در نقل فوق محبت اهلبیت (علیهم السلام) ارتقا بخش محب به رتبه منیع رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در قیامت محسوب شده است.اینگونه اظهارات حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) یک نوع هنجار سازی در جامعه دینی و برای بعد از رحلت خودش است. محبت مذکور نمیتواند یک دوستی صوری و ظاهری باشد بلکه یک فرهنگ اعتقادی و رفتاری را در کنار خود میطلبد.
بر اساس نقل ابوهریره پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اشاره به حسن عرض کرد: «خدایا من او را دوست دارم، تو هم او و محبینش را دوست بدار». [۲۷۱]
زهیر بن الاحمر از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که در مورد امام حسن (علیه السلام) فرمود: «هر کسی که مرا دوست دارد، حسن را دوست داشته باشد.این مطلب را حاضرین به غایبین اطلاع دهند». [۲۷۲]
ابوهریره ناقل روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد ضرورت مهر ورزی به حسنین (علیهما السلام) است: «هر کسی آن دو را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر که دشمن آنان باشد دشمن من است». [۲۷۳]
عمره بن زبیر میگوید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حسین را بوسید و او را در آغوش کشید در حالی که یکی از مردان انصار در نزدش بود و عرض کرد پسری دارم که تاکنون او را نبوسیده ام. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر رحمت از قلب تو جدا شده گناه من چیست؟». [۲۷۴]
مردی نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) حسن و حسین را در آغوش کشید و عرض کرد: «خدایا من این دو را دوست دارم توهم دوستشان بدار». [۲۷۵]
طبق روایت ابوهریره پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب به حسن و حسین فرمود: «دوستان آن دو دوستان من و دشمنانشان دشمن من هستند». [۲۷۶]
در روایتی دیگر ابوهریره نقل میکند پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حسن و حسین و فاطمه نگاه کرد و فرمود: «با کسی که در جنگ با شما باشد در حال جنگ و هر که با شما در صلح و آشتی باشد با او در صلح و آشتی هستم».[۲۷۷]
دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان مستلزم فرهنگ اعتقادی و رفتاری خاصی در خصوص افراد مورد حب و بغض است و با همگرایی خانوادگی که در مواردی ناشی از حب نفس و قبیله گرایی است، تفاوت جوهری دارد. از آنجایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جز بهفرمان و رضای خدا عملی انجام نمیدهد، حب و بغض ایشان معیار سنجش صحت و سقم عقاید و رفتار دیگران است. در روایتهای مذکور حب و بغض به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) موجب واکنش متناسب حضرت است و نشانه منزلت منیع اهلبیت (علیهم السلام) میباشد.
عفان از وهیب نقل میکند پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حال بوسه زدن به دهان حسین فرمود: «حسین منی و انا من حسین احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط». [۲۷۸]
انا من حسین جمله تامل بر انگیزی است که استمرار فرهنگ نبوی در خاندان ولوی را تضمین میکند.
ابنبریده از پدرش نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدا به من امر کرده است چهار نفر از اصحابم یعنی علی، ابوذر، سلمان و مقداد کندی را دوست بدارم و به من خبر داده که خود خدا آنها را دوست دارد».[۲۷۹]
حدیث با اندکی اختلاف و اضافه در عبارت در سنن ترمذی نقل شده است. [۲۸۰]
در زمان نکاح فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اما انی لم آل ان انکحک احب اهلی الی». [۲۸۱]
مقایسه معنی دار در مبارزه روز خیبر بین صحابه مشهور و گزینش علی (علیه السلام) به همه با عنوان محب و محبوب خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) در روایت ذیل بهروشنی مورد اشاره قرار گرفته است. بریده میگوید:
در خیبر حاضر بودیم ابوبکر پرچم مبارزه را تحویل گرفت کاری از پیش نبرد و بازگشت و فردا نیز این امر تکرار شد و مردم حاضر نگران وضعیت بودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «فردا پرچم مبارزه را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) را دوست دارد، از صحنه مبارزه جز با فتح و پیروزی بر نمیگردد. بعد از سخنان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مطمئن شدیم که فردا مسلمین پیروز خواهند شد. فردا که شد همه منتظر بودند که رسول الله (صلی الله علیه و آله) پرچم را درخواست کرد و سپس علی را خواست که دچار چشم درد بود از آب دهانش به چشمایشان زد و پرچم را تحویل علی نمود و پیروزی حاصل شد». [۲۸۲]
در حدیث دیگر که مکمل حدیث فوق است اعطای پرچم به عمر خلیفه دوم و عدم موفقیت او در گشودن قلعه خیبر نقل شده است. [۲۸۳]
روایت عبد الرحمن بن ابی یعلی با نقل همان مضمون روایت قبلی «لیس بفرار» را به متن اضافه میکند. [۲۸۴] مفاد روایت در فقرات دیگر المسند نقل شده است. [۲۸۵]
روایت در سنن ابنماجه در حدیث شماره ۱۱۷ صفحه ۲۷ تا لیس بفرار نقل شده است.
در حدیث مذکور علاوه بر محبوبیت استثنایی علی (علیه السلام) چهره شاخص اهلبیت (علیهم السلام) در نزد خدا و رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) و بی نظیر بودن در مبارزه با کفار توام با ظفزمندی که فراری در آن نبود، به کرامتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خصوص شفای چشم با آب دهان تصریح شده است.
بعد از تاکید پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اجتناب از بغض علی و توصیه اکید به محبت ایشان ابنبریده میگوید:
من که از علی بغض شدیدی داشتم اکنون او محبوب ترین مردم بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد من است. [۲۸۶] مفاد روایت با مختصری اختلاف عبارت در حدیث دیگری نقل شده است. [۲۸۷]
ابنحنبل نسبت به ائمه شیعه اظهار علاقه میکند و هر بینندهای که، سیره و زندگی احمد را نگاه میکند، میبیند که او بهشدت تلاش دارد که از هر اتهامی که بنی عباس خصوصاً متوکل میخواهد به او بزند، دوری نماید، ولی در روایت مناقب اهلبیت (علیهم السلام) دارای جرات میباشد و در نقلهای خویش، مناقب زیادی از اهلبیت (علیهم السلام) را روایت نموده است.
خوانساری علاقه مندی ابنحنبل را به اهلبیت (علیهم السلام) با این حکایت منقول از کتاب تجارب السلف در زمان شهادت موسی بن جعفر (علیه السلام) تکمیل میکند:
موقعی که جنازه حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) را از خانه بیرون آوردند، ندا میکردند امام رافضی به مرگ خویش بمرد. امام احمد بن حنبل که حاضر بود و پنهان میگریست، اظهار داشت نه تنها امام رافضیها مرده بلکه بهخدای بزرگ سوگند امام مشرق و مغرب در گذشته است. [۲۸۸]
هارون الرشید با اینکه موسی بن جعفر (علیه السلام) را بهمدت زیادی زندانی ساخت، مع ذلک در سیاست مملکتی، صلاح نمیدانست که خود را کشنده حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) معرفی کند، بدین جهت پس از مسموم ساختن آن حضرت دستور داد، علما و فقهای بغداد را در زندان حاضر ساختند و پس از مشاهدۀ جنازه، زیر نوشتهای را امضاء کردند که موسی بن جعفر به اجل خود از دنیا رفته است، تنها کسی که از امضای این نوشته خودداری کرد، احمد بن حنبل بود. او را تهدید، تطمیع و شکنجه کردند قبول نکرد و این افتخار را در تاریخ برای خود ثبت کرد. [۲۸۹]
هر چند در زمان هارون او محدث جوانی بود ولی با توجه به تصریحات قبلی در مورد قضاوت دیگران در مورد احمد بن حنبل مطلب فوق دور از واقع نیست زیرا افرادی تصریح کردند احمد بن حنبل در جوانی (اسود الراس) در علم به احادیث شهره بود. [۲۹۰]
مطلب ذیل مشعر به ارتباط خاص احمد بن حنبل با پیشوای هفتم شیعیان است.
قال احمد بن حنبل: دخلت فی بعض الایام موسی بن جعفر حتی اقرا علیه، اذا ثعبان قد وضع فمه علی اذن موسی بن جعفر کالمحدث له، فلما فرغ حدثه موسی بن جعفر حدیثا لم افهمه . . . فقال یا احمد هذا رسول من الجن قد اختلفوا فی مساله جائنی یسالنی فاخبرته بها، بالله یا احمد لا تخبر لهذا احدا الا بعد موتی، فما اخبرت احدا حتی مات. [۲۹۱]
ذکر مطالب اربلی و شیخ عباس قمی و خوانساری از علمای شیعه برای نشان دادن ارزیابی مثبت آنها به دیدگاه ابنحنبل نسبت به اهلبیت (علیهم السلام) است. مثبت اندیشی علمای شیعه به او فارغ از میزان استحکام این نسبتها و سازگاری آن با اصول احمد بن حنبل، موضوعیت دارد.این ارزیابی نگاه اجلالی او را به اهلبیت (علیهم السلام) تایید میکند.
۷- تصریح به عدد ائمه اثنی عشر بهعنوان خلفای بحق:
در روایتهای متعددی به خلفای دوازده گانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به تعداد نقبای بنی اسرائیل تصریح شده است. مهمترین بحث در این مورد مصداق شناسی است که در اهلسنت مغفول مانده است.
مسروق نقل میکند فردی از عبدالله بن مسعود سوال کرد آیا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد حاکمان این امت پرسشی صورت گرفت؟ گفت بله از ایشان سوال کردیم و پاسخ دادند دوازده نفر بهتعداد برگزیدگان بنی اسرائیل اند. [۲۹۲]
جابر بن ثمره ضمن تایید عدد دوازده اضافه میکند: «کلهم من قریش». [۲۹۳]
مفاد روایت با اختلاف اندک در عبارت که مخل معنی نیست در روایتهای المسند نقل شده است. [۲۹۴]
از سلسله خلفای حاکم در تاریخ تمدن اسلامی، هیچ سلسلهای با عدد دوازده انطباق ندارد.
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |