انقلاب اسلامی جوشش نامحدود و نامشروط دوران «رهایی» چنان شرایطی پدید ساخت که در روان شناسی عامه ظهور یک «ناجی» ضروری و مشروع جلوه می کرد.یکی از مهمترین عرصه های بهره گیری از بحران ها به مثابه فرصت از سوی رهبر کاریزما در اینجا مطرح می گردد که در آنجا با بروز بحرانهایی مختلف از جمله تسخیر سفارت آمریکا و جنگ عراق و ایران که موجب شفاف تر شدن مرز بندگی های گروه های سیاسی صحنه حکومت شد خود به خود موجب پالایش عرصه سیاست و خروج از حالت هرج و مرج گردید و توسل بر روشهای دیکتاتور مآبانه را منتفی ساخت.( رفیع پور ،۱۳۷۸: ۹۹)
نتیجه مستقیم و قطعی ویژگی های شخصیتی امام خمینی (ره) و شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی صحنه سیاست پس از پیروزی انقلاب اسلامی افزایش و تداوم قدرت کاریزمایی-الهی امام (ره) بود که قبل از پیروزی ظهور یافته بود. همزمان با تعمیم و تشدید پذیرش حضور رهبری کاریزمایی-الهی انقلاب «رهبری ایشان» جنبه هنجاری نیز پیدا کرده بود و به عنوان هنجار نیز گسترش یافته بود. بدین معنی که اگر هم کسی قلباً راغب به پیروی از ایشان نبود جرأت نمی کرد پیروی نکند.»( جونز ، ۱۳۸۱ : ۷۲ )
البته وجود شرایط احساساتی و هیجانی در بروز چنین امری موثر بود علاوه بر اینکه زبان امام خمینی(ره) به مثابه پیشوای انقلابی توده ها، زبان جامعه بود از این جهت همه گروهها و احزاب خواسته های خود را در سخن او می یافتند در نتیجه رهبری امام (ره) به نیرویی وحدت بخش تبدیل شده بود.
مجموعه عوامل مزبور چنان قدرتی به امام خمینی (ره) بخشیده بود که علاوه بر آن که «توان بر انگیختن میلیونها نفر هم بر ستایش و هم بر خشم را دارا بود» شخص ایشان محور سیاست در ایران پس از پیروزی انقلاب محسوب می گردید.
حسین بشیریه نیز در چارچوب تحولات جامعه شناسی سیاسی در این دوره از جمهوری اسلامی تحلیلی ناظر بر تأثیرات حضور کاریزما در صحنه سیاست در ایران را چنین ارایه می دهد:
« به طورکلی تا پیش از سال ۱۳۶۸ سیاست و حکومت در ایران تحت تأثیر شخصیت رهبر انقلاب به عنوان محور اصلی نظام سیاسی قرار داشت. اقتدار کاریزمایی آیت ا… خمینی به عنوان رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی نه بر کنترل نهادهای دولتی یا اجرایی ، بلکه بر جذابیت شخصی و کاریزمایی وی استوار بود که در بخشهای عمده ای از نیروهای سیاسی و اکثریت مردم وحدت و یکپارچگی ایجاد می کرد. شیوه رهبری کاریزمایی آیت ا… خمینی نظام سیاسی را همواره در حال پویایی ، جریان و حرکت نگه می داشت. رهبری کاریزمایی-الهی و جنبش توده ای گسترده ای که در سالهای پس از پیروزی انقلاب بر حول شخصیت آیت ا… خمینی شکل گرفت، مهمترین نیروی سیاسی در کشور بود که همه نیروها گرایش سیاسی دیگر را تحت الشعاع قرار می داد.»( حسینی،۱۳۸۱ :۳۴ )
در نتیجه بررسی هایی که از ابعاد و جوانب مختلف رهبری کاریزمایی-الهی در جمهوری اسلامی ارایه گردید احتمالاً مجموعه اصول زیر در رابطه با نقش رهبری کاریزمایی-الهی انقلاب اسلامی در فرایند مدیریت بحران، در دهه نخست جمهوری اسلامی قابل تحلیل است:
۱- با استقرار جمهوری اسلامی رهبری انقلابی امام خمینی (ره) با ویژگی هایی همچون: شهامت و قاطعیت، مواضع مبارزه جویانه و نه مصالحه پذیر، موضوع گیری در قالب الفاظ و بیانات تند و مبارزه جویانه با بار ارزشی و احساسی زیاد، در قالب یک رهبر کاریزما به ویژه در فرایند تدبیر بحران ها تداوم یافت .بدین صورت که رفتار رهبر کاریزمایی-الهی انقلاب اسلامی در مواجهه با بحرانها رفتاری انقلابی بود و راه حل هایی که وی ارایه می نمود راه حل های بدیع و نو بود که قبلاً از سوی دیگر بازیگران بحران قابل پیش بینی نبود و معمولاً هنگامی پیشنهاد می شد که راه حل های ارایه شده موجود به نتیجه نمی رسید.
۲- امام خمینی (ره) به جهت برخورداری از قدرت کاریزمایی-الهی بالا و جایگاه مشروعیت بخشی به نظام سیاسی جدید و در نتیجه اطاعت و حمایت قاطع توده های انقلابی همواره از بحران ها علیه بحران آفرینان استفاده می نمود به گونه ای که از یک سو اجازه می داد تا در بحران ها روند طبیعی حوادث تداوم یابد و در طی آن مرزبندی ها و فصول اختلاف شفاف تر گردد و از سوی دیگر در فرصت مناسب با قطع حمایت از طرف های درگیر بحران – در بحران های داخلی هم چون اختلاف حزب ا… ولیبرالها – و یا اتخاذ مواضع سازش ناپذیر- در بحران های بین المللی همچون تسخیر سفارت آمریکا – فرصت پیش بینی نحوه رفتار خود را از دیگران سلب می نمود که این امر یکی از عوامل فوق العاده موثر در پالایش صحنه سیاست جمهوری اسلامی از گروه ها و جریان های سیاسی مخالف و در عین حال مدعی قدرت بود.
۳- در حالی که شرایط ویژه و تنش زای انقلاب کاریزما پرور بود، شرایطی بحرانی پس از انقلاب کاریزما محور بود. اگر بحران انقلاب کاریزما ساز بود، تدبیر بحران های پس از پیروزی انقلاب تثبیت کننده و استحکام بخش پدیده کاریزما بود؛ مهمترین دغدغه حاملان و حامیان انقلاب هایی که با رهبری کاریزما به پیروزی رسیده است و از جمله انقلاب اسلامی نگرانی از افول و زوال قدرت کاریزمایی است، آن هم در محیطی که نیاز به حضور کاریزما جهت بنیانگذاری و تحکیم نظام سیاسی به شدت احساس می شود اما بروز بحران های پس از پیروزی انقلاب با مهیا ساختن زمینه تداوم کاریزما این خطر را برطرف می نمایند. با این توصیف که: بحران های پس از پیروزی انقلاب تنش و نگرانی را در مردم برمی انگیزانند. در این وضعیت اگر مردم تصور نمایند که مقامات سیاسی و دولتی اراده برخورد با بحران یا حل آن را ندارند باز هم مستعد پذیرش جاذبه سیاسی و قدرت رهبر نیرومندی می گردند که توانایی های خود را در جریان پیروزی انقلاب به اثبات رسانده است.
۴- به تعبیر«برایمن*» صاحب ایدئولوژی کاریزمایی باید شم نیرومندی برای احساس خواسته های عمومی جامعه داشته باشد به ویژه در زمان بحرانی اهمیت این ویژگی چند برابر می شود. رهبری که توانایی تطبیق رسالت خود را با بحران را دارد برای آنهایی که تحت تأثیر این بحران دچار سردرگمی و خشم شده اند وضعیت را به گونه نسبتاً ساده ای تعریف می کند و از این رو احساس سردرگمی و ابهام را کاهش می دهد».(کالینز، ۱۳۷۰ : ۱۰۱ ) در سال های نخست جمهوری اسلامی قدرت انطباق متقابل خواسته ها و اهداف رهبری کاریزما و توده های پیروی کننده از او در سطح بسیار بالایی قرار داشت؛ در این دوره، توده ای انقلابی، امام خمینی (ره) را عامل انسجام، بانی نهادهای سیاسی و معمار و مدیر نظام جدید تلقی می کردند که این امر در تبعیت گرایش و گروه های مختلف درون نظام از داوری ایشان متبلور می شد و رهبری کاریزمایی -الهی نیز در مقابل، همواره همسو با خواست عمومی جامعه و در جهت تقویت بنیان های نظام جدید از فرصت ها و تهدیدات بحران ها بهره می گرفت.
۵- تعامل همراه با اعتماد متقابل رهبری کاریزمایی-الهی و توده های پیرو باعث می شد که عموماً تصمیمات رهبر کبیر انقلاب با خواسته های پیروان تطابق پیدا کند و در نتیجه حمایت مردم و گروه ها و تفکرات مختلف را برانگیزد و گاهی اوقات نیز نتایج شگفت آور و غیر قابل پیش بینی را در پی آورد. آن گاه که اعتبار تصمیمات رهبر کاریزمایی با اعتبار و موقعیت وی گره می خورد تبعیت از آن به مراتب افزایش می یابد. همچنین در زمینه تصمیم گیری و از زاویه ای دیگر حضور قدرتمندانه کاریزما که دیگر نهادها و مقامات را تحت الشعاع قرار داده بود باعث تمرکز فرماندهی در فرآیند مدیریت بحران گردید.
بدین ترتیب امام خمینی (ره) چونان رهبری انقلابی و فرهمند هنگامی به صحنه آمد که چنین رهبرانی اندک شمار ولی بسیار مغتنم بودند. باید معترف بود که در میان رهبران کاریزما در طی دو سده اخیر نمی توان کسی را رقیب امام خیمنی (ره) یافت. می توان مدعی بود که میان امام و پیروانش رابطه فراتر از نوع رابطه میان یک رهبری کاریزما با پیروان برقرار است.امام (ره) با ایمان راسخ وتوکل به خدا که متاثر از مبانی فقهی ودینی بوده بعنوان نائب امام زمان (عج) دارای کارکردهای مشروعیت زائی بود که اقبال مردمی رادر پی داشت.
رهبری کاریزمایی-الهی امام خمینی (ره) به عنوان برجسته ترین رهبر سیاسی – مذهبی جهان در قرن معاصر از جنس و سنخ رهبران فراکاریزمایی بوده است. چه اینکه با رحلت امام بزرگوار ارادت و عشق و علاقه باطنی و عاطفی بسیاری نسبت به ابعاد وجودی امام (ره) نه تنها کاسته نشده بلکه افزایش نیز پیدا کرده است. با توجه به اینکه حضرت امام خمینی (ره) رهبری شان مبتنی بر اصل امامت در تشیع و نظریه مترقی ولایت فقیه که استمرار امامت می باشد در این پژوهش رهبری حضرت امام خمینی (ره) علاوه بر دارا بودن جنبه های مثبت کاریزما دارای وجوه الهی وخدایی بودن نیز می باشد.
۲-۶-۳-مردم باوری*
مردم به عنوان یکی از عناصر مؤثر در فراهم نمودن شرایط جهت تبدیل وضعیت انقلابی بالقوه به وضعیت بالفعل و به ثمر رساندن تلاش های رهبران انقلاب در حوزه مباحث نظری و تجربی انقلاب ها مطرح می شوند. برخلاف انقلاب های توده ای و فراگیر که در آن فرایند گذار از رژیم پیشین به نظام جدید انقلابی توسط اقشار مختلف مردم صورت می گیرد در سطحی وسیع متکی بر حضور گسترده مردم ناراضی است که تنها یک هدف را دنبال می نماید و آن ساقط نمودن رژیم حاکم است. در انقلاب های مردمی پرداخت هر گونه هزینه جانی و مالی بر دوش انبوه مردمانی است که خشمگینانه علیه قدرت حاکم به پا خواسته اند و اندک زمانی بعد از آن نظام سیاسی جدید را با معماری رهبری کاریزما و به کمک مصالح برگرفته از ایدئولوژی انقلابشان بر ویرانه های نظام پیشین بنا می سازد.
«اریک هوفر» در کتاب «معتقد حقیقی» به تشریح گوشه ای از ماهیت و ویژگی های «جنبش های مردمی» و نقش توده ها در آن می پردازد:
«تمام جنبش های مردمی نوعی آمادگی برای مرگ و میل به اتحاد و همبستگی را در پیروان خود ایجاد می کنند. این جنبش ها بدون در نظر گرفتن مرامی که تبلیغ می کنند و برنامه ای که ارایه می دهند، بذر تعصب، پشتکار، امید پرشور، نفرت و نابردباری را می پروانند و همگی قادرند جریان پرقدرتی از تلاش و فعالیت را در بخش معنی از زندگی رها کنند. تمام آنها خواهان ایمان مطلق، تبعیت و وفاداری از صمیم قلب می باشند».( آشوری ،۱۳۶۶: ۳۰۰ )
«مردم باوری»: عبارتی است به «این مفهوم که هدف های سیاسی را می باید به خواست و نیروی مردم جدا از احزاب ونهادهای موجود پیش برد. مردم باوری خواست«مردم» را عین حق و اخلاق می داند و این خواست را برتر از همه مکانیسم های اجتماعی می شناسد و معتقد است که باید میان مردم و حکومت رابطه مستقیم وجود داشته باشد».( رابرتسون ، ۱۳۷۵ : ۲۲۰ )
بنا به تعبیر«دیوید رابرتسون»