اضطراب، تاریخچه،مفاهیم-رویکردها ودرمان

2-3-1- تاریخچه اضطراب

تا سالهای اخیر اختلالات اضطرابی، را در مقوله روان آزردگیها قرار می‌دادند. این اختلال در قرن هیجدهم توسط پزشک اسکاتلندی، ویلیام کولن به کار برده شده بود ویک اختلال عصب شناختی را که به انواع متعددی از اختلالهای رفتاری منجر می‌شد مشخص می‌کرد(بوتزین، اپستین، انجل فریدمن و سالووی،1996).

در خلال قرن نوزدهم، کسانی که به رغم سلامت ظاهری جسمانی، دارای رفتارهای انعطاف ناپذیر بودند، با عنوان(روان آزرده) متمایز می‌کردند. درپایان قرن نوزدهم وآغاز قرن بیستم، دیدگاه مبتنی بر پدیدآیی زیست شناختی،جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی برپدیدآیی روان شناختی داد، بدین معنی که وقتی خاطرات وامیال سرکوب شده ناهشیار کوشش می‌کند تا ازسطح ناهشیاری به سطح هوشیاری راه یابند، اضطراب به عنوان علامت هشدار دهندۀ پایگاه (من)آشکار می‌شود. نظریه فروید به طور گسترده مورد پذیرش قرار گرفت ومبنای طبقه بندی روان آزردگیها را در طبقه بندی تشخیصی وآماری انجمن روانپزشکی آمریکا(DSM ( تشکیل داد. در دهه‌های اخیر، نطریه پردازان مختلف وبخصوص نظریه پردازان رفتاری نگر، به مخالفت با این دیدگاه پرداخته اند. انتقاد اصلی آنها متوجه این نکته است که روان آزردگی به گستره وسیعتر ازآنچه در وضع کنونی تحت عنوان اختلالهای اضطرابی مشخص می‌شود، پوشش می‌دهد وبالاخره باید گفت که اضطراب را نمی‌توان در قلمرو آنچه تحت عنوان روان آزردگی مشخص می‌شود، محدود کرد. چرا که چنین احساسی نه تنها در افراد بهنجار وجود دارد، بلکه بیماران افسرده وروان گسیخته نیز از این حالت رنج می‌برند. امروزه در حد خطوط کلی می‌توان گفت که اختلالهای اضطرابی به مجموعه ای از اختلالها پوشش می‌دهند که اضطراب یکی از نشانه‌های آن است(دادستان،1384)

2-3-2- اضطراب

اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، درهمه افراد در حد ی اعتدال آمیز وجود دارد دراین حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می‌شود. اضطراب از نشانه‌های طبیعی رشد، تغییر یافتن تجربه چیزهای جدید ویافت هویت ومعنی زندگی است(کاپلان وسادوک،1382 ).

اضطراب به عنوان بخشی از زندگی روزمره هر انسان،یکی از مؤلفه‌های ساختار شخصیت وی را تشکیل می‌دهد که در برخی از مراحل زندگی انسان، برجسته تر از سایر دورانها.می‌توان گفت که اضطراب در پاره ای مواقع سازندگی وخلاقیت را در فرد ایجاد می‌کند. امکان تجسم موقعیتها  وسلطه بر آنها را فراهم می‌آورد ویا آنکه وی را برمی‌انگیزد تابه طور جدی با مسئولیتهای مهم مواجه شود(دادستان،1384).از سوی دیگر اضطراب کیفیت نجات دهنده زندگی را دارد وهشداری برای آسیب بدنی،درد، درماندگی، نا کام ماندن نیازهای اجتماعی وجسمی‌،جدایی از افراد محبوب،تهدیدی برای مقام وموقعیت وبالاخره تهدید یکپارچگی و تامین شخص است (کاپلان وسادوک،1385).بر عکس اضطراب مرضی نیز وجود دارد که سر منشأ بسیاری از اختلالات قرار می‌گیرد وموجبات ناسازگاری انسان را فراهم می‌سازد. اضظراب مرضی، اضطرابی است مداوم، بیش از حد ومکرر. بنابراین اگر اضطراب از نظر فراوانی، شدت ومدت حالت افراطی داشته باشد به اضطراب مرضی تبدیل می‌شود(دادستان،1384).در این صورت نه تنها نمی‌توان پاسخ را سازش یافته دانست، بلکه باید آنرا به منزله منبع شکست،سازش نایافتگی واستیصال گسترده ای تلقی کرد که فرد را از بخش عمده ای از امکانات محروم می‌کند(کاپلان وسادوک،1385).

2-3-3- مفهوم اضطراب

برای اضطراب تعاریف گوناگونی ارائه شده است که تقریباً همه آنها مبنا واساس مشترکی هستند.برخی از تعاریف به شرح زیر است:

-اضطراب عبارت است از واکنش فرد درمقابل یک موقعیت ضربه آمیز،یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آنها ناتوان است (چاپلین ،1975).

-اضطراب به منزله حالت هیجانی توام با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی، نقص ونابسامانی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم(ربر،1985).

– نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یابدبختیها ی آینده، توام با احساس بی لذتی با نشانه‌های بدنی تنش، منبع خطر پیش بینی شده می‌تواند درونی یابیرونی باشد(DSMIV،1994).

– اضطراب عبارتست ازآگاهی ازاینکه  سیستم ساختمانی فرد برای تعبیر وتغییر حوادث ورویدادهای مهم ناتوان وبی کفایت است(نیک  یار،1378).

– یک ترس رایک خطر قابل پیش بینی می‌داند وواکنش هیجانی آن را اضطراب می‌پندارد. از نظر بک اضطراب ارزیابی اشتباه یاعدم ارزیابی از آینده است (فری، 2000).

– اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند واغلب مبهم دلواپسی است (پورافکاری،1387).

– اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می‌دهد وشخص رابرای مقابله با تهدید آماده می‌سازد. اضطراب واکنش به خطری نامعلوم، درونی، مبهم واز نظر با تعارض همراه است (پورافکاری1387).

 

2-3-4- انواع اضطراب

اضطراب به طورکلی با انتظار وقوع یک پیشامد ناگوار مشخص است  ومی‌تواند به اشکال مختلف بروز کند.

اضطراب موقعیتی: گروهی از واکنشهای مربوط به محرکها وموقعیت‌های استرس آمیز مثل: مصاحبه،امتحان،اعمال جراحی ونظایر آن است.

اضطراب فراگیر: در این نوع اضطراب بیمار تقریباً به طورمداوم در یک حالت نگرانی خفیف قرار دارد. این نوع اضطراب تقریباً به هر وجه زندگی وسلامت جسمی‌وروانی بیمار ممکن است مربوط گردد.

اضطراب تروماتیک: نوع خاصی از اضطراب است که در بازماندگان اتفاقات وحشتناک و غیره منتطره مثل :  سوانح طبیعی (سیل،زلزله) ویا پس از بمباران وتصادفات شدید مشاهده می‌شود(دادستان،1383).

نشانه‌های بالینی اضطراب در سطوح مختلف

بررسی چگونگی بروز اضطراب در سطوح مختلف الزامی‌است.بطور کلی نشانه‌های اضطراب در چهار سطح مختلف بروز می‌کند وهر کدام از این سطوح نیز ممکن است نشانه ها ورفتارهای مختلفی را شامل شود (سلیگمن،1382).

اضطراب 4 سطح را شامل می‌شود:

1-عناصر شناختی: انتظار خطری مبهم وآسیب قریب الوقوع.

2-عناصر بدنی: واکنش اضطراری بدن به خطر، تغییرات مهم در ظاهر مامثل :تپش قلب، عرق کردن، درد قفسه سینه، تغییرات چهره.

عناصر هیجانی: احساسهای دلهره، وحشت، تشویش وورم معده(سلیگمن،1382).

 

2-3-5- آسیب شناسی وموضع گیریهای نظری دربارۀ اضطراب

از نظر علت مانند بسیاری از اختلالات روانی علت اصلی اضطراب معلوم نیست (کاپلان وسادوک،1382) ولی دیدگاه ها ونقطه نظرات مختلفی در این رابطه وجود دارد که به بخشی ازآنها به اختصار اشاره می‌شود.

 

2-3-5-1- تبیینهای مبتنی بر عوامل فرهنگی- اجتماعی

از دیدگاه نظریه پردازان فرهنگی– اجتماعی، اضطراب بیشتر در کسانی مشاهده می‌شوند که با فشارها و موقعیتهای خطرناک اجتماعی مواجه هستند. تحقیقات مختلف نشان داده اند که در افرادی که در محیطهای تهدید آمیز زندگی می‌کنند، احساس تنش گسترده، نگرانی، برانگیختگی وبیقراری بیشتر است(بوم وفلمینگ،1993).

 

2-3-5-2- تبیینهای روان پویشی

فروید در مورد اضطراب دوبار اعلام نطر کرده است. ابتدا او اضطراب را نتیجه مستقیم سرکوب گری عنوان کرد اما بعداً اظهار داشت سرکوب گری نه تنها مبنای اضطراب نیست بلکه در نتیجه اضطراب پدید می‌آید. ازدیدگاه فروید،زمانی که سایق ها یاهمان کشاننده‌های تهدید آمیز سعی می‌کنند هشیار شوند، در سطح «من» اضطراب پدید می‌آید وسرکوب گری وسایر مکانیسم‌های دفاعی برای مقابله با این اضطراب وارد عمل می‌شوند(دادستان،1387).

 

2-3-5-3تبیینهای شناختی

یک علت اضطرابی را ارزیابی نادرست از موقعیت ویا عدم ارزیابی از آینده می‌پندارد.برطبق این نظریه یک یا دو واقعه شناختی بزرگ با اضطراب ارتباط دارد.هر دوی این واقعه در ارتباط با موقعیت است. در ارزیابی اولیه فرد موقعیت را تهدید کننده ارزیابی می‌کنند. در ارزیابی ثانویه میزان اضطراب وخطر درک شده توسط فرد رانشان می‌دهد(فری،2000).

 

2-3-5-4- تبیینهای زیست شناختی

در این دیدگاه توجیه اضطراب بر اساس چند اکتشاف در مور نارسا کنش وری زیست شیمیایی به عمل می‌آید.در دهه 1950 تاثیر بنزودیازپین ها در کاهش اضطراب آشکار شد ودر دهۀ 1970 فنون جدید رادید اکتیو تاثیر بنزودیازپین ها را آشکار ساخت. در حال حاضر در دیدگاه زیست شناختی مهمترین عامل اضطراب گابا می‌باشد. گابا عامل اصلی انتقال پیامهای بازدارنده مضر است،بنابراین اختلال در عملکرد گابا موجب ایجاد اضطراب می‌شود(دادستان،1387).

 

2-3-6- اضطراب، نگرانی درسالمندان

اضطراب در اواخر زندگی پدیده ای نسبتاً رایج است (لائو،ادلستین ولارکین،2001) وبرخی از مؤلفان اظهار می‌دارند که اضطراب تعمیم یافته در این دوره سنی رایج تر از افسردگی است (بلازر،1997) و اضطراب معمولاً با اختلالهای افسرده وار نیز هم زمان بروز می‌کند(شاوب ولیندن،2000).

اگرچه افسردگی ودمانس در اواخر زندگی بیماریهایی هستند که می‌تواند بیمار وخانواده اش را  مستأصل کنند،اما اضطراب ونگرانی نیز فرد را بسیار مستأصل می‌کند(دی بیورس، بیکمن، ون بلکوم، دیگ، وندیک، ون تیلبرگ ،1999 ؛ 2000 ؛بک واستانلی،1997).

طبق تحقیقات انجام شده درحالیکه میزان شیوع اختلالهای اضطرابی در جمعیت عمومی‌5/5 درصد بود، تنها در یک سوم سالمندان میزان اختلالهای اضطرابی در مقایسه باسایر گروهها ی سنی در پایین ترین سطح بود واحتمال شکل گیری اختلالهای اضطرابی در زنان نسبت به مردان 2به 1 است.بر اساس گزارش اطلاعاتی مربوط به مرکز مطالعات پیری شناسی برلین شیوع اختلال‌های اضطرابی با افزایش سن افزایش می‌یابد واختلال اضطرابی تعمیم یافته رایج ترین اختلال اضطرابی اواخر زندگی است(شاب ولیندن،2000).

 

2-3-7- درمان اختلالهای اضطرابی در اواخر زندگی

مؤثرترین درمان بیماران مبتلا به اضطراب،روان درمانی به همراه دارودرمانی است وروان درمانی اثر دارودرمانی راتقویت وطول درمان را کوتاه می‌کند(کاپلان وسادوک،1382).

سالمندان بیشتر ازدیگر اقشار جامعه داروهای ضد اضطرابی،به ویژه بنزودیازپین ها را دریافت و مصرف می‌کنند(کربی، دینهان، بروک، رادیک، کروکلی و لالر،1999). بنا به اظهارات او این واقعیت به خودی خود نشان می‌دهد که اختلالهای اضطرابی مشکل عمده ای در اواخر زندگی است.تیلر، مک کران، ویلسون وکوپلند (1998) گزارش کردند که استفاده از بنزودیازپین ها با بالا رفتن سن افزایش می‌یابد وبرای زنان بیش از مردان تجویز می‌شود؛در نمونۀ آنها، بسیاری ازافرادمدتی طولانی از این داروها استفاده کرده بودند و کسانی که تازه شروع کرده بودند، دارو را به طور مستمر مصرف می‌کردند هرچند که بنزودیازپین ها فراوان ترین داروهای تجویز شده برای اضطراب اواخر زندگی هستند، استفاده از آنها در سالمندان نگرانیهایی نیز به همراه دارد که توصیه می‌شود که به دلیل خطر وابستگی به این داروها وکاهش کارآمدی آنها در اثر عادت به دارو وتحمل دارویی در صورت تداوم، تجویز این داروها باید کوتاه مدت باشد(بلازر،1997).

دستۀ دیگر داروهایی که دردرمان اختلال اضطراب تعمیم یافته به کار می‌رود بوسپیرون است (براومن-مینتزر،2001؛بلازر1997). ازجمله موارد عدم استعمال این داروبیمارانی هستند که از بزودیازپین ها استفاده می‌کنند (بلازر،1997).

 

Cullen W

Bootzin, Epstein, Engle-Friedman & Salvio

Diagnostic and Statistical of mental Disorders(DSM)

anxiety

abnormal

freqancey

intensity

duration

Chaplin

Reber

Free

situational anxiety

free flooting anxity

troumatic anxity

Baum&Fleming

benzodiazepinse

gaba

Lau, A.W., Edelstien, B.A.&Larkin,K.T

Blazer D

Schaub, R.T .&Linden, M

De Beurs, Beekman, Van Blkom, Deeg, Van Dyck& Van Tilburg

Beck.& Stanley

Kirby, Denihan , Bruce, Radic, Croakley &Lawlor

Taylor, McCraken , Wilson &Copeland

buspiron

Browman-Mintzer