دیدگاه نظری درباره سازگاری و ناسازگاری :

نظریه زیستی – اجتماعی سازگاری:

پژوهش گرانی که به این مکتب وابسته اند ، اغلب پیشنهاد می کنند که پاره ای از زمینه های  بیولوژیکی فرد گرایش به رفتار ناسازگارانه را تسهیل می کنند و زمانی که فرد در معرض روابط ناسازگارانه در درون یا بیرون از خانواده قرارگیرد ، زمینه های بیولوژیکی فرد با روابط نامطلوب و ناسازگارانه محیط خانه و یا اجتماع ، عامل اصلی و مکانیزم مهم گرایش به ناسازگاری در نوجوانان می شوند ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

شوآرز (1979) . بیان می کند که تعادل ، تاثیر و تاثر زمینه های بیو لوژیکی و نفوذ اثرات خانوادگی در شناخت علت ناراحتیهای کودکان و نوجوانان ، از جمله ناسازگاری آنان نقش اساسی دارد . به بیان دیگر پاره ای از ویژگیهای شخصیتی مانند خلق و خوی فرد متاثر از عوامل ژنتیکی است و شیوه های برخورد و الگوهای خانوادگی یا در جهت این گرایشهای کودکان و یا در جهت مقابل آن یعنی عدم سازگاری با عوامل ارثی – ژنتیکی به تدریج شخصیت کودک یا نوجوان را شکل می دهد ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

به نظر شوآرز زمانی که والدین منطبق با زمینه های ارثی ژنتیکی کودک عمل نکند ، کودک در معرض محیطهای نامطلوب قرارمی گیرد ، که به سهولت می تواند به ناراحتی های روانی گوناگون در او منتهی شود . بدیهی است ویژگیهای شخصیتی که منشاء ژنتیکی دارند بر اثر فشارهای محیطی همچون رفتارهای انضباطی شدید و حاکم بودن نظام استبدادی در خانواده ، تا بی نهایت می تواند تغییر کند . اما مطلوب ترین راه آن است که بین زمینه های بیولوژیکی کودک با شیوهای پرورشی و تربیتی والدین هماهنگی وجود داشته باشد ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

مندیک (1977) و همکارانش در پژوهش های نشان دادند که عملکرد سیستم عصبی تعداد قابل ملاحظه ای از مجرمان و ناسازگاران اجتماعی با عملکرد سیستم عصبی افراد غیر مجرم و سازگار تفاوت معنی داری دارد . این پژوهش نشان داد که عملکرد سیستم عصبی مجرمان به مراتب کندتر است.

به هر حال کارهای پژوهش های گسترده از جمله پژهشهای شوآرز و مندیک ، احتمال رابطه بین فرایندهای فیزیولوژِکی – اجتماعی را با رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه مطرح می کنند ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

نظریه های روانی – اجتماعی سازگاری :

دیدگاههای روانی- اجتماعی ناسازگاری در رشد رفتار اجتماعی فرد ، معتقد به دو عامل اساسی بی کفایتی  اجتماعی در خانواده و شرایط محیطی خارج از خانه که رفتار بزهکارانه را تقویت می کند ، هستند .

پیروان این نظریه در این زمینه توافق کلی دارند که جوانان بزهکار و نوجوانان ناسازگار در معرض آنگونه از روشهای اجتماعی قراردارند که از ویژگیهای آن نبودن رابطه و پیوند نزدیک و صمیمانه بین پدر و مادر و فرزند است ، که بتدریج کیفیت این رابطه در رفتار آنان نسبت به دیگران به ویژه بزرگسالان اثر می گذارد .

مک کیساک ( 1975 ) ، پیشنهاد می کند که اینگونه کودکان احتمالاً والدین خود را به عنوان الگو برای همانندسازی قبول ندارند و آنان را طرد می کنند و احتمالاً به رفتارهای نمایشی بدون توجه وآگاهی به نتایج اعمالشان اقدام خواهند کرد.

طرفداران این نظریه معتقدند که بخشی از تجارب اولیه کودک در خانواده زمینه های آلودگی او را برای رفتار ناسازگاری در جامعه مثل اثرات گروههای همسن و سال ضد اجتماعی قرار گیرد ، آمادگی بالقوه در او به فعل و عمل در می آید .

نکته مشترک در همه پژوهش ها نظریه های روانی – اجتماعی ، این فرضیه است که نوجوانان ناسازگار متعلق به خانواده هایی هستند که الگوی رفتاری غلط ، نظام ارزشی نادرست و ناهمگن و عملکردهای نامناسب از ویژگیهای آن است . تنشها و فشارهای درونی این خانوادها ، خود محیط اجتماعی نامطلوبی را ایجاد می کند که ارضای نیازهای نوجوان را در جمع خانوادگی دشوار می سازد و آنان را بر می انگیزد تا برای ارضای نیازهای خود مکانه و موقعیتهای دیگر را جستجو کنند ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

از سوی دیگر بر اساس نظریه ی مازلو (1970) . انگیزش در بررسی رفتار انسانها از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است . به این معنی که بی کفایتی روانی – اجتماعی و تظاهرات شخصیتی بیمارگونه بسیاری از نوجوانان یا ناشی از عدم تلاش خود آنها در رفع و تسکین بسیاری از نیازهای عاطفی و زیستی شان است و یا معلول بی اعتمادی ها و تحقیرهای پی در پی جامعه ی  بزرگسالان نسبت به آنها و حقیر شمردن توانائی ها و قابلیت های آنها در سپردن مسئولیت به آنهاست ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

نظریه های روان پویایی سازگاری :

پیروان این نظریه به تجربیات دوره ی کودکی اهمیت بسیاری می دهند و معتقدند که اختلالات رفتاری ، نشانه های برخی آسیبهای نهفته در این دوره می باشند که باید قبل از تغیر رفتار ، درمان شوند . یعنی به عبارت دیگر لازمه ی تغییر رفتار ، درمان و بهبود این آسیب های دوران کودکی است، ( میلانی فر ، 1386 ) .

نظریه یادگیری :

این نظریه به تاثیر حوادث و اتفاقات محیطی در بروز رفتار تاکید دارد . طرفداران این نظریه معتقدند که ناسازگاری ، یک پاسخ غلط آموخته شده بر اساس انواع روشهای شرطی شدن است.

آنها معتقدند که شخصیت ، یک تاریخچه از انواع شرطی شدن هاست . به نظر سالتر (1961) . ناسازگاری یعنی شرطی شدن غلط و روان درمانی یعنی شرطی شدن ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

نظریه یادگیری اجتماعی :

بندورا و والترز ، طی یک سری آزمایشهای تجربی شرایطی را نشان داده اند که تحت آن شرایط ، کودکان رفتار مدلهای مختلف را تلقید می کنند . آنان با بررسی کودکان ناسازگار ، پی به وجود مدلهای ناسازگار مورد تقلید این کودکان ، در خانه و محیط اطراف برده اند . به گفته این پژوهش گران ، کودکان رفتارهای تهاجمی و یا مطیعانه را از مدلهای خود می آموزند .

این تئوری نشان می دهد که رفتارهای قابل قبول و یادگرفته شده ، چگونه از طریق تشویق تقویت می شوند . چنانچه رفتارهای ناپسندی به صورت ملایم وجود داشته باشند ، می توان از آنها صرف نظر کرد ، اما اگر این رفتارها  به صورت دائمی و شدید در آیند ، می توان از طریق تقویت منفی آنها را تعدیل نمود و جای  ناسازگاری را گرفت ، ( میلانی فر ، 1386 ) .

 



-Schwarz

-Mendik

– MC kissak

-Sallter

Bandora and Walters