, 8R, 13, 18R, 23R, 28, 33, 38, 43R میزان وظیفه شناسی فرد را ارزیابی می کند.
روان رنجوری10: این بعد به توانایی فرد در تحمل محرک های استرس و عوامل تنش زا اشاره می کند.افرادی که در این طیف قرار دارند، عصبانی، نامطمئن، ناامن، افسرده و مضطرب اند(72).در قطب مخالف این بعد ثیات هیجان قرار دارد.ثبات هیجان(دوام عاطفی) با صفاتی مانند: آرام ، متین، مودب، شاد، خوشرو و خوش برخورد بودن مشخص می شود(36).
در این پژوهش سوالات 4, 9R, 14, 19, 24R, 29, 34R, 39 میزان روان رنجوری فرد را ارزیابی می کند.
گشودگی نسبت به تجربه11(تجربه پذیری): قوه ی تخیل،زیبایی شناسی،احساسات ، ایده ها ، عمل ها و ارزش ها را توصیف می کند(141).این بعد به علاقه و شیفتگی فرد به پدیده ها و تجربیات جدید دلالت دارد.چنین افرادی خلاق، کنجکاو و حساس اند. افرادی که در آن طرف طیف قرار می گیرند، پیرو سنت بوده، در شرایط آشنا راحت اند.(72).
در این پژوهش سوالات 5, 10, 15, 20, 25, 30, 35R, 40, 41R, 44 میزان گشودگی به تجربه فرد را ارزیابی می کند
قدرت : قدرت توان بالقوه ای است که الف دارد تا بر رفتار ب اثر بگذارد؛ به گونه ای که ب را وا می دارد تا کاری را انجام دهد.منظور از قدرت در این تحقیق ، شیوه های اعمال قدرت مدیران است که با 21جفت سؤالپرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبری(برداشت از خود)، 7بعد از شیوه های اعمال قدرت مدیران را از دیدگاه خودشان بررسی کرده است.
قدرت مبتنی بر قانون : در سازمان ها و گروه های رسمی ، احتمالا ساختار سازمانی آشکار ترین مسیری است که فرد بدان وسیله می تواند به پایگاه قدرت مشروع دست یابد . این نوع قدرت را قدرت قانونی می نامند و نمایانگر قدرتی است که شخص در سایه پست یا مقام سازمانی و در سلسله مراتب و اختیارات رسمی سازمان بدست می آورد. در این تحقیق، قدرتی که مدیران بر اساس مسولیت ،نقش، موقعیت و اقتدار خود برکارکنان اعمال می کنند، قدرت مبتنی برقانون است که با سؤالات 2،7،11،13،19،21 پرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبریسنجیده شده است.
قدرت مبتنی بر تخصص: قدرت تخصص از فنون، مهارتها و دانش ناشی می شود. در این تحقیق، قدرتی که مدیران بر اساس مهارت،اطلاعات و تجربه خود بر کارکنان اعمال می کنند، قدرت مبتنی بر تخصص است که با سوالات 1،6،9،11،14،17پرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبری سنجیده شده است.
قدرت مبتنی بر مرجعیت : این نوع قدرت در شخصی مشاهده می شود که ویژگی آرمان گرایانه و یا ویژگی های شخصی مورد ستایش دارد؛ و پیرو نیز بر اساس جاذبه های فردی او ، دستورات و فرامین مدیر یا صاحب قدرت را می پذیرد. قدرت مرجعیت هنگامی وجود دارد که دارنده قدرت مورد احترام و محبوبیت دیگران است. در این تحقیق، قدرتی که مدیران بر اساس ویژگی های پسندیده، کاریزماتیک و شهرت زیاد بر کارکنان اعمال می کند ، قدرت مبتنی برمرجعیت است که با سوالات2،4،8،15،17،20 پرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبری سنجیده شده است.
قدرت مبتنی بر زور: قدرت تنبیه یا اجبار، زمانی به‌وجود می‌آید که شخصی از توانایی تنبیه و یا واردآوردن لطمه جسمی یا روانی به شخص دیگر برخوردار باشد. بنابراین، می‌توان گفت که این قدرت، بر پایه ترس و وحشت کارکنان قرار دارد و مبنای آن ترس یا تهدید استدر این تحقیق، قدرتی که مدیران بر اساس زور و اجبار و تنبیه بر کارکنان اعمال می کنند، قدرت مبتنی بر زور است که با سوالات 3،5،9،12،15،19پرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبری سنجیده شده است.
قدرت مبتنی بر پاداش:قدرت مبتنی بر پاداش درست نقطه مقابل قدرت مبتنی بر زور است . این قدرت، بر حسب درجه کنترل یک شخص بر پاداش‌هایی که برای دیگران با ارزش هستند، سنجیده می‌شود.در این تحقیق، قدرتی که مدیران با دادن پاداش های مادی، ارتقای شغلی، اعطای درجه شغلی و تشویق اعمال می کنند، قدرت مبتنی بر پاداش است که با سوالات 5،8،14،16،18،21پرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبری سنجیده شده است.
قدرت اطلاعات : داشتن اطلاعات مفید یا دسترسی به آن‌را قدرت اطلاعاتی گویند. اگر یک عضو گروه یا سازمان، اطلاعات منحصر به‌فردی داشته باشد و از این اطلاعات برای گرفتن یک تصمیم استفاده کند، در آن صورت می‌توان گفت که فرد مزبور، قدرت مبتنی بر اطلاعات دارد. در این تحقیق، قدرتی که مدیران بر اساس اطلاعاتشان از داخل و خارج سازمان و سایر گروهها اعمال می کنند، قدرت مبتنی بر اطلاعات است که با سوالات 1،6،9،11،14،17پرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبری سنجیده شده است.
قدرت رابطه : یعنی داشتن تصور حاصل از دسترسی به اطلاعات سازمانی و محیطی. به‌عبارتی، قدرت رابطه از وجود یا تصور ارتباط میان مدیر با مراکز قدرت در داخل یا خارج از سازمان ناشی می‌شود. قدرت مبتنی بر اطلاعات است که با سوالات 3،6،10،13،16،20پرسشنامه تعیین منابع قدرت مدیریت و رهبریسنجیده شده است.
مدیران اداره کل تربیت بدنی آذربایجان شرقی : منظور مدیران اداره کل ورزش و جوانان آذربایجان شرقی(مدیرکل،معاونین ، ردیسان ادارات،رؤسای ستادی اداره کل ورزش و جوانان آذربایجان شرقی و رؤسای هیات ها)هستند که دارای حداقل مدرک دیپلم هستند و در سال 1393 مشغول به کار بودند.

فصل دوم:
ادبیات ، پیشینه و مبانی نظری

1-2 تعریف شخصیت:
تعریف مفهوم شخصیت مانند اکثر مفاهیمی که به ویژگی های انسان مربوط می شود، کار آسانی نیست،زیرا مفهومی که این کلمه در زبان عامیانه پیدا ک
ر
ده ، با مفهومی که روان شناسان برای آن قائل شده اند ، تفاوت زیادی دارد(خنیفر و همکاران، 1388).
شخصیت ترجمه کلمه personality می باشد.این کلمه از کلمه لاتین persona گرفته شده و در فرهنگ روم در دو معنی بکار رفته است. ابتدا کلمه persona به معنی “ماسک” یا قیافه دروغین استعمال می شد.بعدا همین کلمه را به معنی خود بازیگر نیز بکار می بردند و منظور از شخصیت قیافه ی حقیقی فرد بود(شریعتمداری، 1381).
تا کنون برای شخصیت تعاریف گوناگونی ارائه شده است. به همین دلیل ترجیح داده شده نمونه هایی از این تعاریف ارائه گردد تا تصویر کامل تری از تعریف شخصیت مشخص شود.
مفهوم اصلی و اولیه شخصیت تصویری صوری و اجتماعی است که بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند ، ترسیم می شود؛ یعنی شخصیت اجتماعی که که فرد به اجتماع خود ارائه می دهد یا جامعه بر اساس آن او را ارزیابی می کند.شاملو (1362) شخصیت را اینگونه تعریف می کند: شخصیت عبارت است از مجموعه ای سازمان یافته و واحد متشکلی از خصوصیات نسبتا ثابت و مداوم که مجموعا یک شخص را از شخص یا اشخاص دیگر متمایز می سازد(شاملو، 1362). کتل 12(1959)معتقد است که باید نظریه شخصیت این هدف را داشته باشد که رفتار آدمی را در شرایط و اوضاع و احوال مختلف پیش بینی کند، از این رو در تعریف شخصیت می گوید: ” شخصیت مفهومی است که اجازه می دهد پیش بینی کنیم آدمی در اوضاع و احوال معین ، چه رفتاری خواهد داشت”. آزاد(1372) شخصیت را سبک های ویژه ای از هر فرد می داند که در فکر کردن و رفتار کردن ،اثر دارد(ساعتچی، 1389). شریعتمداری(1381) شخصیت را اینگونه تعریف کرده است: عبارت از خصوصیاتی است که در یک طرح یا کل وحدت پیدا کرده و شکل گرفته است. این خصوصیات در رفتار فرد ظاهر می گردد.با اینکه این خصوصیات طرح رفتار فرد را تا حدی ثابت و قابل پیش بینی می سازد، معذلک شخصیت فرد قابل تغییر و تکامل است(شریعتمداری، 1381). شولتز13(1988) معتقد است شخصیت جنبه ی قابل مشاهده شخص است که دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد. سیاسی (1374) شخصیت را به عنوان سازمان یا دستگاه بدنی و روانی آدمی می داند که چگونگی سازگاری اختصاصی آن فرد را با محیط تعیین می کند. (ساعتچی، 1389).هافمن14 (2007) شخصیت را الگوهای نسبتا ثابت و منحصر به فرد از تفکرات ، احساسات و اعمال فرد می داند. ضمن اینکه خاطر نشان می سازد که شخصیت با منش متفاوت است،چرا که منش به اخلاق حرفه ای ، اصول اخلاقی، ارزش ها ، صداقت و قابل اطمینان بودن مربوط می شود(Huffman, 2007). پروین15 (2010) معتقد است شخصیت الگویی است از تفکر ، احساس و رفتار ناشی از ویژگی های فردی همراه با مکانیسم های روانی پنهان یا آشکار که در پس آن الگو ها قرار دارد (Pervin, 2010).
آنچه که از تعاریف و مفاهیم ارائه شده می توان بصورت کلی و خلاصه ارائه داد این است که شخصیت الگوی معینی از رفتارها ، نگرش ها ،احساسات و رفتار های هر فرد است که نحوه ی سازگاری هر فرد را با محیط تعیین می کند.

2-2منشا شخصیت:
در مورد ریشه ی شخصیت ، همیشه بین پژوهشگران و نظریه پردازان اختلاف وجود داشته است، زیرا آنها نمی توانند به طور دقیق تعیین کنند که کدام جنبه های ماهیت انسان از توانایی های ذاتی و توارثی سرچشمه می گیرد و کدام جنبه ها نتیجه ی یادگیری یا محیط است.این دشواری در تشخیص ، ما را به این باور می رساند که در اکثر جنبه های رفتاری انسان ، فطرت و یادگیری یا توارث و محیط هر دو دخالت دارند.این دو عامل به طور همزمان و به شیوه ی پیوسته فرد را تحت تاثیر قرار می دهند(78).
بنابراین منشا شخصیت را می توان به صورت زیر مطرح کرد:
P=f(H,E)
شخصیت= (personality) p
وراثت(Heredity) = H
محیط = (Environment) E
عده ای از اندیشمندان معتقدند که وراثت و ژنتیک در تعیین ویژگی های شخصیتی نقش اساسی دارند.اما مطالعه دوقلو های همسان نشان داد با وجود اینکه دوقلو ها از نظر ژنتیکی یکسان هستند ولی شخصیت های منحصر به فردی دارند؛ یعنی نمی توان تاثیرات تربیت و محیط را نادیده گرفت. بنابراین بهترین حالت برای بحث در مورد منشا شخصیت این است که هر دو محیط و وراثت نقش قابل توجهی در تعیین شخصیت دارند.عوامل وراثتی که به وجودآورنده ی ویژگی های جسمی هستند و عوامل محیطی که زمینه ساز رشد و توسعه ی جنبه های وراثتی و ایجاد کننده ی بسیاری از خصوصیات اکتسابی شخصیت می باشند(قلی پور، 1388).

3-2 نظریه هایی پیرامون شخصیت
شخصیت یکی از مباحث کلیدی در عرصه ی دانش روان شناسی معاصر است. این واژه شاهراهی است که تمامی نظریه های مکاتب و فرضیه ها ، بدان ختم می شود.مقوله ی شخصیت از جمله مباحث جامعی است که قدمت آن به بلندای حیات بشریت است و از آن زمان که جامعه ی بشری به ضرورت شناخت خویشتن علم یافت، سیلی از نظریه پردازی ها در این حیطه نضج گرفت. ارسطو، افلاطون،بقراط ، جالینوس ، ابن سینا،فروید… تا آنچه که در نظرات اخیر در نظریه های آلپورت، مازلو، اسکینر و دیگران آمده است، همگی شاهدی بی پرده در خصوص اهمیت و ضرورت شکل بندی نظریه در حیطه شخصیت می باشند. بنابراین هدف تمامی یافته های روان شناسی دستیابی به شخصیت است(شولتز، 1386).
روان شناسان شخصیت را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داده اند. بعضی آن ها را از نظر صفات (گوردون آلپورت، ریمون کتل، گلدبرگ)، بعضی دیگر از دیدگاه روان کاوی(فروید) و سرانجام گروهی آن را از لحاظ زیستی (کرچمر،ویلیام شلدون) ، انسانی (اراهام مازلو، کارل راجرز) و اجتماعی (اریک اریکسون) بررسی کرده اند(مقیمی، 1387).

1-3-2 نظریه زیگموند فروید16:
زیگموند فروید به عنوان پیشتاز و بنیان گذار نظریه روانکاوی شناخته شده است.وی که به کار پزشکی اشتغال داشت ، در بعضی از بیماران خود متوجه ناراحتی هایی شده بود که منشا جسمی نداشتند و به همین جهت ابتدا معتقد شد که این ناراحتی ها حاصل و تحت کنترل مغز دوم هستند و همین مغز دوم بود که بعدها به عنوان ناخودآگاه ، یا ضمیر ناهشیار معروف شد.
به اعتقاد فروید سطوح فعالیت روانی شامل سطح خودآگاه یا ضمیر آگاه است که با واقعیت تطبیق دارد.سطح دوم سطح نیمه آگاه است که آنچه در آن است امکان دارد با واقعیت تطبیق نکند. و بالاخره سطح سوم ، ناخودآگاه است که عمیق ترین بخش شعور بوده ، حاوی امیال یا تفکراتی است که ما نسبت به آنها آگاهی نداریم. این تفکرات و امیال در حالت های خواب ، هیپنوتیزم یا بیماری ها آزاد شده و ظاهر می شوند(سیاسی، 1384).
همچنین شخصیت از نظر فروید دارای سه وجه است: نهاد ، که نماینده ی تمایلات و غرایز حیوانی و کور بوده و تابع اصل لذت است. خود یا من ، که نماینده ی واقعیت ها بوده و تابع اصل واقعیت است. و فراخود یا من برتر ، که نماینده ی سانسورهای اجتماعی و وجدان شخص است و هدف آن جلوگیری از ارضای تمایلات انسان است.

علاوه بر این شخص براس حفظ انسجام شخصیت خود از یک رشته مکانیزم های دفاعی استفاده می کند که مهم ترین آنها عبارتند از : واپس زنی، جا به جایی، والایش، برون فکنی، همانندسازی، درون فکنی، بازگشت، تثبست، انکار، دلیل تراشی، تبدیل، و جبران. همه ی این مکانیزم ها راه حل هایی غیرمعقول برای سازگاری هستند(قلی پور، 1388).

2-3-2 نظریه تحلیل یونگ17:
نظریه ی تیپ های شخصیتی یا ریخت شناسی یونگ ، یکی از جامع ترین نظریه هایی است که در تبیین شخصیت افراد به کار رفته است. بر اساس نظریه ی یونگ ، وقتی ذهن فعال است یا اطلاعات را دریافت و درک می کند ، یا آنها را سازماندهی می کند و در موردشان نتیجه گیری و داوری می کند(آهنگی، 1388).
از نظر یونگ ، ساختار شخصیت شامل من یا خود، ناهشیار فردی،ناهشیار جمعی، و صورت های ازلی یا کهن الگوهاست. کهن الگو های خود شامل پرسونا یا نقاب ، آنیما،آنیموس و سایه هستند(سیاسی، 1384).
یونگ شخصیت ها را به دو سنخ درون گرا و برون گرا تقسیم کرده است. درون گرایان بیشتر متوجه افکار و احساسات خود بوده ، محافظه کارند، به طرح و تجزیه و تحلیل نقشه ها می پردازند، تودار و اهل مطالعه و تفکرند(سیاسی، 1384).شخص درون گرا تحت تاثیر عوامل ذهنی خود است و هر چند که اوضاع و احوال خارجی را می بیند ولی عناصر و عوامل ذهنی بر رفتار او حاکم اند و برتری دارند.چنین فردی مردم گریز و خیال پرداز است.فکر می کند، طرح ریزی می کند،پیش از تصمیم گیری تردید زیادی دارد، دیر دل می بندد و در دلبستگی پایدار است(قلی پور، 1388). برون گرایان افرادی اجتماعی، زودجوش، و اهل معاشرت اند و به ارزش ها و عوامل عینی بیشتر توجه دارند(شاملو، 1362).غالبا متوجه عوامل خارجی اند و تحت نفوذ آنها قرار دارند.به طوری که افعال ارادی شان را معلول مناسبات عوامل خارجی می دانند، نه ارزیابی ذهنی خود.علاقه ی کم به کار، هوش کم،بیان ضعیف، پایداری و استقامت کم، شتاب