1. طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود – آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته و در سیر زندگی تکرار می شوند. ریشه تحولی طرحوارههای ناسازگار اولیه در تجارب ناگوار دوران کودکی نهفته است. طرحواره­هایی که زودتر به وجود می­آیند و معمولاً قوی­ترین هستند، از خانواده­های هسته­ای نشأت می­گیرند. تا حد زیادی پویایی خانواده بازتاب دقیق پویایی­های ذهنی کودک هستند. وقتی افراد در موقعیت­هایی از زندگی بزرگسالی، طرحواره­های ناسازگار اولیه­شان فعال می­شوند، معمولاً خاطره­ای هیجان­انگیز از دوران کودکی خود تجربه می­ کنند. همزمان با تحول کودک، سایر عوامل تأثیرگذار مانند همسالان، مدرسه، انجمن­های گروهی و فرهنگ به طور روزافزونی اهمیت می­یابند و در شکل­ گیری طرحواره­ها نقش بازی می­ کنند. با این حال طرحواره هایی که بعداً در سیر تحول شکل می­گیرند، زیاد عمیق و نیرومند نیستند (یانگ و همکاران،۱۳۸۶).

       

      یانگ آن دسته از طرح واره ها را که منجر به شکل­ گیری مشکلات می­شوند، طرحواره­های ناسازگار اولیه می­نامند(یانگ ،۱۳۸۴). این طرحواره­ها “باورهای زیر بنایی ناکارآمد و مطلقی در مورد خود و در ارتباط با باورهایی در مورد محیط هستند که در طول دوران کودکی رشد یافته و عمدتاً توسط موقعیت­ها یا  محرک­هایی در محیط فرد فعال می­شوند(پتروسلی[۱] و همکاران ،۲۰۰۱). در واقع این طرحواره­ها که از دیدگاه یانگ عمیق­ترین ساختارهای شناختی هستند “الگوهایی نافذ و گسترده، متشکل از خاطرات هیجانات، شناخت طرحواره­ها و احساسات بدنی­ در ارتباط با روابط فرد با خودش و دیگران می­باشند که درطی کودکی و نوجوانی رشد کرده و در سراسر زندگی فرد تداوم می­یابند و تا حد زیادی نیز ناکارآمدند.یا بعبارتی دیگر الگوهای شناختی و عاطفی خود آسیب­رسانی هستند که از جریان اولیه رشد آغاز شده و در طول زندگی تداوم می­یابند(نورداهل و همکاران ،۲۰۰۵).

       

       

      طرحواره ناسازگار اولیه ساختارهایی غیرشرطی و انعطاف ­ناپذیرند که به تدریج و به صورت الگوهایی از تفکرات تحریف شده و رفتارهای ناکارآمدی تثبیت شده ­اند. این ساختارها توسط افراد حفظ و اغلب قطعی و مسلم انگاشته می­شوند. طرحواره­ها به عنوان الگویی برای پردازش تجربیات افراد مورد استفاده قرار می­گیرند و به این ترتیب افکار و روابط فرد با دیگران را مشخص می­ کنند ونوع ادراکی را که هر فرد از خود و جهان پیرامونش دارد تحت تأثیر قرار می­ دهند. ادراکی که به دلیل ماهیت خود تداوم بخش[۲]طرحواره­ها در سراسر زندگی ادامه می­یابد. (سیموس ،۱۳۸۴؛یانگ و همکاران،۲۰۰۳)

       

       

      ۲-۱-۵- حوزه های طرحواره و طرحواره ناسازگار اولیه:

       

      یانگ وهمکارانش در ابتدا هجده طرحواره اولیه را معرفی کرد (یانگ،۱۳۸۴؛یانگ وهمکاران ،۲۰۰۳)اما در مطالعات اخیر سه طرحواره در دیگر طرحواره­ها ادغام گردیده­اند.این پانزده طرحواره در قالب پنج مقوله گسترده نیازهای عاطفی مرکزی ارضاء نشده که “حوزه های طرحواره[۳]” نامیده می شوند سازمان می یابند.طرحواره­هایی که در هر حوزه قرار دارند حاصل عدم ارضاء مطلوب نیاز مرتبط با آن حوزه هستند.

       

      ۲-۱-۵-۱- حوزه اول؛ بریدگی/طرد

       

      طرحواره های ناسازگار اولیه زیر مجموعه این حوزه حاصل عدم ارضای نیاز به دلبستگی امن به دیگران اند. طرحواره های این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می آیدکه بی عاطفه ، سرد ، مضایقه گر، منزوی ، تندخو ، غیر قابل پیش بینی یا بدرفتار هستند.

       

        • رها شدگی و بی ثباتی(AB)[4] ؛ تزلزل و بی اعتمادی برای دریافت حمایت و برقراری پیوند،شامل این احساس که افراد مهم زندگی قادر به تأمین و یا ادامه حمایت عاطفی مورد نیاز فرد نیستند؛زیرا آنها از لحاظ هیجانی متزلزل و غیر قابل پیش ­بینی­ هستند .فردی که چنین طرحواره ای در ذهنش شکل گرفته باشد،معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگی اش بمیرند یا این که او را رها کنند و به فرد دیگری علاقمند شوند.

       

        • بی اعتمادی و بدرفتاری(MA)[5]؛ افراد دارای این طرحواره دیگران را انسانهایی سودجو ، دغل کار، دروغگو و بدرفتار می دانند وممکن است دارای این حس باشند که آسیب های وارد آمده به آنها عمدی بوده و یا حقوقشان همواره از سوی دیگران نادیده گرفته می شود.

       

        • محرومیت هیجانی (ED)[6] ؛ این طرحواره اغلب با باور فرد در مورد اینکه تمایلات و نیازهای شخصی اش برای حد متعارفی از حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضاء نمی شود ،مشخص می گردد. محرومیت هیجانی دارای سه نوع عمده است :
            1. محرومیت از محبت: شامل فقدان توجه ،گرمی یا همراهی

           

            1. محرومیت از همدلی: فقدان فهم ، گوش دادن و احساسات مشترک از جانب دیگران

           

          1. محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت ، جهت دهی یا راهنمایی از سوی دیگران

       

        • نقص وشرم(DS)[7]: افراد دارای این طرحواره اعتقاد به وجود یک یا چند نقص و ضعف عمده در مهمترین جوانب شخصیت شان دارند.این نقص ممکن است شخصی(تکانه های خشم،تمایلات جنسی غیر قابل پذیرش یا خودخواهی)یا عمومی باشند(ظاهر جسمی نامطلوب و مشکلات اجتماعی).

       

      • انزوای اجتماعی /بیگانگی(SI)[8]: در برگیرنده این احساس است که شخص از جهان کناره گیری کرده،با افراد دیگر متفاوت است و یا اینکه بیش از حد به انتقاد ،سرزنش ، طرد و…باشد.

       

      ۲-۱-۵-۲- حوزه دوم ؛ خودگردانی و عملکرد مختل

       

      عدم ارضاء نیاز به خودگردانی ، صلاحیت و احساس هویت منجر به شکل گیری طرحواره های مربوط به این حوزه می شود.خانواده هایی که بیش از حد از کودک محافظت میکنند و یا به هر دلیلی مانع از رشد و استقلال وی می شوند ، زمینه ساز مناسبی برای رشد طرحواره های مربوط به این حوزه اند.

       

        • وابستگی / بی­کفایتی(DI)[9]: باور به اینکه فرد قادر نیست بدون کمک از سوی دیگران مسؤلیت های روزمره خود نظی حل مشکلات روزانه،تلاش برای قضاوت خوب و تصمیم گیری صحیح و … را بطور قابل قبولی انجام دهد .این حالت اغلب به صورت درماندگی ظاهر می شود.

       

        • آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری(VH)[10]: ترس افراطی از احتمال وقوع نزدیک یک حادثه که فرد قادر به جلوگیری و کنترل آن نیست. مانند سوانح پزشکی(سکته قلبی،ایدز)،وقایع هیجانی(دیوانه شدن) ویا سوانح محیطی(قربانی جنایت شدن،زمین لرزه).

       

        • خود تحول نیافته / گرفتار (EM)[11]: ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی (اغلب والدین)،به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی.غالباَ اعتقاد بر این است که هیچ یک از افراد گرفتار ، بدون حمایت دیگری ، قادر به ادامه زندگی نبوده یا نمی توانند شاد باشند.فردی که چنین طرحواره ای دارد ممکن است احساس کند وجودش در دیگران ادغام شده و هویت جداگانه ای ندارد

       

      • شکست(FA)[12]: افرادی با این طرحواره خود را فردی شکست خورده می پندارند و شکست برایشان امری اجتناب ناپذیری است،در مقایسه با همسالانشان در حوزه های پیشرفت (تحصیل،شغل،ورزش و…) احساس بی کفایتی می کنند.اغلب شامل این باور است که شخص دیوانه ،نادان و بی لیاقت است.

       

      ۲-۱-۵-۳- حوزه سوم: محدودیت های مختل

       

      عدم ارضاء نیاز به محدودیت های واقع بینانه و خود کنترلی منجر به شکل گیری طرحواره های زیر مجموعه این حوزه می شود.مشکلات افرادی که در این حوزه قرار دارند عمدتاَ در ارتباط با رعایت حقوق دیگران و عدم تحمل ناراحتی معمول است.این طرحواره ها بیش از همه در خانواده هایی رشد می یابند که به جای انضباط ،مسؤلیت پذیری ، همکاری متقابل و هدف گزینی ، وجه مشخصه شان سهل انگاری افراطی ، فقدان جهت دهی یا حس برتری است.

       

        • استحقاق /بزرگ منشی(ET)[13]:افرادی با این طرحواره خود را از دیگران برتر می دانند و حقوق ویژه ای برای خود قائلند،خویشتن را متعهد به رعایت اصول روابط متقابل اجتماعی نمی دانند و برای دستیابی به اهداف خود دیگران را به استثمار می کشند.اغلب برای کسب قدرت و یا کنترل دیگران تأکید افراطی بر برتری جویی دارند.(برای مثال موفق ترین ،با استعدادترین و ثروتمند ترین).هدف اولیه کسب توجه یا پذیرش از سوی دیگران نیست.گاهی اوقات برای اینکه فرد بتواند تمایلات خود را ارضاء کند، بدون همدلی با دیگران و یا بدون توجه به نیازها و احساسات آنها ،به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی می آورد.

       

      • خویشتن داری و خود انضباطی ناکافی(IS)[14]: افرادی با این طرحواره عمدتاَ دارای مشکلات در خویشتن­داری مناسب ، تحمل ناکافی برای رسیدن به اهداف و کنترل تکانه های شخصی هستند.این طرحواره می تواند به صورت اجتناب اغراق آمیز از ناراحتی و تعارض نیز تجلی یابد.

       

      ۲-۱-۵-۴- حوزه چهارم،دیگر جهت مندی

       

      عدم ارضاء به آزادی برای بیان نیازها و احساسات قابل اطمینان در کودکی باعث تمرکز افراطی فرد بر نیازها، تمایلات و احساسات دیگران می­شود،به گونه­ای که نیازهای خود فرد مورد غفلت قرار می­گیرند.این کار عمدتاً به منظور دستیابی به عشق و پذیرش ، تداوم ارتباط با دیگران و یا اجتناب از انتقام یا تلافی آنها صورت می­گیرد. معمولاً شامل واپس زنی و فقدان آگاهی در رابطه با خشم و تمایلات طبیعی خود فرد می­شود.این طرحواره ها عمدتاً در خانواده هایی رشد می­یابند که کودک را با قید و شرط پذیرفته­اند.

       

        • اطاعت(SB)[15]: واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران به این دلیل که فرد برای انجام آن احساس اجبار می کند.این کار عمدتاً برای اجتناب از خشم ، محرومیت یا انتقام صورت می گیرد.اطاعت عمدتاً در دو حوزه نیازها و هیجانات اتفاق می افتد.اطاعت در این دو حوزه منجر به واپس زنی تمایلات، تصمیمات و هیجانات به خصوص هیجان خشم در فرد می شود.این خشم پنهان شده عمدتاً بصورت رفتارهای ناسازگارانه ، طغیان های عاطفی کنترل نشده، علایم روان تنی وسوء مصرف مواد و… تجلی می یابند.

       

      • ازخود گذشتگی (SS)[16]: این طرحواره منجر به تمرکز افراطی بر ارضاء نیازهای دیگران در طی زندگی روزمره می شود به گونه ای که از رضایتمندی خود فرد جلوگیری می­ کند.این امر غالباً ریشه در حساسیت بیش از حد نسبت به درد و رنج دیگران ، جلوگیری از احساس آسیب به دیگران ، اجتناب از احساس گناه ناشی از خودخواهی دارد.چنین طرحواره ای منجر به این احساس می شود که نیاز فرد ایثارگر به قدر کافی ارضاء نمی شوند و همچنین باعث رنجش افرادی می شود که او از آن ها نگهداری می کند.

       

      ۲-۱-۵-۵- حوزه پنجم:گوش به زنگی بیش از حد و بازداری

       

      عدم ارضاء نیاز به خود مختاری و بازی در کودکی منجر به واپس زنی احساسات و تکانه های خود انگیخته مانند خوشحالی ،خود بیان­گری ، آرامش ، روابط نزدیک و سلامتی می شود.افرادی با طرحواره های مربوط به این حوزه عمدتاً در خانواده هایی رشد می یابند که در آنها عصبانیت ، توقع و تنبیه به چشم می­خورد.کارایی ،بی نقص گرایی ، وظیفه شناسی ، پیروی از قوانین، پنهان سازی از هیجانات و اجتناب از اشتباهاتی که لذت جویی ، شادی و آرامش را به دنبال دارند از ویژگیهای بارز این قبیل از خانواده هاست.بدین ترتیب اگر فرد نتواند دائماً گوش به زنگ و مراقب باشد به زودی همه چیز از هم می­پاشد.

       

        • بازداری هیجانی(EI)[17]:بازداری افراطی اعمال، احساسات یا تمایلات خودانگیخته ای که معمولاً برای اجتناب از عدم پذیرش از سوی دیگران ، احساس شرمندگی یا از دست دادن کنترل تکانه های شخصی صورت می گیرد.بازداری بیش از همه در چهار حوزه زیر روی می دهد:
            1. بازداری از بروز خشم و پرخاشگری

           

            1. بازداری از بیان تکانه های مثبت از قبیل خوشحالی ، محبت ، برانگیختگی جنسی ، بازی و ….

           

            1. بازداری از بیان آسیب پذیری یا بیان راحت و صریح احساسات و نیازهای شخصی

           

          1. تأکید افراطی بر عقلانیت بدون توجه به هیجانات

       

      • معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی(US)[18]: این طرحواره منجر به شکل­ گیری این باور در فرد می­شود که باید تمامی تلاش خود را برای رسیدن به معیارهای بلندپروازانه­اش انجام دهد.این طرحواره معمولاً به شکل های زیر بروز می­ کند:
          1. نقص گرایی افراطی ،توجه غیر معمول به جزئیات یا ارزیابی کمتر از حد عملکرد خود در مقایسه با عملکرد دیگران

         

          1. قوانین غیر قابل انعطاف و بایدها :در بسیاری از حوزه های زندگی از جمله معیارهای بالا و غیرواقع بینانه اخلاقی، فرهنگی و مذهبی

         

        1. دغدغه های زمانی و کارآمدی بمنظور انجام کار بیشتر(یانگ،۱۳۸۴؛یانگ و همکاران، ۲۰۰۳)

      [۱] .Petrocelli

       

      [۲] . Self-Perpetuating

       

      [۳] . Schema domains

       

      [۴] . Abandonment/Instability

       

      [۵] . Mistrust/Abuse

       

      [۶] . Emotional Deprivation

       

      [۷] . Defectiveness/Shame

       

      [۸] . Social Isolation/Alienation

       

      [۹] . Dependence/Incompetence

       

      [۱۰] . Vulnerability to Harm or Illness

       

      [۱۱] . Enmeshment/Undeveloped Self

       

      [۱۲] . Failure

       

      [۱۳] . Entitlement/Grandiosity

       

      [۱۴] . Insufficient Self-Control/Self-discipline

       

      [۱۵] . Subjugation

       

      [۱۶] . Self-sacrifice

       

      [۱۷] . Emotional inhibition

       

      [۱۸] . Unrelenting Standards/Hypercriticalness