تغییر کرده و باید با حل بحران همه امکانات و منابع صرف رفع تجاوز شود و همچنین با آزاد کردن اموال و منابع ارزی امکان تامین نیازمندیهای جبهه نبرد فراهم گردد. لذا شروع جنگ نظام را با بحران جدیدی مواجه ساخت و بحران گروگان گیری را تحت الشعاع قرار داد و حل فوری بحران ضرورت بیشتری پیدا کرد. اکنون زمان عملی ساختن توصیه ها و ارشادات رهبری کاریزمایی-الهی انقلاب بود که «مصلحت اندیشی در مهار بحران» را مجاز می شمرد:
«… امروز روز اتحاد واتفاق است… هرگز روی یک سخن نایستید و هرچه صلاح این مرز وبوم و ملت و اسلام است انجام دهید».( همان،ج۱۱ : ۲۸۵ )
امام خمینی(ره) که مساله گروگان گیری را ملی می دانست اصرار داشت که مجلس منتخب مردم باید (تصمیم نهایی) را در این باره بگیرد تا هیچ یک از گروه های سیاسی نتوانند از نتیجه آن برای اعتبار خود استفاده نمایند آیا اکنون زمان آن فرا رسیده بود که به تعبیر«سایروس ونس»، «نگهداری گروگانها دیگر ارزشی برای آیت ا… خمینی نداشت؟»( باقی ،۱۳۷۶ : ۴۵ )
به نظر می رسد که پیچیدگی بحران بویژه با مجلس جدیدالتاسیس فراتر از حد انتظار بود. با برگزاری انتخابات مجلس مردم ایران اکثریت قاطعی از کاندیداهای اسلامی را که از«خط اعتقاد و تعهد و تعصب شدیدی» پیروی می کردند ، به نمایندگی پارلمان انتخاب نمود. زمانی که با تاکید امام امر تصمیم گیری در مورد مهار بحران به مجلس واگذار می شود ، واکنش غیر منتظره برخی نمایندگان را بر می انگیزد. بعضی نمایندگان بر«باقی ماندن گروگان ها تا خاتمه جنگ اصرار می ورزیدند و بعضی دیگر خواستار به تاخیر افتادن مذاکره بودند زیرا که در شرایط جنگ و «شهادت هموطنان»آن را «خجالت آور» می دانستند. جمعی از نمایندگان عمدتاً حزب الهی و خط امامی نیز با ترک مجلس آن را از اکثریت می انداختند تا تصمیم گیری صورت نگیرد . در این میان تنها امام بود که ابعاد قضیه را دریافته و در پی مهار بحران بود. این نمایندگان پیش از اطلاع از اینکه نظر و خواست امام (ره) بر فیصله هرچه سریعتر بحران است در «جلسه های بعدی شرکت نموده و رای شان را اعلام نمودند.» (الویری ،۱۳۷۵ : ۹۳ )
بدون شک این صلابت امام خمینی(ره) بود که همانگونه که در جریان سرنگونی پهلویسم طی فرایندی سیاسی- مذهبی «خشم خاموش مردم رابه صدای عصیان بدل کرد» ، پس از سرنگونی نظام پهلوی نیز برای بهره گیری از این خشم انقلابی آن را به سوی اهداف جدید هدایت نمود اما در مواقع ضرورت نیز اقتدار کاریزمایی وی قادر به فرونشاندن آن بود .
در وضعیت بوجود آمده مجلس با مصوبه ۱۱آبان۱۳۵۹ و تعیین شرایط :الف- عدم دخالت آمریکا در ایران. ب- رفع انسداد از دارایی های ایران ج- لغو دعاوی مالی،حقوقی و جزایی آمریکا علیه ایران .ز- بازگرداندن اموال شاه و نزدیکانش، تصمیم درباره سرنوشت گروگان ها و خاتمه بحران را بر عهده نخست وزیر رجایی گذاشت.
بدین ترتیب رئیس جمهور بنی صدر عملاً کنار گذاشته شد. با مذاکراتی که در الجزایر صورت گرفت توافقهای لازم بدست آمد. و گروگان ها ساعاتی پس از پایان دوره ریاست جمهوری کارترآزاد شدند و بحران گروگان گیری پس از ۴۴۴ روز خاتمه یافت وجامعه ونظام سیاسی ایران نسبت به این بحران به شرایط عادی بازگشت.
بدین ترتیب با تصویب قانون اساسی انتخاب رییس جمهور و تشکیل نخستین دوره مجلس شورا که قدرت از نظر نهادی نسبتاً تحکیم یافته بود گروگان ها آزاد شدند و رهبری کاریزمای انقلاب پرونده گشوده را بست تا جهان بار دیگر از غیر منتظره بودن این انقلاب شگفت زده شود که «در اوج انتقاد از تسخیر سفارت سر اصول گرایی دارد و در موج عادت از این رادیکالیسم ایرانی رو به سوی واقع گرایی می نهد».
مهم ترین نتیجه ی سیاسی چنین بحرانی برای آمریکا این بود که زمانی ایالات متحده می توانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما پس از استقرار جمهوری اسلامی و در پیامد این بحران، آیت اللهی در تهران می تواند سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را تعیین نماید. اگر بحران تسخیر سفارت آمریکا با اصرار بر«استرداد شاه» آغاز شد،نتیجه معادلات با تدبیر امام(ره) به ضررامریکا وبه نفع ایران رقم خورد وامریکا به خواسته های خود نرسید.
۴-۲-بحران اختلاف حزب ا… و لیبرال ها(عزل بنی صدر)
۴-۲-۱-زمینه های بحران، پیدایش بحران
پس از پیروزی انقلاب ها هیجان انقلابی احتمالاً در چندین جهت هدایت می گردد. یا صرف تحکیم موقعیت حاکمان جدید و حذف مخالفین مدعی قدرت می گردد یا از طریق تعقیب اهداف توسعه طلبانه و سلطه جویانه نسبت به دیگران به انحراف کشانده می شود. در حالت نخست که جنگ قدرت بین گرایش ها و گروه های مختلف«ائتلاف مصلحتی» انقلاب در می گیرد، تداوم انقلاب این بار در جهت تثبیت گفتمان مسلط انقلاب و گرایش های داعیه دار آن به کار گرفته می شود. البته گاهی اوقات نیز ممکن است یک انقلاب با امتیاز وتهدید و تطمیع رقبای داخلی اش، آنها را متحد خود سازد. براساس برخی از تحلیل های ارایه شده در زمینه تحولات انقلاب ها رهبری سیاسی باید از شور و هیجان انقلابی کاسته و آن را به سمت سازش و ثبات سوق دهد چرا که جهت تاسیس ارکان نظام جدید وضع عمومی باید بصورت غیر سیاسی درآید.( بشریه،۱۳۷۴ : ۱۲۶ ) بدین گونه که لحظه پیروزی هر انقلابی نقطه پایان آن است و از آن پس پویایی و جوشش انقلاب اصالت خود را از دست نداده و در مدت زمانی کوتاه انقلاب های دوم و سوم را نیز تجربه نمود. در واقع فرآیند«انقلاب در انقلاب»در جمهوری اسلامی حرکتی جهت دار بود که ضمن تجربه اندوزی به تصفیه خود می پرداخت. بحران هایی که در این دوره به وقوع پیوست، مهمترین عامل زمینه ساز تداوم انقلاب محسوب می شد. این بحران ها به جای آن که انقلاب را از پای درآوردعملاً به صلابت و استواری آن منجر شد. جمهوری اسلامی طی این بحران ها توانست با انحراف های احتمالی به مبارزه برخیزد و گرایش ها و جریان های مخالف روح و اهداف انقلاب و عناصر وابسته به این جریان ها را از متن انقلاب دفع کند که اوضاع سیاسی- اجتماعی یک کشور دچار بحران ناشی از حوادث و رخدادهای داخلی یا خارجی می گردد. بدین صورت که«گروه های رقیب یا در کنار هم برای مقابله با رخداد متحد می شوند و یا اگر نتوانند در اصول تفاهم کنند شدیداً در تقابل با هم قرار می گیرند. به عبارت دیگر درگیر شدن یک کشور در بحران یا مناقشه با خارج تکلیف خطوط و مرزبندی های سیاسی داخلی را روشن و پررنگ می کند. چون هر گروه ناگزیر از اتخاذ موضع قاطع در برابر شرایط جدید است. اگر فشار و تهدید از خارج زیاد باشد یک نوع همگرایی ملی را در پی دارد.
گروه هایی که فاقد چنین احساساتی هستند جبراً یا به طور کلی باید از صحنه خارج شوند و یا خود را به جریانات مسلط جامعه هماهنگ نمایند» ( کاظمی ،۱۳۶۸ :۲۱۸ ). بخشی از بحران رویارویی سیاسی و جنگ قدرت پس از پیروزی انقلاب ها ناشی از منازعه دو جناح تندروهای انقلابی و میانه روهاست ولی با توجه به شرایط انقلاب و اختلاف مبانی نظری این دو گروه در چگونگی اداره کشور، آنها بر سر اداره کشور با هم دچار اختلاف می شوند و پس از مدتی نیروهای انقلابی حاکم می گردند. «بدین خاطر که تندروهای انقلابی زیر نظر رهبر با نفوذ به سازماندهی خود و آمادگی برای کسب قدرت می پردازند، رهبران اصلی انقلاب در هیچ شرایطی با مخالفان سازش نمی کنند و بین دو جناح کشمکش در می گیرد و این روند به نفع جناح انقلابی پایان می پذیرد». «کرین برنیتون» با اعتقاد به اینکه در این کشمکش«تندروها به گونه ستایش انگیزی می توانند خود را با محیط ویژه و یگانه بحران های انقلاب سازگار سازند و به همین دلیل نیز موفق می گردند»، فرآیند این منازعه را این گونه تشریح می نماید:
«نبرد میان میانه روها و تندروها که تقریباً از سرنگونی شگفت انگیز رژیم پیشین آغاز می شود ،با یک دسته رویدادهای هیجان انگیز مشخص می شود: جنگ های خیابانی، تصرف دارایی های دیگران به زور، بحث های داغ تقریباً همه جایی، سرکوب های تدارک دیده شده و رشته پیوسته ای از تبلیغات شورش آمیز در مورد مسایلی که در یک جامعه استوار راه حل های تقریباً خود به خودی دارند احساسات به اوج خویش برانگیخته می شوند. تقریباً یک جو تنش همگانی بر جامعه فرمانروا می شود». ( برینتون ،۱۳۶۲ : ۱۷۴ )
این روند همچنان درجهت رسیدن به نقطه بحرانی فزونی می گیرد، تا آنجایی که تندروها به سبب سرسپردگی که نسبت به رهبرانشان دارند، با اتحاد و یگانگی خود میانه روها(لیبرال ها) را به تاریخ می سپارند. این وضعیت بر قدرت و توانایی مواجهه انقلابیون با بحران های جاری می افزاید، چرا که به یک دست شدن حاکمان منجر شده و هیأت حاکمه را از تشتت و چندگانگی می رهاند. از این رو تصمیم گیری و عملیاتی کردن سیاست ها و تصمیمات در اختیار یک گروه مشخص قرار می گیرد.
از منظری دیگر بخشی از منازعات گروه های سیاسی در بعد از پیروزی انقلاب ناشی از تأکید بر توده گرایی بدون توجه به برخی عوارض منفی و تشنج زای آنست که آن گونه که «کریس هیبلز گری*» تصریح می نماید، در این صورت«چنانچه حکومت در انبوه مطالبات متعارض گروه های سیاسی مختلف غرقه گردد و چه بسا افزایش فوق العاده مشارکت سیاسی توده ها موجب افزایش بی ثباتی سیاسی شود. مردم باوری ممکن است سطح درگیری ها را در جامعه بالا ببرد بدون اینکه نهادهای مناسبی را به منظور رفع آن تدارک دیده باشد». ( هیبلزگری ،۱۳۸۱ : ۴۱۲ )
ریشه های بحران اختلاف حزب ا… و لیبرال ها را می توان در بحران تسخیر سفارت جستجو کرد. زمانی که«استعفای اجباری» بازرگان،پیروزی بزرگی برای انقلابیون مذهبی و شکستی برای نیروهای میانه رو محسوب می شد، در این شرایط شورای انقلاب کنترل امور را به دست گرفت و بدین سان روی هم رفته چرخش قابل ملاحظه ای به سود احزاب اسلام گرا و به زیان گروه های لیبرال و میانه رو صورت پذیرفت.
اگر در بحران تسخیر سفارت، تداوم انقلاب در قالب انقلاب دوم در مبارزه با آمریکای حامی شاه ظاهر شد در بحران عزل بنی صدر، تداوم انقلاب در قالب انقلاب سوم و در چارچوب مناسبات سیاسی جناح های مختلف رخ می دهد، نتیجه منطقی تداوم انقلاب در شکلی دیگر است که در آن «برای یک مدت نامعلوم مبارزه مداوم داخلی ،کلیه مناسبات اجتماعی- سیاسی دستخوش دگرگونی می شوند. جامعه دایماً پوست می اندازد. این پروسه الزاماً خصلت سیاسی خود را حفظ می کند، یعنی از میان تصادم و برخورد ما بین گروه های گوناگون جامعه ای که در حال دگرگونی است تکامل می یابد. بروز جنگ داخلی و جنگ های خارجی و انقلاب در ابعاد و جوانب زندگی اجتماعی اجازه نمی دهد که جامعه تا مدتی به تعادل برسد».( تروتسکی،۱۳۵۹ : ۲۷