوفایی این تواناییهای شناختی در بین کودکان می­شود. با توجه به اهمیت هوش هیجانی و تئوری ذهن در رشد شناخت اجتماعی، ضروری است جنبه­ها و ابعاد گوناگون رشد شناختی از جمله ارتباطات وتعاملات اجتماعی، هوش هیجانی، شناخت، و تئوری ذهن مورد مطالعه و بررسی بیشتر قرار گیرد. به همین منظور در این پژوهش سعی شده­ است رابطه تئوری ذهن با هوش هیجانی را در دانش­آموزان مورد مطالعه قرار گیرد

. Bosacki

. Frederickson , Petrides & Simmonds

. McCrimmon, Jitlina, Altomare, & Matchullis

. Barlow, Qualter  & Stylianou

. Wilson