مزیت شیوه بحث ابنتیمیه نسبت به سلف خود در این است که بهنقل مفاد روایت اکتفا نمیکند و در خصوص آنها اظهار نظر نموده و در مورد دلالت روایتهای پذیرفته شده همانند اهل رای دست به تفسیر و تاویل میزند و ازاین حیث موضع مشخص و شفافی دارد. بههمین دلیل در تعدادی از اظهار نظرهایش فردی متفرد است و با ابنحنبل و دیگر اندیشمندان اهلسنت فاصله میگیرد. در این مورد او تعدادی از روایتهای مشیر به فضایل اهلبیت (علیهم السلام) را انکار و تعدادی را تفسیر و تاویل نادرست کرده است.
ابنتیمیه در خصوص روایتهای منقول در مورد صحابه غیر اهلبیت (علیهم السلام) چندان حساسیت نشان نمیدهد. البته او به صورت موردی در تعدادی از روایتهای ناظر بهمنزلتهای برخی از افراد صدر اسلام که از اهلبیت (علیهم السلام) نیستند هم مناقشاتی دارد. [۱۰۰۵] اگر او از اصحاب حدیث فاصله نمیگرفت و به شیوه سلف ادعایی خود ابنحنبل وفادار میماند و در مورد احادیث ناظر به مناقب اهلبیت (علیهم السلام) راه خود را جدا نمیساخت. ابنحنبل در مورد احادیث ناظر به فضایل صحابه معتقد به تفصیل نیست و در سکوتی که ناشی از حدیث گرایی او است، در مورد همه سکوت میکند و بهنقل روایت بسنده مینماید.
تعدادی از عناوین قابل اصطیاد از روایتهای منقول ابنحنبل همانند خیرالبشر بودن، موید به تایید الهی، بت شکنی و مکاشفه رحمانی بر دوش نبی (صلی الله علیه و آله)، نبرد مقدس برای تاویل حقانی در تکمیل تنزیل سبحانی، جلوههای رفتاری در مسیر خدایی، حلم سیاسی و برادری و مواخاه، در منظر ابنتیمیه یا مغفول مانده یا مورد انکار قرار گرفته است.
تمجید از ائمه اهلبیت (علیهم السلام) در ادبیات ابنتیمیه بر خلاف ابنحنبل مشهود است. [۱۰۰۶]
در مورد دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) مباحث ابنتیمیه جدی تر از ابنحنبل است. او هرچند یزید را از ارتکاب جنایت هولناک کربلا مبرا میداند ولی قتله حضرت را به سر کردگی ابن زیاد نکوهش مینماید. [۱۰۰۷] همچنین در مورد مارقین و قاسطین و ناکثین با وجود تفصیل قایل شدن بین خوارج (مارقین) و دو گروه دیگر، حکم به انحراف همه آنها میدهد. [۱۰۰۸] ابنتیمیه جریان مخالف امام علی (علیه السلام) را در فضای فکری زمان خاص خود با عناوین ناصبی[۱۰۰۹] عثمانی، [۱۰۱۰] و مروانی[۱۰۱۱] محکوم میکند. موضع گیری صریح ابنتیمیه در کتب متعدد و مطاوی کلام خود او را از جریان ضد اهلبیت (علیهم السلام) ناصبی و عثمانی و مروانی که در کارشکنی و تحمیل اولین جنگ ویرانگر، نقش اساسی داشتند، جدا میکند. ابنتیمیه موضع و عملکرد مخالفین امام علی (علیه السلام) را تحت عنوان منحرف[۱۰۱۲] و طغانگر[۱۰۱۳] و. . . مردود اعلام میکند.اینگونه صراحت در مباحث ابنحنبل مشاهده نمیشود.
از موارد اختلافی ابنتیمیه با ابنحنبل جمله منقول از ابنحنبل خطاب به فرزند خود است: «یا بُنیَّ، علی بن أبی طالب من اهلبیت، لایقاس بهم احد». [۱۰۱۴]
ابنتیمیه بهدلیل پیش گفته نمیتواند موافقاین نظر باشد و تفضیل شیخین بر تمام صحابی حتی اهلبیت (علیهم السلام) از نظریات قطعی اوست. ابنحنبل هم بهرغم نقلاین جمله در مورد تفضیل شیخین موافق ابنتیمیه است.
علل تفریط ابنتیمیه در مورد تعدادی از فضایل اهلبیت (علیهم السلام):
در مورد علل نگاه خاص، گسیخته، غیر منسجم، متشتت و قابل انتقاد ابنتیمیه در مورد اهلبیت (علیهم السلام) نظرات متعددی ارائه شده است. عدهای او را ناصبی[۱۰۱۵] و دشمن اهلبیت (علیهم السلام) و عدهای تنقیصی[۱۰۱۶] میدانند. با توجه به موضع روشن ابنتیمیه در مورد نواصب و دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) انتساب او به ناصبی بودن منصفانه نیست و تنقیصی بودن به معنایی که در این پژوهش مد نظر است یعنی انکار تعمدی فضایل و مناقبی از اهلبیت (علیهم السلام) که آنان را از جایگاه واقعی خود تنزل دهد، در مورد ابنتیمیه قابل تامل جدی است چون او انبوهی از فضایل را برای اهلبیت (علیهم السلام) اثبات میکند.
اما کوتاهی ابنتیمیه در مورد اهلبیت (علیهم السلام) بهصورت موردی و محدود غیر قابل انکار است و دلایل آن را میتوان در چند بند استقصاء کرد:
۱- فضای عثمانی زده شام و حکومت دیرپای اموی و مروانیان اقمار آنها در شامات الزامات خاصی را ایجاد کرد که اندیشه بسیاری از افراد را تحت تاثیر مخرب خود قرار داد. اندیشه ابنتیمیه متاثر ازاین جو فکری و روانی است. [۱۰۱۷] با توجه به صراحت ابنتیمیه در برابر جریان عثمانی مخرب امام علی (علیه السلام)این نظر چندان مقرون بهصحت نیست. در فضای شام علمای مخالف ابنتیمیه که او را بهدلیل عقایدش زندانی کردند، نیز زندگی میکردند و وارد اینگونه مباحث نشدند. در این مورد اثرپذیری جزئی ناخواسته از محیط که بدون سازماندهی عمدی باشد، میتواند بهصورت یک احتمال ضعیف مطرح گردد.
۲- فضای فکری اهلحدیث و توغل در گذشته و قائل شدن به مرجعیت مطلق صحابه از عوامل تفریط ابنتیمیه است. پیش فرض التزام به قرون اولیه و سلفیگری اهلسنت، صیانت از صحابه است که در سنجه نقد و جرح، مورد تصویب قرار میگیرند. لازمه پذیرش افضلیت مطلق اهلبیت (علیهم السلام) نسبت به اسلاف دیگر، عدول از روش اهلحدیث است که نوعا به افضلیت سه یا دو نفر آنها صحه گذاشتهاند. پیشتازی اهلبیت (علیهم السلام) در فضایل و مناقب نسبت به دیگر صحابه و تابعین و تابعین تابعین، الزامات حدیث گرایی را دچار آفت مشروعیت میکند. لذا انکار برخی فضایل برای پیش انداختن برخی صحابه نسبت به اهلبیت (علیهم السلام) در این روش توجیه پذیر است.
۳- تقابل با شیعه و اندیشه قدح خلفای سه گانه با محوریت کتاب منهاج الکرامه علامه حلی علت رویکرد تفریطی ابنتیمیه است. اندیشههای ضد شیعی او بسیار پر رنگ است و یک شیعه ستیز تمام عیار است. ممکن است برای تقابل جدلی با تفکر شیعه به انکار هر چیزی که مایه تمسک آنها برای اثبات عقایدشان است دست بزند و ازاین طریق گرفتار تفریط نابجا در حق اهلبیت (علیهم السلام) شود. صائب عبد الحمید[۱۰۱۸]این نظر را تایید و از لسان المیزان ابنحجر عسقلانی[۱۰۱۹] شاهد مثال میآورد.این نظر بهصورت موجبه جزئیه قابل قبول است.
۴- شخصیت اخلاقی و رفتاری و ممشای فردی ابنتیمیه در تفریط، نقش عمده را بازی میکند. شواهدی که در شخصیت شناسی ابنتیمیه بیان شد موید این نظر است. او اصولا در بیان باورهای خود و در جرح و نقد نسبت به مخالفین نظرات سختگیرانه دارد. در این راه درگیر جدلهای غیر احسن میشود و به هر نحوی برای اثبات مطالب خود تلاش میکند و از انصاف و روش منعطف علمی خارج میشود. [۱۰۲۰]
بههمین دلیل در نقد شیعه خیلی افراطی و برای حفظ چهار چوبهای فکری خود در تفضیل شیخین نسبت به حضرت علی (علیه السلام)[۱۰۲۱] گرفتار تفریط شده است. ابنتیمیه معتقد است ادله مقتضی اکملیت خلفای سه گانه به علی (علیه السلام) قطعی است. [۱۰۲۲]
مخالفت با شیعیان و نقض کلام و مدعیات آنان زمینه ظهور و بروز شخصیت سختگیر و انعطاف ناپذیر او را فراهم کرده اما تمام علت نیست. اگر ابنتیمیه شخصیت منعطف و سازگاری با مخالفین داشت دست به تفریطهای نابجا در مورد اهلبیت (علیهم السلام) نمیزد و او هم مانند دیگر هم مسلکان خود ضمن پذیرش مناقب منقول اهلبیت (علیهم السلام) بر مسلک فکری و منهج کلامی خود پایبند میماند.
شخصیت متصلب و مرا و جدلهای او موجب شده است برای اثبات ادعاهای خود برخی جرح و قدحها را در مورد فضایل منقول اهلبیت (علیهم السلام) بهصورت مفروض و از زبان نواصب و مروانیان و دشمنان بیان کند. او چندین مورد در نوشتههایش ازاین شیوه استفاده کرده است. مثلا اگر شیعه چنین ادعایی بکند دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) از عثمانیها و مروانیها و خوارج هم میتوانند مشابه آن را بگویند. [۱۰۲۳]این مطالب مربوط به خود ابنتیمیه نیست ولی از سخت گیری نابجای او نسبت به مخالفین خلفا ناشی میشود.
آیا نظر اجلالی با نظر تفریطی قابل جمع است؟
با توجه به شواهد مورد استناد این پژوهش در اینکه ابنتیمیه به فضایل زیادی از ائمه اهلبیت (علیهم السلام) صحه گذاشته و تایید کرده است، تردیدی وجود ندارد. البته در مواردی گرفتار تفریط و جدلهای نابجا شده و در نقض کلام شیعه و ممانعت از قدح خلفای سه گانه و صیانت از اندیشه خود مبنی بر برتری خلفا بر دیگر صحابه گرفتار اعوجاج شده است.آیا این دو دیدگاه قابل جمع است؟
میتوان سه فرض محتمل در این مورد پیشنهاد داد.
۱- نظرات اجلالی و تفریطی ابنتیمیه مربوط به دو زمان متفاوت از عمر او است. در یک زمان نگاه تثبیتی و تجلیلی به اهلبیت (علیهم السلام) داشته و در زمان دیگر از آن عدول کرده است یا برعکس. نوشتههای بجا مانده از ابنتیمیهاین نظر را تایید نمیکند. چون در کتابها و نوشتههای او همانند منهاج السنه و حقوق آل البیت که در یک زمان نگارش یافته است با هر دو رویکرد مواجه میشویم.
۲- ابنتیمیه بهدلیل التزام به روش اهلحدیث و شخصیت مجادله گر خود گرفتار تناقض شده است. وجود روایتهای مختلف و عدم تامل جدی در آنها و تصلب بر ظواهر و رد تاویل، اهلحدیث را گرفتار سخنان متفاوت و در مواردی متناقض میکند. [۱۰۲۴] ابنتیمیه بهرغم ادعای التزام به روش سلف و اهلحدیث، در برخورد با احادیث دست به گزینش و تاویل زده است و در عمل از روش ادعایی خارج شده است. پس این احتمال چندان قابل دفاع نیست.
۳- نظر اجلالی و تفریطی در مورد اهلبیت (علیهم السلام) از منظر یک اندیشمند سنی و حنبلی همانند ابنتیمیه قابل جمع است. زیرا آنان بر خلاف شیعیان به عصمت احدی غیر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) معتقد نیستند. ابنتیمیه در این مورد مینویسد: « ادعای عصمت فردی غیر از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بهطور قطعی نادرست است». [۱۰۲۵]
قاعده کلی در این بحث این است که ما به عصمت احدی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعم از خلفا و غیر خلفا معتقد نیستیم بلکه خطا و گناه را بر آنان جایز میدانیم. در این حال معتقدیم آنها از گناهان توبه کرده و بهدلیل حسنات زیاد و ابتلا و مشکلات در دنیا مورد عفو هستند. [۱۰۲۶]
صالح بن فوزان از پیروان معاصر ابنتیمیه بر این عقیده صحه گذاشته و مدعی است:
اهلسنت به عصمت هیچکدام از صحابه از گناهان کبیره و صغیره معتقد نیستند بلکه بهطور کلی صدور گناه را از آنان ممکن میدانند. آنان بهدلیل سابقه در اسلام و کارهای نیک بخشیده میشوند. [۱۰۲۷]
ابنتیمیه با دستمایه عدم اعتقاد به عصمت صحابه و اهلبیت (علیهم السلام) از نقطه نظر اثباتی صدور خطا را از صحابه ممکن و از حیث ثبوتی به صدور خطا از برخی صحابه همانند طلحه و زبیر در جنگ جمل معتقد است. او همچنین معتقد است خطای ناشی از اجتهاد صحابه بهدلیل سابقه در اسلام و هجرت و جهاد و توبه و غیره مورد عفو بوده و منافاتی با مناقب و محامد و محاسن آنها ندارد. لذا انتساب خطا و کاستی عملکردی در پارادایم گفتمانی یک سنی حنبلی تناقضی با نگاه اجلالی او به شخصی یا اشخاصی ندارد. توجیه سوم موجه تر از دو مورد قبلی است. لذا میتوان محتاطانه نظر او را در مورد اهلبیت (علیهم السلام) اجلالی و تفریطی نامید.
جمع بندی و نتیجه گیری:
در این پژوهش آثار ابنحنبل و ابنتیمیه با محوریت اهلبیت (علیهم السلام) دقیق مطالعه شد و مطالب پس از استخراج، دسته بندی و طبقه بندی گردید و در ذیل عناوین خاص درج شد. سپس نظریه های دو اندیشمند با نگاه تطبیقی و بهروش تحلیلی و انتقادی بدون نگاه مضیق فرقهای و پیش فرضهایی که میتواند در رسیدن به نتایج علمی مانع ایجاد کند، مورد مداقه قرار گرفت. دسته بندی نظریههای این دو عالم حنبلی و مقایسه و تطبیق آنها از نوآوریهای این تحقیق است.این پژوهش واجد دو ویژگی اصالت و ابداع در این مورد است. تحلیل و انتقاد بیشتر با مبنا قرار دادن اندیشههای اندیشمندان اهلسنت مورد توجه قرار گرفت و تلاش شد کمتر بهاندیشمندان شیعه استناد گردد و تحقیق در یک فضای بی طرفانه و قابل قبول برای مفاهمه مثبت با اهلسنت که تامین کننده یک تحقیق بیآلایش است سامان یابد. ازاین سیر مطالعاتی نتایج زیر بدست آمد:
۱- روش علمی هر دو عالم در فضای اصحاب حدیث با الزامات خاص خود اعمال شده است. وفاداری ابنحنبل به روش مذکور محسوس و قابل مشاهده است.این شیوه هرچند در ممانعت از ورود اندیشههای بیگانه در فضای معارف خالص صدر اسلام بی تاثیر نیست اما دارای آفت رکود فکری و ظاهرگرایی است و از عمق اندیشی متناسب با رشد افکار بشر در بستر زمان جلوگیری میکند. ابنتیمیه بهرغم ادعای التزام به سلف و روش آنها از شیوه تاویل در تفسیر سنت استفاده کرده و از روش سلف خود بهطور کامل تبعیت ننموده است.این امر دارای مزیت استقلال رای مفسر است و در کنار آن ممکن است مودی به بخشی نگری و برخورد گزینشی با تراث فکری سلف گردد. ابنتیمیه گرفتار این آفت شده است و در برخورد با احادیث و وقایع صدر اسلام گزینشی بر خورد میکند او بهرغم التزام به اخبار ناظر به فضایل خلفا و عدم اعتراض به آنها، در مورد اخبار مشیر به مناقب و فضایل اهلبیت (علیهم السلام) دچار وسوسه شده و بهصورت موردی مناقشههای نادرستی را مطرح کرده است. ابنتیمیه در استظهارات خود در موضع تفریط نسبت به اهلبیت (علیهم السلام) متفرد است و مفسرین و محدثین معروف اهلسنت با او زاویه دارند.
۲- روش تاویلی و تفسیری ابنتیمیه برای فهم مفاد احادیث و وقایع صدر اسلام برای امور تحقیقی قابل قبول تر مینماید چرا که نظرات شخصی او و برداشت از روایت و وقایع تاریخی زمان سلف بهروشنی بیان میشود و در ابهام نمیماند.این شیوه برخلاف روشهای معمول اهلحدیث و ابنحنبل است که از هر نوع تفسیر و تاویلی اجتناب میکنند. بههمین دلیل اصطیاد واقعی نظر آنها مشکل است و اخلاف و مفسرین نظرات خود را در بیان واقعی مقصودشان در مواردی دچار سردرگمی کردهاند زیرا نقل بدون تفسیر و تاویل احادیث هر چند ناشی از اعتماد به مفاد آن است اما مفسرین در فهم فحوای منقولات ممکن است با تشتت برداشت ها مواجه شوند و یا برخی احادیث با برخی دیگر متناقض باشد در این صورت سکوت محدث هیچ کمکی به فهم صحیح و برداشت مناسب از محتوای روایت نمینماید. صراحت بیان و بی پروایی در اعلام مواضع هر چند در موضوع حساسی مثل اهلبیت (علیهم السلام) ممکن است موجب بی مبالاتی و لغزشهای تاسف باری شود اما برای مطالعه کنندگان آثار در ابهام زدایی کمک شایان توجهی میکند. بدون داوری ارزشی در مورد محتوای مطالب منقول این دو عالم، در مقام مقایسه مزیت روش ابنتیمیه آشکار و نمایان است.
۳- ابنحنبل و ابنتیمیه که هر دو از اندیشمندان حنبلی اهلسنت هستند، نگاه اجلالی و احترام آمیز به اهلبیت (علیهم السلام) دارند. تفاوت عمده و اساسی در این مورد بین آنها مشاهده نمیشود.
شکستن فضای مسموم اموی، عثمانی و مروانی ضد اهلبیت (علیهم السلام) و اهتمام به تربیع از مشترکات هر دو عالم است، بااین تفاوت که ابنحنبل موسس و ابنتیمیه نظریه پرداز بی پروا در این زمینه است. هر دو عالم به مرجعیت علمی اهلبیت (علیهم السلام) بهصورت موجبه جزئیه اعتقاد دارند و اهلبیت (علیهم السلام) را یکی از منابع معرفت دینی و تفسیر سنت میدانند، البته بااین تفاوت که حضرت علی (علیه السلام) بهدلیل صحابی بودن و ارتباط خاص با پیامبر (صلی الله علیه و آله) عالمترین عضو اهلبیت (علیهم السلام) و بالاتر از تمام صحابی بعد از خلفای سه گانه است. ابنتیمیه با نام بردن از ائمه اهلبیت (علیهم السلام) بر اساس مسلک اهلسنت از آنان تحت عنوان «من کبار التابعین و افضل هاشمی و اجلاء السادات و ثقه و. . »، به مقام علمی آنها احترام میگذارد و تصریح میکند دانشمندان و محدثین از علم آنها استفاده نمودهاند. ورود ابنتیمیه بهاین مباحث در مقایسه با ابنحنبل قوی و نمایان است.
هر دو عالم به موالات و محبت اهلبیت (علیهم السلام) و وجوب آن تاکید میکنند. دوستی اهلبیت (علیهم السلام) بهسفارش قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله) مورد اهتمام هر دو است. در این موضوع علاوه بر سفارش، ممشای عملی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ابراز محبت بینظیر به اهلبیت (علیهم السلام) در آثار هر دو عالم آمده است. در مورد محبت قطعا شخصیت شاخص و مسانخت روحی و معنوی اهلبیت (علیهم السلام) با پیامبر (صلی الله علیه و آله) محور و دلیل اصلی است، هرچند ابنتیمیه در موضوع مباهله آن را در حد یک گرایش غریزی محبت به خانواده و کیش و قوم تنزل داده است.
وصیت شاخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد مطاع و متبع بودن اهلبیت (علیهم السلام) بهعنوان ثقل اصغر در کنار قرآن بهعنوان ثقل اکبر، مورد قبول و تاکید هر دو دانشمند حنبلی است. تاکید بر وجوب تمسک و عدم امکان گسست و جدایی آنها مبین جایگاه ویژه و منزلت بیبدیل برای اهلبیت (علیهم السلام) است.
در مقابل دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) هر دو موضع سلبی دارند. طبیعی است که دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) فاقت وجاهت در مقام مقابله و دشمنی با اهلبیت (علیهم السلام) هستند. ابنحنبل و ابنتیمیه با صراحت خوارج و قاتلین امام حسین (علیه السلام) را محکوم میکنند و در مورد اصحاب جمل و شامیان ضمن ابراز نظر قطعی مبنی بر حق بودن موضع علی (علیه السلام) در منازعه، آنها را مجتهد خطاکار بخشیده شده میدانند. ابنتیمیه در این زمینه هم نسبت به ابنحنبل پیشتاز است. او با نام بردن از مخالفین و کارشکنان در مقابل علی (علیه السلام) تحت عنوان ناصبی و تنقیصی و افرادی که اقدام به تفسیق و دشنام به حضرت میکردند، موضع خودش را مشخص و از آنان تبری جسته است. بهدلیل انبوه اظهارات ابنتیمیه در این مورد، نسبت ناصبی به او نادرست و تنقیصی بودن به او چندان محتاطانه به نظر نمیرسد.
۴- ابنتیمیه در مواردی بر خلاف سلف خود گرفتار تفریط در حق اهلبیت (علیهم السلام) شده است. تفریط ابن تیمیه نه در مقام کاستن از شان اهلبیت (علیهم السلام) بلکه بیشتر برای دفاع از خلفا و بی اثر کردن قدح آنها است. او در این زمینه گرفتار جزم اندیشی و جدلهای بی حاصل شده است و در مواردی با مقایسههای نادرست و اشکالات فرضی دشمنان اهلبیت (علیهم السلام)، در صدد جرح نظریات شیعیان و دفاع از خلفا است. دشمنی با شیعیان و خنثی کردن منطق آنها در قدح خلفا و تقدم مطلق سه خلیفه و خدشه در افضلیت اهلبیت (علیهم السلام) نسبت به خلفای سه گانه و شخصیت غیر منعطف و سختگیر ابنتیمیه موجب نظرات تفریطی او شده است.
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |