ن ادبیات واحد و شفافی پیرامون آن شکل نگرفته است. در نتیجه ارائه تعریفی مشخص و قابل اجماع از مفهوم بحران غیر ممکن می نماید.( تاجیک ،۱۳۸۰، ج۱: ۵۵) این در حالی است که فقدان شناخت کافی از پدیده ای چون بحران، می تواند خود«بحران زا» باشد و تدبیرگران را به جای تدبیرگری، بر جایگاه «بحران آفرینی» بنشاند.
۲-۳-۲- تعریف و تبیین بحران
اساساً، هدف اصلی بحران شناسی ،شناخت هر یک از جوانب بحران، جهت موفقیت تدبیرگران بحران است. از این رو ، در این مبحث،۳بعد«مفهوم ،گونه شناسی و شاخص شناسی» بحران با رویکرد های مختلف ،تحلیل و بررسی می گردد. تحلیل هر یک از این جنبه های بحران در دو وجه زیر صورت می گیرد:
۱-تحلیل و تعلیل مفهوم، انواع و شاخصه های بحران در ادبیات عمومی بحران شناسی.
۲-بررسی هر یک از ابعاد مذکور در بحران هایی که در محیط ایران رخ داده است.
با وجود آنکه کمتر نسلی را سراغ داریم که احساس نکرده باشد که در حال«بحران» یا به عبارت دیگر در نقطه«چرخش»تاریخ بسر می برد(آرون ،۱۳۶۴: ۳۲۴)، اما مطالعات و تحقیقات گوناگون که در نیم قرن اخیر درباره بحران صورت گرفته، نه تنها به تعریفی شفاف و مورد اجماع دست نیافته، بلکه بر پیچیدگی های این مفهوم نیز افزوده است.
به نظر می رسد، چالش بزرگی را که محققان علوم اجتماعی همواره در تعریف و تبیین مفاهیم و اصطلاحات با آن مواجه بوده اند، در مورد مفهوم بحران نیز صادق است. چرا که کمتر مشاهده شده است که صاحبنظران یک رشته خاص به تعریف و تبیین مورد اجماع از یک مفهوم خاص، دست یافته باشند. احتمالاً مفهوم بحران نیز یکی از «بحران زاترین» مفاهیم در عرصه علوم اجتماعی به شمار می رود.
مفهوم بحران در رشته ها و گرایش های علوم مختلف و در زمینه ها و عرصه های متنوع و متعدد(پزشکی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، دیپلماتیک، ایدئولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، استراتژیک و…) مورد استفاده قرار گرفته است و البته به همان نسبت نیز تعاریف مختلفی بر آن تحمیل شده و در نتیجه بر پیچیدگی و ابهام این مفهوم نیز افزوده شده است. بعلاوه، مفهوم عمومی بدست آمده از بحران، زمینه ابهام را بیشتر مهیا می سازد. چرا که، تفسیرهای عمومی از بحران، آنرا در زمره شرایط اضطراری و یک مساله حاد قرار می دهد. در نتیجه هر نوع رویداد در شرایط زمانی ویژه ای ، اذهان عمومی را دفعتاً به خود معطوف می کند و با واژه «بحران» توجیه می نماید.( کاظمی ،۱۳۶۸: ۱۰)
آنگاه که، مفهوم بحران صرفاً در یک رابطه همنشینی و یا جانشینی با مفاهیم دیگر همچون: «امنیت» «منافع»، «اهداف»، «مصالح»، «تهدیدات» و… که همگی مفاهیمی مبهم، توسعه نیافته و سیالند، مصداق یا مصداق های خود را می یابد(تاجیک،۱۳۷۹: ۴۸.)، پیچیدگی و ابهام مفهوم بحران به نحو فزاینده ای بیشتر می گردد. از این رو ، اساساً از منظر بسیاری از اندیشمندان،امکان ارائه تعریفی مشخص، فراگیر و دقیق از مفهوم بحران ،غیر ممکن به نظر می رسد.
از منظری دیگر ،ابهام و پیچیدگی مفهوم بحران، ناشی از قبض و بسط تعاریف آن است؛ به گونه ای که در برخی موارد حیطه مفهوم را آنقدر محدود می نماید که قابلیت کاربرد آن را به پایین ترین حد می رساند، و گاهی اوقات توسعه مفهوم به حدی است که هر حالتی را می توان بر آن حمل نمود، به گونه ای که گستردگی معنایی آن اصطلاح ، تشخیص آن را از غیر آن مشکل می سازد. در مفهوم بحران نیز می توان این وضعیت دوگانه را شاهد بود.( رابینسون ،۱۳۷۵،ج۱: ۱۱۹)
بحران، اصطلاحی عامیانه است که در پی یافتن معنای علمی می باشد.( رابینسون، ۱۳۷۵ :۱۱۵) بحران اصطلاحی عامیانه است؛ زیرا همواره از سوی برخی پژوهشگران با همان معانی فشار، اضطراب، فاجعه، بلا و خشونت و … بکار می رود و با اینکه خاستگاه طبی و پزشکی دارد، عموماً در ذهن او یک وضعیت غیر عادی و اضطراری در هر زمینه ای را تداعی می کند.بحران در پی یافتن معنای علمی است، زیرا پژوهشگران درصد هستند که با ذکر برخی شاخصه ها و ویژگی های برجسته این مفهوم، آن را به سطحی از اجماع نزدیک نمایند.در قرن بیستم نیز با رویکردی اثبات گرایانه، تبیین جدیدی از بحران ارائه شد. در این رویکرد، بحران وضعیتی پویاست؛ یعنی هنگامی است که اختلال شدیدی در تعادل وجود دارد که شتاب وحشتناکی را در فرایند تاریخی بوجود می آورد و بین عناصر جامعه هماهنگی وجود ندارد.( تاجیک ،۱۳۷۹: ۵۲)
تحلیل بحران:
با گذری کوتاه بر ادبیاتی که پیرامون مفهوم بحران شکل گرفته است، می توان تنوع و تعدد خرده گفتمان های گوناگونی که در این زمینه ،در ادوار و مکانهای مختلف شکل گرفته اند ، آشنا شد.( کاظمی ،۱۳۷۹: ۱۱۲)
از منظر امنیتی نیز می توان وضعیت بحران را در یک واحد سیاسی ، تحلیل کرد. در یک حال کلی فضای یک واحد سیاسی در یکی از دو وضعیت ذیل قرار می گیرد. ۱- وضعیت معمول ،که به جریان مطلوب امور در اداره جامعه و نبود «مسأله ای» در روابط فی مابین عناصر اصلی جامعه(حاکمیت مردم، جامعه مدنی و …) اشاره می کند.
۲- وضعیت نابهنجار: به وجود اخلال در بخشی یا قسمتی از روابط فوق الذکر اشاره دارد. از این خلال در حالت عام باعنوان «مسأله» یاد می شود. که ماهیتاً موضوعی امنیتی نیست چرا که در قالب ضوابط موجود قابل حل و فصل است.
بر اساس دو شاخص «زمان» (طول دوره ای که یک مساله لاینحل باقی مانده) و «تعداد» (تعداد افرادی که متاثر از مسأله هستند) برای یک «مسأله» ۳وضعیت مختلف را می توان از یکدیگر تفکیک کرد:
وضعیت اول: «بحران» ؛مساله ای که در هر دو بعد«زمانی و تعدادی» دچار توسعه شده و مساله در شکل حاد (بحران) تجلی می یابد.
وضعیت دوم: «معضل» ؛ معضلات را باید به گونه ای از مسائل ارزیابی کرد که در هر دو بعد«زمان و تعداد» غیر فعال می باشد و نقطه مقابل وضعیت بحران است.
وضعیت سوم: «خطر»؛ وضعیتی است که حد فاصل معضل و بحران قرار می گیرد و یکی از دو بعد «زمان یا تعداد» در این وضعیت به صورت فعال در می آید و مساله از حالت عمومی، خارج شده و تبدیل به خطر می شود.( افتخاری ،اصغر ، «سیاست امنیتی ایران»، فصلنامه مطالعات دفاعی- امنیتی، سال نهم، شماره ۳۳: ۴ ) بر اساس تقسیم بندی مذکور ، بحرانها به طور مشخص موضوعات انحصاری مباحث امنیتی را تشکیل می دهند و به عبارتی بار امنیتی آنها بسیار زیاد است. از منظر امنیتی، در واقع، بحرانها پدیده هایی هستند که از ارزش امنیتی برخوردارند و در چگونگی مواجهه با وضعیت بحران قواعد امنیتی را باید بکار گرفت که تحلیل کیفیت و کمیت این قواعد در رویارویی با بحران، در بررسی تدبیر بحران ها مطرح می گردد.
مک کارتی در توصیف بحران تاکید می نماید که: بحران در اغلب موارد حالتی موقت و گذرا دارد.( مک کارتی، شاون،۳۴:۱۳۸۰) او حالت گذرا و موقت را مربوط به «طول مدت دوام بحران» ارجاع داده و عنصر غافلگیری را به «زمان لحظه وقوع بحران» رجوع می دهد که احتمالاً بازیگران بحران از تشخیص دقیق آن عاجزند . در عین حال وی معتقد است که بحران به عنوان واژه ای رایج غالباً برای توصیف فروپاشی† و بی نظمی** بکار می رود.( همان: ۴۰)
در جایی دیگر هالستی*** نیز با تاکید بر دو عضو «تهدید و زمان» محدود تصمیم گیری، بحران را عبارت از موقعیتی می داند که«تهدیدی غیر منتظره متوجه ارزش های حیاتی شده و زمان تصمیم گیری محدود است.» ( تاجیک، ۱۳۸۰: ۶۳)
توماس شیلینگ با برشمردن برخی از«وجوه ذاتی» بحران آن را چنین توصیف می نماید:
« آنچه که باعث هراس آور بودن و در نتیجه نادر بودن بحران ها می شود، این است که ذاتاً خطرناکند … بحران ذاتاً غیر قابل پیش بینی است … از وجوه ذاتی یک بحران این است که مشارکت کنندگان در آن بحران، کنترل کاملی در حوادث ندارند . آنها تصمیماتی را اتخاذ می کنند که خطر را کاهش یا افزایش می دهد. اما در این عرصه خطرناک و عدم اطمینان این عمل صورت می گیرد.» (Schelling 1971, : 96-97)
در این تحلیل ،بازیگران بحران همواره با نوعی ابهام و عدم اطمینان چه در زمان تصمیم گیری و چه نسبت به پیامدها و نتایج تصمیم مواجه هستند. همین امر میزان «خطر» را بالا برده و فرایند تدبیر را با مشکل روبرو می سازد.
تحلیل و تعریف بحران گاهی اوقات بر اساس دو روش«سیستماتیک و تصمیم گیری» صورت می گیرد که هر یک از این رویکردها، از زاویه های خاص به بررسی بحران می پردازد.( کاظمی، ۱۳۷۹: ۱۳)
بر اساس تحلیل «دوئرتی و فالتزگراف»، می توان برای بحران ها در سطح سیستم بین المللی، کار ویژه مثبت نیز قائل شد. بر طبق این تحلیل، کارکرد سیستمی بحران ها این است که :منازعات بیش از حد عادی را که از طریق دیپلماسی معمولی قابل حل نبوده و معمولاً در ادوار گذشته از طریق جنگ و نبرد حل می شدند ، بدون خشونت یا صرفاً با حداقل خشونت ممکن،فیصله می دهند.( دوئرتی ،فالتزگراف، ۱۳۷۲، ج۲: ۷۴۸)
در این تحلیل ،بحران ها لزوماً خطر ساز نیستند بلکه با ایجاد شرایط و موقعیت اضطراری برای تصمیم گیری، بازیگران بحران را به ملاحظه پیامدها و نتایج هر گونه رفتار در بحران ها، تشویق می نماید. از این رو تلاش طرفین بحران، در جهت کاهش رفتار خصومت آمیز سوق می یابد.
مدل تحریک – واکنش:
بر اساس مدل تحریک – واکنش، که به کیفیت رفتار و سلوک تصمیم گیرندگان می پردازد ،تصمیم یا اقدامی که یک دولت اتخاذ می کند(عامل محرک) ،شکل دهنده درک و برداشت تصمیم گیرندگان دولت مقابل، از تحریک انجام شده است.(ادراک)، که دولت تحریک شده بر اساس این ادراک تصمیم به عمل متقابل می گیرد(واکنش).بدین ترتیب فرایند تعاملی پا می گیرد که به خودی خود تشکیل دهنده بحران بین المللی است.( کاظمی،۱۳۷۹: ۱۳) مطابق برداشت فرایند تعاملی از بحران های بین المللی،بین سطوح خرد(ملی) و کلان(بین المللی) ،پیوندی ناگسستنی وجود دارد. ( دوئرتی .،فالتزگراف ،۱۳۷۲: ۷۴۸)
مدل تصمیم گیری :
منظر دیگری که برای تعریف و تحلیل بحران ها در سطوح مختلف ملی وبین المللی مورد استفاده قرار می گیرد، رویکرد تصمیم گیری است. در چارچوب روش تصمیم گیری ،۳عامل تشخیص و تعریف بحران عبارتند از :تهدید*، زمان**، غافلگیری***، (کاظمی، ۱۳۷۹: ۱۳). «تهدید» ارزشها و اهداف عالی واحد تصمیم گیری را با خطر مواجه می سازد در حالی که ،«زمان» پاسخگویی و واکنش نسبت به آن محدود بوده و عناصر تصمیم گیرنده درباره نحوه و نوع پاسخ غافلگیر می شوند.
مایکل سالیوان نیز از منظری مشابه بر مواقع تصمیم گیری، تاکید می نماید. به اعتقاد سالیوان ، هم اکنون بحران، یک متغیر موقعیتی ،مربوط به کلیه مواقع تصمیم گیری است که بیش از همه مورد پژوهش قرار گرفته است.( دوئرتی.،فالتزگراف ،۱۳۷۲: ۷۴۸)در این حالت که بحران به عنوان یک متغیر