جنبه­های منفی سرمایه اجتماعی

وجوه منفی سرمایه اجتماعی از دو جنبه بررسی می­گردد؛ یکی تأثیر سرمایه اجتماعی در تقویت نابرابری(زیرا فواید سرمایه اجتماعی به شکل نابرابر توزیع شده است، و افراد دارای اتصالات بیشتر از مزایای آن بیشتر بهره می­گیرند) و دیگری نقش سرمایه اجتماعی در حمایت از رفتارهای ضد اجتماعی است( مانند همبستگی اجتماعی میان گروه­های مخرب، حال چه این مخرب بودن ویژگی و هدف آگاهانه آنها باشد و چه محصول جانبی و ناخواسته آنها). در میان متفکرین، برای مثال پاتنام می­گوید که سرمایه اجتماعی بی­ضرر است و تنها مقداری هزینه دارد. فوکویاما سرمایه اجتماعی را خیر عمومی هم برای اقتصاد و هم برای کل جامعه می­داند و تنها بعدها از اثرات منفی آن یاد می­ کند. پاتنام نه تنها از اثرات منفی سرمایه اجتماعی بلکه از اثرات منفی سرمایه فیزیکی و همچنین سرمایه انسانی یاد می­ کند و به ترتیب اسلحه و شکنجه را مثال می­زند که البته احتمال اثرات منفی تولید شده توسط سرمایه اجتماعی را بیش از سرمایه فیزیکی و انسانی برآورد می­ کند. اعتماد نقش مهمی را در مفهوم فوکویا ما از سرمایه اجتماعی بازی می­ کند و او نتایج منفی سرمایه اجتماعی را با بهره گرفتن از ایده« شعاع محور اعتماد» تشریح می­نماید. هرچه شعاع اعتماد محدود به اعضای خود گروه باشد، احتمال بروز اثرات منفی بیشتر می­شود(فوکویاما به نقل از فیلد، ۱۳۸۶: ۱۲۳). بوردیو و کلمن نیز درباره وجوه منفی سرمایه اجتماعی مطلع بوده ­اند اما در کل همه آنها به اندازه کافی به این وجوه منفی نپرداخته­اند.

به طور کلی و مختصر جنبه­ های منفی سرمایه اجتماعی شامل موارد ذیل است:

۱-تثبیت نابرابری­های اجتماعی؛

۲-از دست دادن خلاقیت و آزادی افراد در پی حمایت گروهی و تقویت همبستگی؛

۳-تشویق و ترغیب نژادپرستی در پی تأکید بیش از حد بر گروه و شبکه اجتماعی خاص؛

۳-تشویق و ترغیب نژادپرستی در پی تأکید بیش از حد گروه و شبکه اجتماعی خاص؛

۴-اثر سوء قدرت شبکه ­های اجتماعی به جهت ارضاء نیازهای احساسی و کم شدن وابستگی زوج­ها در خانواده؛

۵-سرمایه اجتماعی به عنوان ابزاری در اختیار نخبگان جامعه است تا به وسیله آن بر دامنه امتیازات خود بیافزایند.

باید توجه داشت که سرمایه اجتماعی یک ویژگی ژنتیکی فطری نیست، بلکه پدیده­ای برخاسته از تجارب تاریخ مردم است و لذا همواره در معرض تغییر قرار دارد. شناسایی میزان و روند سرمایه اجتماعی در میان مردم جامعه می ­تواند به شناسایی روند تحولات فرهنگی و اجتماعی آن جامعه کمک زیادی بکند(شارع­پور، ۱۳۸۵: ۱۱۳).

در دو دهه اخیر، گسترش کاربرد و مفهوم سرمایه اجتماعی در متون علمی و پژوهشی، اسناد مربوط به سیاست گذاری­ها و برنامه ­ریزی­های توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در کشورهای مختلف جهان با روند فزاینده­ای ادامه دارد. امروزه سرمایه اجتماعی را یکی از اجزای ثروت ملت­ها و توسعه پایدار، یکی از ابزارهای ظرفیت­سازی در اجتماعات، تدبیری برای پیشگیری و کاهش مشکلات اجتماعی و عاملی برای موفقیت برنامه ­های رفاه اجتماعی و ارتقای سلامت فردی و اجتماعی می­دانند(توالایی و شریفیان ثانی، ۱۳۸۴).

در مجموع می­توان از سرمایه اجتماعی به عنوان ابزاری برای نیل به اهداف سیاست اجتماعی استفاده کرد. به همین دلیل توصیه می­شود که در طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه­ها، به طور صریح به ملاحظات مربوط به سرمایه اجتماعی توجه داشت.

۲-۲-۱۳ عناصر و مؤلفه­های سرمایه اجتماعی

برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارتند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی،/اعتماد عمومی/اعتماد نهادی/مشارکت غیررسمی همیارانه/مشارکت غیررسمی خیریه­ای/ مشارکت غیررسمی مذهبی/شرکت در اتحادیه­ها، انجمن­ها، سازمان­ها و مؤسسات مدنی رسمی. با این وجود به نظر ما مؤلفه­های اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعیی،مشارکت اجتماعی و تعلق اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرار گرفته و هر کدام تقویت­کننده دیگری­اند، از مؤلفه­های اصلی سرمایه اجتماعی محسوب می­شوند. این چهار مؤلفه از مفاهیم کلیدی جامعه­شناسی نیز هستند.

۲-۲-۱۳-۱ اعتماد اجتماعی

اعتماد در لغت به معنای تکیه کردن، واگذاشتن کاری به کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتماد است(معین، ۱۳۷۵: ۳۰۲). این واژه در متون جامعه­شناسی معمولاً به صورت زیر تعریف می­شود: اعتماد«باوری قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد، انتظاری مطمئن و اتکاء به یک ادعا یا اظهار نظر، بدون آزمون کردن آن است»(لیون[۱]، ۲۰۰۲: ۶۶۴). در جای دیگر آمده که اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت طلبی، عدم قطعیت و مخاطره آمیز بودن آنان(میزتال[۲]، ۱۹۹۶: ۱۸). اعتماد نوعی شرط­بندی در مورد کنش­هایی است که دیگران در آینده انجام خواهند داد(زتومکا[۳]، ۱۹۹۹: ۲۴).اعتماد عبارت است از واگذاری منابع به دیگران با این انتظار که آن­ها به گونه­ای عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش یابد و دستیابی به اهداف میسر گردد(کافی، ۱۳۸۰: ۱۰). اعتماد لازمه شکل­ گیری پیوندها و معاهدات اجتماعی است. اعتماد اجتماعی ایجادکننده تعاون و همیاری است و فقط در این حالت که در عین وجود تفاوت­ها قادر به حل مشکلات و انجام تعهدات اجتماعی می­شود. اعتماد اجتماعی برگرفته از عدالت، برابری و امنیت اجتماعی نیز فزاینده آن­ها می­باشد. آنتونی گینز، اعتماد و تأثیر آن برفرآیند توسعه را زیربنا و زمینه­ساز اصلی در جوامع مدرن می­داند، هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصه­های اجتماعی بیشتر و آسیب­های اجتماعی کمتر است(اکبری، ۱۳۸۳: ۱۱).

اعتماد اجتماعی شکلی از سرمایه اجتماعی است که جامعه آن را در گذر زمان، به تدریج و از طریق تعاملات افراد به صورت فرد با فرد به دست آورده و آن گاه به نوعی«خیر عامه» تبدیل می­شود که مبنای اعتماد سایر افراد جامعه قرار می­گیرد. از آنجا که این سرمایه ظرف مدت­های جدیدی شکل گرفته، برخلاف سرمایه­های متعارف از بین نمی­رود. اعتماد اجتماعی برخلاف اعتماد فردی، از شبکه ­های موجود در امور اجتماعی، مدنی و هنجارهای روابط متقابل ناشی می­شود. حق کنترل رفتار و اعمال فرد، صرفاً از آن وی نبوده، بلکه به طور جمعی از سوی جامعه­ای که در آن قراردارد بر وی اعمال می­شود، علت آن عمدتاً این است که ممکن است این اعمال بر دیگران نتایج ناخواسته­ای را تحمیل کنند؛ عواقبی که نمی­توان در جامعه، مبادله آن­ها را تحت کنترل در آورد. احتمالاً هنجارهای مؤثر ارتباط­های متقابل، به شبکه ­های در هم تنیده و متراکم مبادلات اجتماعی مربوط می­گردند. به ویژه آن دسته از روابط اجتماعی که به طور افقی در پهنه گروه­بندی­های گوناگون اجتماعی سازمان یافته­اند، برای مثال شبکه ­های عمودی در سلسله مراتب سازمانی که پاسخگویی را طلب می­ کنند، اما عدم تقارن اطلاعاتی وجه مشخصه آنهاست و نمی­توانند به تنهایی اعتماد ایجاد شده توسط شبکه ­های افقی از نوع سلسله مراتب کوتاه­تر را ترویج کنند. این نوع اعتماد اجتماعی، سطوح بالاتری از پذیرش داوطلبانه کارها را ترویج می­ کند و هزینه مبادلات را به دلیل کاهش هزینه­ های قراردادی و کنترلی، بسیار پایین می­آورد(الوانی و شیروانی، ۱۳۸۰: ۱۲۷).

۲-۲-۱۳-۲ انسجام اجتماعی

انسجام واژه­ای است که نوعی هماهنگی همراه با نظم را به ذهن متبادر می­ کند و در فارسی به معنای یگانه شدن، یکتایی و یگانگی کاربرد دارد(دهخدا، ۱۳۴۲). این واژه به لحاظ مفهومی، احساس مسئولیت متقابل، بین چند نفر یا چند گروه است که از اراده و آگاهی برخوردار باشند، در واقع این مفهوم، دربردارنده­ یک معنای  اخلاقی است که متضمن وجود اندیشه­ یک وظیفه و یا الزام متقابل است. همچنین یک معنای مثبت از آن بر می­آید که وابستگی متقابل کارکردها، اجزا و موجودات در یک کل ساخت یافته را می­رساند. به زبان جامعه­شناسی، همبستگی و انسجام، پدیده­ای را می­رساند که بر پایه­ آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضای به یکدیگر وابسته و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند(بیرو، ۱۳۷۵). این پدیده اجتناب­پذیر، سیال و نسبی، با هم فکری، همیاری و هماهنگی داوطلبانه و حضور ارادی شهروندان در انجام وظایفی که در حیطه­های گوناگون مناسبات فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیش روی افراد قرار می­گیرد، شکل می­گیرد(صالحی امیری، ۱۳۸۸).

انسجام یا همبستگی اجتماعی معمولاً مفهومی را می­رساند که بر پایه­ آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابسته­اند و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند. انسجام اجتماعی همچنین نوعی احساس ارتباط، گرایش و تعامل با دیگران است و منظور از آن احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه است که از آگاهی و اراده برخوردار باشند(بیرو[۴]، ۱۳۷۵: ۴۰۰). انسجام اجتماعی در این معنا، در واقع احساس همبستگی،  پیوند و تعهد عاطفی است که اعضای جامعه نسبت به یکدیگر دارند (وزیری، ۱۳۸۳: ۱۱۸). این برداشت از انسجام که به برداشت روان­شناسان اجتماعی از این مفهوم نزدیک است، آن را عمدتاً به صورت احساسی نزدیکی عاطفی با افراد دیگر تعریف می­ کند. اما به نظر می­رسد، انسجام اجتماعی مفهومی فراتر از احساس نزدیکی با ارتباط عاطفی با یکدیگر باشد و در واقع می­باید چیزی باشد که بر ماحصل این احساس نیز دلالت کند. به عبارت دیگر در معنای قبل، انسجام اجتماعی بیشتر همان«وفاق اجتماعی» تصور می­شود، در حالی که این دو مفهوم با یکدیگر تفاوت دارند.

۱٫Lyon

۲٫Misztal

۳٫Sztompka

  1. Birou