طرف امام (ره) در بعضی امور اجازه صریح نمی دهند و از طرف دیگر موسوی خوئینی ها خواستار آن بود که هزینه اقدام دانشجویان دامان رهبری را نگیرد. زیرا در صورت تایید قبلی ایشان امکان آن بود که این حادثه اقدامی از سوی نظام تلقی گردد. در این صورت هرگونه عواقب و تبعات مثبت و منفی حادثه، تحت مسئولیت رهبری تصور می شد. در این میان اگر چه امام از جریان بی خبر بودند اما بی اثر نبودند. چرا که از سه ماه قبل لبه تیز سخنان ایشان روی کارتر و آمریکا متمرکز شده بود و این موضع به امتناع دانشجویان در عملی کردن برنامه هایشان یاری رساند.
با این وجود اعتبار و اهمیت حمایت رهبری کاریزمایی-الهی انقلاب در حدی بود که« به جرات می توان گفت که تا پیش از مشخص شدن نظر حضرت امام (ره) و حمایت علنی و رسمی ایشان حتی یک نفر تسخیر لانه جاسوسی را تایید نمی کرد». (ستوده کاویانی ،۱۳۷۹ :۱۱۵) در حالی که همچنان تلاش ها برای جلب نظر و حمایت رهبری انقلاب ادامه داشت امام (ره) در نخستین واکنش با رعایت جوانب احتیاط و دقت از تأیید آن امتناع ورزیدند. امام (ره) فرزند خود (حاج احمد خمینی) را برای کسب اطلاعات از جزییات بحران و ماهیت و اهداف عوامل مؤثر در آن به سفارت فرستاده و پس از دریافت این اطلاعات بود که امام (ره) فرمود: جای خوبی را گرفته اند، بگویید محکم آن را حفظ کنند. از این لحظه رهبری انقلاب عملاً به عنوان مؤثرترین مقام تصمیم گیرنده در این بحران مطرح شدند (این امر در این شعار دانشجویان نیز مشهود بود:«خمینی می رزمد کارتر می لرزد»). چنان که اغلب تحولات این بحران با مواضع و تصمیمات رهبری انقلاب سمت و سو می یافت. در ادامه به بررسی برخی از بیانات رهبری انقلاب که در مرحله گسترش بحران و در تایید آن مطرح شده است می پردازیم:
«اینها یک مرکز توطئه و جاسوسی در مملکت قرار دادند سفارت خانه ها حق ندارندکه تفنگدار وارد کنند و اینها تفنگدار در آنجا داشتند. اسلحه ها در آنجا داشتند . سفارت خانه ها حق ندارند که جاسوسی کنند، توطئه بکنند و اینها جاسوسی می کردند». (خمینی، ۱۳۶۲: ۱۶۲)
«ملت ایران به پاخاسته که نگذارد این لانه های جاسوسی در ایران به عمل ننگین خود ادامه دهند و تا استرداد محمدرضا پهلوی برای محاکمه استرداد آنچه به یغما برده است این لانه جاسوسی و آن جاسوسان حرفه ای به حال خود باقی خواهند ماند». (همان : ۱۹۵)
سیری کوتاه به شرح وقایع این بحران نقش فوق العاده موثر امام خمینی(ره) را در جریان این بحران بر ما آشکار می سازد. در پی اشغال سفارت و اغتشاشات گوشه وکنار کشور برخی مناظران سیاسی به این باور رسیده بودند که «امام خمینی دارد نفس های آخر را می کشد و این کشور چه خواهد شد؟». (خمینی،۱۹۷:۱۳۶۲)
در واقع یکی از دلایل پیچیدگی و تطویل این بحران مواضع جسورانه و سازش ناپذیر انقلابیون و در راس آن امام خمینی (ره) در مراحل مختلف این بحران بود. این همان تحلیلی بود که سازمان سیا درباره شخصیت امام در جریان بحرانهای مختلف به آن دست یافته بود . «خمینی دارای اعتماد به نفس و واقعیت شگفت انگیزی است…او به هیچ قیمتی حاضر به سازش درباره دیدگاهش نیست . تصمیمات و استراتژیهای وی پیش بینی ناپذیر است». (ابتکار، ۱۳۷۹: ۱۳۹ ) در نتیجه بحران تسخیر سفارت آمریکا از سطح یک بحران صرف دیپلماتیک که حل و فصل آن از سوی زمامداران امکان پذیر باشد، فراتر رفت و به یک معضل و مساله ملی تبدیل شد و تبعات خواسته و ناخواسته داخلی ناشی از این بحران بر پیچیدگی آن افزود؛ این موضوع نخست با تظاهرات شبانه روزی دسته ها و گروه های مردم در جنب سفارت خانه اوج گرفت. سپس با افشای اسناد بازسازی شده از سوی دانشجویان صورتی حاد به خود گرفت . به علاوه اینکه هم زمان با این بحران استعفای دولت موقت نیز«قطعی و نهایی» شد و موجب تضعیف نیروهای لیبرال(میانه رو) در داخل گردید. در این شرایط فضای عمومی جامعه انقلابی در وضعیتی نبود که با عرف و زبان دیپلماتیک رایج آشتی نماید، «حتی رجال سیاسی نیز در این زمینه متاثر از هیجان ها و هنجارهای عمومی بودند.»
در نخستین عکس العملهای مقامات سیاسی- اجرای بحث از«آزادی گروگان ها» مطرح بود. آقای هاشمی رفسنجانی در جلسه شورای انقلاب در ۱۴آبان۵۸ صریحاً پیشنهاد می نماید که « برای پیشگیری از پیچیدگی و وخامت بیشتر اوضاع گروگان ها آزاد شوند» (رضوی ،۱۳۷۶ :۴۲۲) اما بعد از موضوع گیری امام (ره) در حمایت از تسخیر سفارت چنین پیشنهادی تکرار نشد. همچنین در همان روز نخست تسخیر سفارت آقای مهدوی کنی به کمیته دستور می دهند که دانشجویان را از سفارت بیرون کنند اما امام (ره) بلافاصله به حمایت از دانشجویان می پردازد و این مساله منتفی می شود. (گفتگو با هاشمی رفسنجانی ،روزنامه کیهان،۱۲ بهمن ۱۳۸۲ : ۱۲)
در آغاز بحران ، دولت آمریکا نیز مثل غالب ایرانیان و همچنین دانشجویان فکر می کرد که بحران بزودی حل خواهد شد اما این بحران عمیق تر و ریشه دار تر از این تصورات بود. در نتیجه باید به دنبال چاره جویی دیگری رفت.
بلافاصله پس از بروز بحران دولت آمریکا برای کسب اطمینان از آزادی گروگان ها «رمزی کلارک و ویلیام میلر» را به ایران فرستاد ولی امام حاضر به ملاقات نشد و دیگران را نیز منع کرد. بعد از این ناکامی کارتر معامله نفت با ایران را متوقف نمود و همچنین وجوه نقد ایران را در شعب بانکهای آمریکا که بین ۷تا ۸میلیارد دلار می شد،توقیف نمود.در این رابطه شورای امنیت نیز طرح آمریکا را که به شورا ۷۸ روز فرصت می داد تا بحران گروگانها را حل نماید تصویب نمود. در این مورد، از ایران خواسته شد تا نماینده ای را برای تشریح مواضع خود به این جلسه اعزام کند در حالی که اعضای شورای انقلاب و دیگر رجال انقلاب و کشور معتقد بودند که باید نماینده ایران برای تحلیل اوضاع و جلوگیری از مواضع تند شورای امنیت حضور داشته باشد اما این بار نیز امام با بیان این استدلال که «علیه شما رای خواهند داد» به مخالفت پرداخته و بار دیگر تأثیر و قطعیت«کلام نهایی» خود را به نمایش گذاشت . در این زمان بنی صدر آماده شده بود که در این جلسه شورای امنیت حاضر شود اما امام موضع گیری تند کرد و گفت اگر بنی صدر برود اعلام می کنم که سمتی ندارد». (رضوی،۱۳۷۶: ۴۰۵) با شکست پی درپی تلاشهای سازمان ملل به ویژه شورای امنیت و فرستادگان ویژه آمریکا به ایران در ۱۱ دی ماه۸۹ کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل به تهران سفر کرد. اما این بار نیز از سوی امام پذیرفته نشد و با انتشار عکس والدهایم در حال بوسیدن دست اشرف پهلوی وی عملاً به مهره ای سوخته تبدیل شد.
پس از آن که برای چندمین بار کمیسیون ویژه بین المللی برای فیصله بحران در ۴ اسفند ۵۸ وارد تهران شد امام هرگونه مذاکره درباره گروگانها را منوط به تشکیل مجلس شورای اسلامی و توسط این مجلس اعلام کرد . بعد از ناکامی های متعدد آمریکا ، کارتر دست به اجرای سیاست چهار مرحله ای علیه ایران زد: «۱-قطع روابط دیپلماتیک در۲۰فروردین ۵۹ ۲- تحریم اقتصادی ۳- استفاده از ذخایر ارزی مسدود شده ایران جهت بررسی شکایات آمریکا علیه ایران ۴- توقف صدور ویزا به ایرانیان» (صدیقی ،۱۳۷۸ :۱۸۴-۲۰۰)
کارتر در واپسین تلاشهای خود جهت مهار بحران در صدد برآمد که تهدیدات نظامی را به عنوان آخرین مرحله سیاستش به اجرا درآورد. قبلاً نیز کاخ سفید هشدار داده بود که هرگاه ایالات متحده نتواند یک راه حل صلح آمیزی برای حل مشکل پیدا کند ناچار خواهد بود که« سایر درمان ها» را مورد توجه قرار دهد.
در این راستا دولت مردان ایالات متحده با حمله نظامی به ایران (طبس) در۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ جهت آزاد سازی گروگان ها به طرز ناشیانه ای بر پیچیدگی و عمق بحران افزودند در نتیجه، این عملیات که «چنگال عقاب» نامیده شد با ناکامی مواجه گردید .
بدین ترتیب ، تطویل و تداوم بحران گروگانگیری که در آغاز غیر قابل پیش بینی بود، ناگهان به پدیدهای غیر قابل درک و پیچیده مبدل شد و روند حوادث جملگی ناظران و حاضران عرصه بحران را متحیر و مبهوت ساخت. به زودی این ابهت و سرگشتگی به ترس و وحشت ناگهانی از عواقب وخیم احتمالی و سرنوشت ساز این بحران مبدل گردید. در این شرایط همه حوادث از پی هم می گذشت ولی امام خمینی سرسخت بر موضع خود باقی مانده بود.
۴-۱-۳-تدبیر و تحدید بحران
مخالفت با شاه که همچون رشته تسبیح ، نیرویهای سیاسی- اجتماعی پراکنده را کنار هم نگه می داشت در جریان خارج ساختن قدرت از دست شاه از هم گسست . همانگونه که در فصل دوم اوضاع سیاسی پس از پیروزی انقلاب به تفصیل بیان شد ، شرایط انقلابی حاکم بر جامعه و نظام سیاسی ، محیطی رادیکال و متشنج را خلق کرده بود. این گونه احساس می شد که همه چیز دارد از دست می رود و شیرازه امور از هم گسیخته است. گویی اصلاً مملکت حکومت ناپذیر شده بود در واقع به تصریح یکی از دانشجویان فقدان توان لازم برای اداره کشور از سوی نهادهای انقلاب در روزهای نخست پیروزی، حرکتهای جدایی طلبانه استانهای مرزی ، حرکت آشوب طلبانه ضد انقلاب، اغتشاش ادارات و کارخانه ها، امری عادی شده بود.شواهدی در دست بود که این وضع طبیعی نیست این تصور بین دانشجویان بوجود آمد که این کارها باید از جایی هدایت شده و این برداشت به طور جدی وجود داشت که این کارها مستقیم یا غیر مستقیم توسط آمریکا هدایت می شود و زمانی که سفارت اشغال شد تمام این گونه برنامه ها تعطیل شد و شور و شوقی گسترده در مملکت بوجود آمد که همه چیز را تحت الشعاع قرار داد. (ستوده کاویانی ،۱۳۷۹: ۶۷)
در حالی که آغاز بحران به طوری مبهم می نمود اما امام خمینی(ره) خیلی سریع با تشخیص فواید بالقوه چنین اقدامی از آن به عنوان «انقلاب دوم» ایران یاد نمود. در این مبحث نقش و جایگاه امام خمینی (ره)در تأثیر دوگانه ایشان در تدبیر (بهره گیری از فرصتها) و تهدید و مهار بحران تسخیر سفارت بررسی می شود. دانشجویان تسخیر کننده سفارت طبق محاسبات خود بر فیصله چند ساعته و چند روزه بحران تعجیل می نمودند، غافل از اینکه سیر تحولات خارج از اداره آنان در جریان است به تعبیر «ساندرا مک کی» حال که دانشجویان «هدیه بزرگ انقلاب» را گرفته بودند، نمی دانستند با آن چکار کنند اما آیت ا… خمینی می دانست وی اشغال سفارت را تشویق نکرده بود ولی از آن استقبال کرد. (مک کی ،۱۳۸۰ :۳۰۳)
به نظر می رسد در فرایند تدبیر بحران، بهره گیری از فرصت ها و کاربری آن در جهت اهداف و منافع نظام سیاسی حاکم، مستلزم شناسایی و درک و فهم ابعاد و جوانب مخرب بحران نیز هست. لذا تدبیرگران بحران در نخستین گام جهت مهیا سازی بستر بهره برداری امکان دستیابی به نتیجه مطلوب در جهت منافع خودی، باید به تحدید اهداف خود