مشارکت اجتماعی

واژه مشارکت یک کلمه عربی بر وزن مفاعله است. مشارکت در فرهنگ معین به معنای شرکت دادن، انبازی کردن و همین طور به معنای تعیین سود یا زیان دو یا چند تن که با سرمایه­های معین در زمان­های مشخص به بازرگانی پرداخته­اند آمده است. دهخدا نیز در لغت­نامه­ خود این مفهوم را مأخوذ از تازی و به معنی شراکت و انبازی کردن و حصه­داری و بهره ­برداری می­داند(اکبری، ۱۳۸۳: ۲۷). همچنین عده ­ای مشارکت را از لحاظ لغوی به معنی کمک فعال و واقعی مشخص به یک عمل می­دانند. آلن بیرو می­گوید:«مشارکت به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن است. به همین جهت از دیدگاه جامعه­شناسی تمیز قائل شد. واژه مشارکت معادل واژه «Participation» لاتین است که از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص می­باشد. در فرهنگ بین المللی و بستر معانی زیر برای اصطلاح« Participation» آمده است: عمل یا وضعیت شرکت جستن، بهره ­وری در چیزی، مشارکت بر اساس رابطه خویشاوندی که بیش از یک نفر در آن شرکت داشته باشند(اکبری، ۱۳۸۳: ۲۸-۲۷).

بنابراین مشارکت اجتماعی را می­توان فرایند سارمان­یافته­ای دانست که از سوی افراد جامعه به صورت آگاهانه، داوطلبانه و جمعی با در نظر داشتن هدف­های معین و مشخص به منظور سهیم شدن در منابع قدرت انجام می­گیرد. شهود چنین مشارکتی، وجود نهادهای مشارکتی چون انجمن­ها، گروه­ها، سازمان­های محلی و غیر دولتی است(ازکیا و غفاری، ۱۳۸۳: ۲۹۳).

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

۲-۲-۱۳-۴ تعلق اجتماعی

مفهوم حس تعلق اجتماعی: مفهوم حس تعلق اجتماعی را می­توان وابستگی به اجتماع یا گروهی معین تعریف کرد. به عبارت دیگر، کسی که حس تعلق و تعهد دارد، عضو جدایی­ناپذیر گروه است. عضویت در گروه به فرد هویت می­بخشد و فرد اغلب، در ارزش­ها و تجربیات و سایر احساسات گروه درگیر می­شود؛ او به گروه احترام می­گذارد و به آن تعهد دارد و با آن همکاری می­ کند(کوتابا و تامی[۱]، ۲۰۱۰).

«حس تعلق اجتماعی» یکی از نیازهای اساسی انسان و محصول روابط اجتماعی اوست که تأثیر فراوانی بر آسیب­های اجتماعی به طور عام و انحرافات محلی به طور خاص دارد.

حس تعلق اجتماعی از نیازهای اساسی انسان است و افراد سعی می­ کنند از طریق تعامل با دیگران، به این حس دست یابند. در واقع، افرادی که در برقراری ارتباط با دیگران موفق نیستند، برای انطباق با محیط با استرس و مشکلات زیادی روبه­رو می­شوند.

امروزه، شواهد زیادی وجود دارد( هانگ و همکاران[۲]، ۲۰۰۵؛ کارپیانو و هیستاد[۳]، ۲۰۱۰؛ بامیستر و لری[۴]، ۱۹۹۵) که حس تعلق اجتماعی در کاهش ناهنجاری­هایی مانند انحرافات، بزهکاری، سوءمصرف مواد مخدر و سیگار و الکل و افسردگ تأثیرگذار است و باعث بهبود سلامتی و روانی و شادی افراد در اجتماع می­شود. در مطالعات اخیر نیز به مفهوم تعلق اجتماعی و احساس ناشی از آن، به عنوان حلقه مفقود شده در تبیین تحولات و مسائل اجتماعی توجه شده است.

این مفهوم، اغلب از دیدگاه­های مختلفی از روان­شناسی و جامعه­شناسی و کالبدی بررسی شده و هر دیدگاه سعی کرده است از نگاه مخصوص به خود، به این مفهوم بپردازد(ناطق­پور، ۱۳۸۳). به همین دلیل، می­توان گفت حس تعلق اجتماعی دارای ابعاد چندگانه است که عبارت است از:

بعد کالبدی: به ارتباط فرد با خانه، محل کار، محیط همسایگی و محله مربوط می­شود؛

بعد اجتماعی: به ارتباط فرد با خانواده، دوستانف همکاران و همسایه­ها مربوط می­شود؛

بعد اجتماع محله­ای(گروهی): به معنای دستیابی به منابع در اجتماعی محله­ای است(لیپوکن و دیگران[۵]، ۲۰۰۴).

حس تعلق اجتماعی فرایندی است که طی آن، مسئولیت­ پذیری و اعتماد اجتماعی افزایش می­یابد و به مشارکت می­انجامد. همچنین با تنظیم روابط اجزای هر نظام، به کاهش پیچیدگی روابط اجتماعی منجر شده و رفتار دیگران را پیش ­بینی­پذیر می­ کند. این امر باعث افزایش اعتماد اجتماعی و به دنبال آن، افزایش احساس امنیت اعضای جامعه و کاهش ناهماهنگی شناختی و سرانجام، ثبات رفتار اعضای جامعه می­شود و هم­بستگی و انسجام و حس وفاداری به جامعه را افزایش می­دهد. در نتیجه، افراد به دلیل وابستگی به جامعه خود، آمادگی ایثار و فداکاری برای آن را پیدا خواهند کرد. بنابراین، می­توان حس تعلق اجتماعی را یکی از مبانی مهم احساس مسئولیت اجتماعی و ارکان تصمیم ­گیری فرد درباره تنظیم روابط مناسب و ثمر بخش با جامعه دانست( ناطق­پور، ۱۳۸۳).

در روان­شناسی اجتماعی، تعلق به گروه نه تنها یکی از نیازهای اساسی انسان در نظر گرفته شده است، بلکه نوعی منبع قوی هویت اجتماعی نیز نامیده می­شود که به شکل­ گیری مفهوم«خود» در فرد بسیار کمک می­ کند(بامیستر و لری، ۱۹۹۵؛ هاگرتی و همکاران[۶]، ۱۹۹۲).

از نظر جامعه شناسی، تعلق، عضویت در گروهاست. این تعریف بر ابعاد رفتاری مفهوم حس تعلق، از قبیل مشارکت و درگیری فرد در گروه دلالت دارد. این ارجاعات رفتاری نیز نشانه­ های فیزیکی تعلق است. از نظر معنوی نیز تعلق، رابطه احساسی و متافیزیکی خاص را به یک فرد یا مکان نشان می­دهد(ناطق­پور، ۱۳۸۳).

کارپا و اتیندل راست (۱۹۹۱) حس تعلق را این گونه تعریف می­ کنند:« تعلق دو بعد دارد: وقتی می­گویم «آن مال من است» یعنی مالک آن منم؛ ولی وقتی می­گویم «تعلق دارم»، به این معنی نیست که فردی مالک من است؛ بلکه بدین معنی است که من مشارکت می­کنم و نیز در واقعیتی فراتر از خودم درگیر شده­ام. این واقعیت ممکن است رابطه­ای باشد بین فرد و دیگری، محله، مذهب یا کل دنیا. پس«من تعلق دارم»، یعنی «من جای خود را در اینجا پیدا کرده­ام» (چو[۷]، ۲۰۰۷).

از تعاریف ارائه شده صاحب­نظران این حوزه، سه بعد اساسی حس تعلق اجتماعی مشخص می­شود:

۱-بعد احساسی: وقتی فردی در موقعیتی قرار می­گیرد، احساس می­ کند به آن دل بستگی دارد. این دل بستگی باعث وفاداری و علاقه او شده و آرزو برای ماندن در آن موقعیت را به وجود می­آورد.

۲-بعد شناختی: این که فرد بداند در موقعیتی خاص، دیگران چه انتظاری از او دارند و این انتظارات چه نتایجی برایش در پی دارد. به عبارت دیگر در بعد شناختی، فرد از طریق حس تعلق، هویت جدیدی برای خود تعریف می­ کند.

۳-بعد عملی: رفتاری است که در موقعیتی خاص از فرد سر می­زند. به عبارت دیگر، فرد به درگیر شدن تمایل دارد و در کارهای گروهی همکاری کرده و از نظر مادی و زمانی برای آن موقعیت هزینه می ­پردازد.

بنابراین حس تعلق وضعیتی احساسی و شناختی و رفتاری است که در فرد وفاداری و التزام به جمع، قواعد، نقش­ها، هنجارها و ارزش­ها ایجاد می­ کند و باعث می­شود وی با انتظارات دیگران سازگاری و تطابق یابد؛ حتی اگر در این راه، متحمل هزینه شود. باید توجه کرد تعلق را باید داوطلبانه و تجلی هم بستگی و پیوند ذهنی فرد با دیگران دانست. در واقع، نشانه سلامت جامعه و حس تعلق اجتماعی و مکانی افراد به جامعه است.

۱ Qutaiba &  Tami

  1. Hang Ng et al
  2. Carpiano & Hystad
  3. Baumiester & Leary
  4. Lipovcan et al
  5. Hagerty et. al
  6. Chow