«امروز اگر قوای ما از هم منفصل شوند به نفع آمریکاست و الان دشمن ما آمریکاست و باید تجهیزات ما به طرف این دشمن باشد.مبادا وقتی یک تبلیغات سوئی بشود و نظرهای ما تشتت پیدا کند و افکارمان مختلف بشود. چطور در آن وقتی که ما با این قدرت شیطانی داخلی(شاه) درگیر بودیم و هیچ تشتتی در کار نبود همه با هم یک فکر داشتید. شما الان می دانید که مقابله با یک قدرتی است که قدرتش صدها برابر و بلکه زیادتر از قدرت قبلی است. مملکت شما الان یک حالی دارد که اگر دیر بجنبیم برای همیشه تا آخر از بین رفتیم. همه باید یک صدا باشند سروصدای امروزه فقط مقابله با آمریکاست».( خمینی،۱۳۶۲ : ۲۳۸)
«من از همه ملت می خواهم: که ما امروز مواجه با یک اجنبی هستیم . یک اجنبی که می خواهد این مملکت را به غارت هرچه هست ببرد. ما الان مواجه با یک اجنبی هستیم که مرکز جاسوسی اش در اینجا هم بوده است. دیگر ما نباید بنشینیم و هی نق بزنیم. آقا نگهش دارید این مملکت را . مملکت مال شماست می خواهند ببرند ، نگهش دارید… نگه داشتن به این است که هماهنگ بشوید.»( همان: ۲۱۹ )
«به ملت شریف ایران است که در هر مسلکی و با هر گروهی هستند از اختلاف و نفاق و کارشکنی برای یکدیگر دست بردارند و دشمنان را با وحدت کلمه و نزاع های شخص و گروهی که همه را به تباهی می کشد و کشور را به خرابی سوق می دهد کنار بگذارند … همه توان خود را صرف قطع امید دشمن اصلی ما آمریکا کنند که با سلطه دشمن قدرتمند برای هیچ یک چیزی باقی نخواهد ماند».( همان ،ج ۱۲: ۳۱)
به تصریح نویسندگان کتاب « ایران در قرن بیستم» همانطور که « حمله به شاه» به انقلاب ایران تحرک بخشیده بود « حمله به آمریکا» نیز موجبات تحکیم جمهوری اسلامی را فراهم کرد. (دیگار، هورکاد ، ریشار،۱۳۷۷ : ۲۳۵ ) بدین صورت که در مقطع پس از پیروزی انقلاب در جامعه نیروی انقلابی رها شده ای در غلیان بود که این نیرو با تسخیر سفارت به سمت و سویی جدید جهت پیدا کرد به نحوی که حتی آمریکا نیزنتواند در سالهای بعد«توطئه هایش» را علیه ایران عملی کند. بدون تردید مقابله با بحران هایی همچون جنگ و تحرکات جدایی طلبانه که با حضور مستقیم مردم انجام شد بدون ظرفیت سازی در درون جامعه امکان پذیر نبود . «بحران گروگان گیری به طور منظم به مردم خوراک فکری می داد و در آن ظرفیت سازی می نمود تا برای حفظ انقلاب و مقابله با بحران های بزرگ بعدی حضور یابند».( ستوده کاویانی ،۱۳۷۹ : ۱۱۱)
به نظر می رسد که در نتیجه حاکم شدن چنین شرایطی ،تداوم انقلاب تا تاسیس و تثبیت نهادهای جدید نظام سیاسی همچنان در جریان است . به تعبیر امام خمینی(ره) «مساله باز مساله انقلاب است».( همان: ۱۱۲ ) در آن روزها مسلم و قطعی شده بود که مساله گروگانگیری آمریکایی عامل اصلی و محور مبارزه قاطع درحفظ و تداوم انقلاب اسلامی گردیده است. انقلابی که استمرار آن در نزد رهبری از چند بعد مطرح بود؛ از یک سو با تسخیر سفارت و اقدام به نوعی حمله پیشگیرانه بر جنبه بازدارندگی چنین اقدامی تاکید می گردد. بدین سان که:«آنها خیال نکنند که ما می ترسیم و همین طور نشسته ایم و نگاه می کنیم که هر غلطی اینهامی خواهند بکنند. نخیر این طور نیست . باید با قدرت پیش برویم . اگر ما اظهار ضعف کنیم، اگر آنها احساس کنند که ما ضعیف شدیم جری خواهند شد و حمله خواهند کرد. احساس ضعف در خودتان نکنید».(خمینی،۱۳۶۲ : ۱۳۹ )
و از سوی دیگر، تاخیر و تعویق مهار بحران موجب می شد که همه نهادهای اصلی دولت اسلامی تاسیس شود و استحکام یابد. سایروس ونس وزیر خارجه وقت آمریکا در این زمینه چنین تصریح می نماید که: «من بر این عقیده بودم که گروگان گیری با مسایل داخلی ایران ارتباط دارد و پس از آن که نهادهای جمهوری اسلامی در جای خود استقرار یافتند ،خمینی دستور آزادی گروگان ها را صادر خواهد کرد و به همین دلیل بود که آیت ا…خمینی هنگامی که مذاکرات برای حل بحران به نتیجه می رسید اتخاذ تصمیم درباره گروگان ها را به تشکیل مجلس موکول کرد» . وی همچنین ضمن تاکید بر اینکه «استفاده آیت ا… خمینی از گروگان ها برای جلب پشتیبانی گروه های مختلف و اعمال کنترل بیشتر بر مسیر انقلاب بود» اظهار می دارد که« در اواخر سال ۱۹۷۹ برای ما یقین حاصل شده بود که حمایت آیت ا…خمینی از تسخیر کنند گان سفارت در درجه اول برای تقویت و تداوم انقلاب است».( ونس و برژنسیکی ،۱۳۶۲ : ۹۰ ) تصریح امام(ره) نیز باور مذکور را تقویت می نماید:
«باید لحظاتی که هست و ایجاد می کنند…خود ملت جلوگیری کند و نگذارد این توطئه ها ثمر پیدا کند لازم است در هر جا که هستید همانند انقلاب اولی و شور انقلابی اولی را که داشتید حفظ کنید . امروز احتیاج به آن شور انقلابی از دیروز بیشتر است . ما به منزل نرسیده ایم و در بین منزل و درگردنه های این منزل طولانی دزدهایی هستند که می خواهند ما را نگذارند به منزل برسیم».( خمینی، ۱۳۶۲ : ۲۲۶ )
چنین به نظر می رسد که بحران گروگان گیری علاوه بر تقویت و تثبیت روند انقلاب و نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی ، در جهت حمایت و تقویت طیف وسیعی از انقلابیون مذهبی در برابر عناصر میانه رو و لیبرال مورد بهره برداری قرار گرفت. ازآنجا که تسخیر سفارت «رادیکال شدن قوانین سیاست» در ایران را استمرار بخشید، جنبه تندروی انقلاب را تقویت و عرصه را بر سیاست های میانه روانه دولت موقت تنگ نمود. استقبالی که توده های مردم انقلابی ایران از اقدام دانشجویان به عمل آوردند آن قدر وسیع و گسترده بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سابقه نداشت. به ناگهان مردم با حضور وسیع و دایمی در جلوی سفارت و انجام تظاهرات ، نارضایتی که در نتیجه حرکات محافظه کارانه دولت موقت آن هم در یک محیط انقلابی ایجاد شده بود ، گسست و همچون انفجاری ناگهانی سیر معمولی و روزمره ۹ماه گذشته دولت موقت را متوقف و سرعتی بی سابقه و انقلابی به روند تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بعد از انقلاب دادند و بدین جهت تسخیر سفارت انقلاب دوم و بزرگ تر از انقلاب اول نامیده شد.( محمدی ،۱۳۷۸ : ۷۳ ) انقلابی که برای طیف انقلابیون مذهبی موهبت الهی بود و دانشجویان نیز این نکته را به خوبی درک می کردند. هدف آنها نیز حمایت از به قدرت رسیدن مذهبیون در شرایطی بود که با افشاگری دانشجویان و بر ملا شدن خطوط ارتباطی برخی سیاستمداران میانه رو با آمریکا ، از جایگاه آنها کاسته شد.حتی در عزل بنی صدر نیز پیامدهای این فرآیند را می توان شاهد بود. بحران سفارت و تبعات آن، مبارزه انقلابیون مذهبی را در چندین جبهه تسریع کرد، بویژه زمانی که دانشجویان دست به انتشار اسناد داخل سفارت زدند، گرچه در نهایت امر انقلابیون مذهبی و روحانیون امکان کنترل واقعی کشور را به دست آوردند.« در نبردی که مبارزان اسلام گرا در رویارویی با آمریکا آغاز نمودند از یک سو مبارزه با رژیم شاه را مهمترین وضع به پایان می رساندند و از سوی دیگر رهبری نبرد استقلال ملی را در دست می گرفتند». (پیر،ژیان،برناد،۱۳۷۷ : ۲۳۶ ) جبهه دیگر انقلابیون پیرو خط امام مبارزه با کند روی میانه روها و اتهامات عناصر چپ گرا بود. چپ گرایان با توجه به اقدامات میانه روها که دولت موقت را در اختیار داشتند تبلیغ می کردند که انقلاب اسلامی نه تنها با آمریکا تضادی ندارند بلکه در دراز مدت به سازش با آن تن خواهد داد اما تسخیر سفارت آنها را خلع سلاح نمود و با افشاسازی اسناد به دست آمده از سفارت عملاً جو سیاسی را به سوی تضعیف میانه روها سوق داد(در تجمعات انقلابی آن دوره این شعار تکرار می شد:«دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن»). از زوایای دیگر ،بحران تسخیر سفارت حتی در ابعاد و تسریع بنیانگذاری حکومت دینی نیز نقش به سزایی ایفا کرد. بدین گونه که در کشوری که آوازه ضدیت با امپریالیسم رمز پیروزی بود. بنیادگرایان مذهبی به عنوان قهرمان چنین امری شهرت یافتند. ماجرای گروگان گیری، برخی از رادیکال ترین چهره های بنیادگرایان را در مرکز سیاسی ایران قرار داد و صدای عناصر میانه رو را در نطفه خفه کرد.( دفرونزو ،۱۳۷۹: ۸۷ – ۸۹ ) از این رو با بحران گروگان گیری و اتخاذ کارآمدترین استراتژی دانشجویان مبارز برای سوق دادن ایران به سوی حکومت دینی اسلامی که با انتشار اسناد به دست آمده از سفارت صورت گرفت و موجب بی اعتمادی نسبت به لیبرال ها (میانه روها) گردید بنیادگرایان به سوی تحکیم پایه های قدرت خویش و ایجاد حکومت دینی گام بزرگی برداشتند.( میلانی ،۱۳۸۱ : ۳۰۹ )
از منظری مشابه در تحلیل های دیگری نیز اینگونه تصریح شده است که« آیت ا…خمینی که خواسته اصلی اش برقراری جمهوری اسلامی تحت رهبری ولی فقیه بود، می دید که با حمایت از اقدام دانشجویان، قطعاً آرزویش برآورده خواهد شد و در آن زمان که اقدام دانشجویان احساسات موافق مردم را برانگیخته بود به نظر می رسید که این اقدام از پایگاه توده ای وسیعی برخوردار شود».( رمضانی ،۱۳۸۰ : ۶۳)
در هر صورت ورود انقلابیون مذهبی (مکتبی ها) به صحنه قدرت اجرایی در شورای انقلاب(پس از استعفای دولت موقت) مجلس شورای اسلامی و دولت (نخست وزیری) و برگزاری رفراندوم قانون اساسی و استحکام این حضور که در جریان بحران های بعدی نقش بسزایی ایفا نمود، از فرصت های عدیده ای بود که در نتیجه این بحران در اختیار جمهوری اسلامی قرار گرفت.
از دیگر فرصت هایی که این بحران به نظام جدید عرضه کرد، فراهم نمودن زمینه پالایش عرصه سیاسی ازگروههای مخالف و مدعی قدرت بود که شرایط سیاسی- اجتماعی را تا مرز هرج و مرج و آشوب آفرینی پیش بردند با بروز این بحران و رادیکال تر شدن فضای جامعه در افکار عمومی همسویی اقدامات گروه های معارض داخلی با آمریکا تداعی گردید و هر گونه برخورد با آن را ملزم و مشروع نمود تا جایی که حتی بالاترین مقام تدبیر گر نظام نیز آن را مورد تاکید قرار داد:
« اگر این گروه ها دست به آشوب بزنند ملت رابطه مستقیم سران آنان را با آمریکا خواهد فهمید و تکلیف خود را با آنان روشن خواهد کرد و اغماض به عفو مخالف سیاست اسلامی خواهد بود» .( خمینی ،۱۳۶۲ : ۵۹ )
با مرگ شاه در دویست و شصت و هفتمین روز از بحران (مردادماه ۱۳۵۹) و شروع جنگ عراق و ایران در سیصدوبیست و چهارمین روز بحران(شهریور ماه۱۳۵۹) علایم و نشانه های فروکش کردن بحران ظاهر گشت. آنگاه که با رفتن شاه سوژه بحران از بین رفت و مشخص شد که شاه هرگز برنمی گردد، اراده معطوف به مهار بحران در جمهوری اسلامی ایجاد گردید با شروع جنگ که دفاع ملی در مبارزه ضد آمریکایی غلبه یافت ، رهبری کاریزما در پی آن بود که اولاً : برای بهتر جنگیدن با عراق ، جمهوری اسلامی باید از اتهامات بین المللی بیرون بیاید . ثانیاً: با آغاز جنگ موضوع اصلی جنگ