شناختی آن شخص دیگر است. اصل تبعی جامعه جویی، یعنی ، به میزانی که یک شخص فرایند های سازه ای فرد دیگر را تعبیر و تفسیر می کند، او ممکن است نقش یک فرایند اجتماعی را بازی کند که فرد دیگر را شامل شود(کریمی، 1387).
به طور کلی دیدگاه جورج کلی از ماهیت آدمی بسیار خوشبینانه است. بر مبنای همین خوشبینی و بر اساس سازه های شخصی که توضیح داده شده ، کلی یک سیستم ارزیابی شخصیت به وجود آورده است که به آن آزمون فهرست سازه ی نقش می گویند. این آزمون از نظر کاربرد بسیار ساده است. اما تعبیر و تفسیر نتایج آن خالی از دشوار نیست؛ زیرا برای نمره گذاری آن روشی عینی وجود ندارد و همین امر از دقت آن می کاهد.مانند اکثر نظریه های شخصیت منتقدان بر این عقیده اند که نظری ی کلی نیر آکنده از مفاهیم ذهنی ، دشوار از نظر تعریف و دشوارتر از نظر سنجیدن آنها به روش های عینی است(شاملو، 1362).

9-3-2 نظریه های یادگیری اجتماعی در شخصیت
نظریه ی راتر33 قویا تحت تاثیر کارهای آلفرد آدلر بوده است. او با نظر اسکینر در این مورد که رفتار صرفا به وسیله ی متغیرهای بیرونی شکل داده می شود، مخالف است. راتر نظریه ی خود را یک نظریه ی یادگیری اجتماعی می نامد تا این باور خود را نشان دهد که رفتار ما در درجه ی اول از طریق تجربه های اجتماعی شکل می گیرد . او در روش های آزمایشی خود تنها از آزمودنی های بهنجار انسانی استفاده می کند و به فرایند های آگاهانه بیش از بندورا توجه نشان می دهد(کریمی، 1387).
به خاطر اینکه ما همواره در معرض تجربه های جدید قرار می گیریم ، شخصیت همواره در حال تغییر است. اما در عین از درجه ی ثبات بالایی نیز برخوردار است، چرا که تحت تاثیر تجربه های گذشته ی ماست.راتر برای مطالعه ی شخصیت به روش تاریخچه ای متوسل می شود، با این باور که برای درک رفتار کنونی، مطالعه ی گذشته ی شخص ضروری است. نظام راتر نظریه های تقویت را بانظریه های شناختی ترکیب می کند و به تعامل فرد با محیط منحصر به فرد و معنی دار او توجه می کند(سیاسی، 1384).
مفاهیم اساسی نظریه ی یادگیری اجتماعی راتر عبارتند از : پتانسیل رفتار34 ، انتظارات35، ارزش تقویت36،موقعیت روان شناختی37، آزادی حرکت38 و سطح هدف کمینه39.
پتانسیل رفتار ، به احتمال وقوع یک رفتار معین در ارتباط با دیگر رفتارهایی که فرد می تواند در یک موقعیت معین از خود نشان دهد، اطلاق می شود.انتظار به باور شخص به اینکه اگر در یک موقعیت خاص به شکل معینی رفتار کند ، تقویت قابل پیش بینی معینی به دنبال آن خواهد آمد، اطلاق می شود.ارزش تقویت، به درجه ی ترجیح یک تقویت به تقویت دیگر اطلاق می شود.موقعیت روان شناختی ، ائتلاف محیط درونی و بیرونی ، یعنی ترکیب متغیر های شناختی و محرک های بیرونی ماست.آزادی حرکت، به درجه ی انتظاری اطلاق می شود که یک شخص برای به دست آوردن تقویت معینی به خاطر انجام رفتاری خاص داراست.سطح هدف کمینه، به پایین ترین سطح تقویت بالقوه در یک موقعیت خاص که شخص آن را رضایت بخش تلقی می کند، اطلاق می شود(شولتز، 1386).
دیدگاه راتر در مورد ماهیت انسان ، بر اختیار ، اهمیت یادگیری ، امکان تغییر و رشد شخصیت، منحصر بودن هر شخص و هدف نهایی به حداکثر رساندن تقویت مثبت و به حداقل رساندن تنبیه ، تاکید می ورزد.
ارزیابی ها از نظریه ی راتر ، عمدتا مثبت بوده و از تجربی بودن روش او ، و روشن و عینی بودن مفاهیم ارائه شده ی او ، تمجید شده است. اما گروهی از روان شناسان ، کاربرد روش های ذهنی چون مصاحبه و فنون فرافکن ، و درو شدن زیاد و افراطی او را از دیدگاه رفتاری ، جز نقاط ضعف نظریه ی راتر قلمداد کرده اند(کریمی، 1387).

10-3-2 نظریه های انگیزشی شخصیت
رویکرد موری40 به شخصیت شناسی ، ناخودآگاه و وخودآگاه، گذشته و حال، و آینده ی فرد و نیروهای فیزیولوژیایی و اجتماعی، همه را درنظر می گیرد. موری کاهش تنش را به عنوان قانون زیربنایی کارکرد انسان در نظر می گیرد. دو ویژگی متمایز کننده ی نظام او ، رویکرد پیچیده ی وی به نیاز ها و جمع آوری داده ها از بررسی های جامع افراد بهنجار است.
اصل اساسی در کارهای موری وابسته بودن فرایند های روان شناختی به فرایند های فیزیولوژیایی است. شخصیت ریشه در مغز ، که اندام فرمانروا و حاکم است، دارد. تغییر یافتن سطح تنش حاصله از نیاز ها برای شخصیت جنبه ی حیاتی دارد.
موری معتقد بود که شخصیت ماهیت طولی دارد و استدلال او این بود که شخصیت همواره در حال تحول و تغییر در طول زمان است و منحصر به فرد است. از نظر وی سه بخش اصلی شخصیت عبارتند از : نهاد ، فراخود و خود. نهاد شامل انگیزه های ابتدایی ، غیراخلاقی و همین طور تمایلات ما نسبت به همحسی، تقلید و همانند سازی است.فراخود به وسیله ی والدین و همسران و ادبیات و اسطوره شناسی فرهنگ ها شکل می گیرد و در تمام طول زندگی شخص در حال تحول است. خود، آگاهانه در مورد جهت رفتار تصمیم می گیرد و اراده می کند(کریمی، 1387).
در نظریه ی موری ، هدف غایی زندگی کاهش تنش است. مردم تا حدودی دارای اختیارند، اما بخش اعظم شخصیت به وسیله ی نیاز ها و به وسیله ی محیط تعیین می شود.هر شخص در عین حال که یگانه و منحصر به فرد است، بعضی شباهت ها را با دیگران دارد، که این شباهت ها به وسیله ی نیروهای ارثی و محیطی هر دو تعیین می شوند(سیاسی، 1384).
رویکرد موری به به شخصیت فردنگرانه بود.یعنی مطالعه ی جامع و فشرده ی یک گروه کوچک از افراد. در حالی که رویکرد سنتی به پژوهش درباره ی شخصیت قانون نگرانه است.یعنی با تفا
و
ت های آماری میان گروه های آزمودنی ها سر و کار دارد.
نفوذ اصلی موری بر روان شناسی به خاطر فهرست نیاز های فرض شده ی او و فنون ارزیابی شخصیت اوست. نظام او در زمینه ی نکات زیر مورد انتقاد قرار گرفته است: جریان ها و زنجیره ها با اصطلاحات مبهم تعریف شده اند، و طبقه بندی نیاز ها زیادی پیچیده است(کریمی، 1387).

4-2 تفاوت های فردی و شخصیت
در بسیاری از موارد ، دلیل شکست افراد درانجام دادن اثربخش وظایف شغلی خود در سازمان ، کمبود هوش یا فقدان مهارت های فنی آنان نیست، بلکه همسو نبودن ویژگی های شخصیتی آنان و شغلی است که به عهده دارند. به همین دلیل لازم است به این زمینه ی خاص از روان شناسی کار توجه داشته باشیم و نتیجه مطالعات مرتبط با شخصیت در کار را بشناسیم.
در بحث از شخصیت ، تاکید بر آن است که چگونه تفاوت های شخصیتی افراد در عملکرد و رفتار شغلی آنان ، اثر می گذارد. برای این منظور 5نیاز و صفت شخصیتی41 را توصیف خواهیم کرد و روشن خواهیم ساخت که چگونه سنخ شخصیتی42 ، بر انتخاب شغل اثر می گذارد(ساعتچی، 1389).

1-4-2 صفات و نیاز های شخصیتی
یکی از روش های مطالعه ی تفاوت های فردی در شخصیت آن است که ببینیم چگونه مردم در صغات شخصیتی مهم ، با یکدیگر تفاوت دارند.هنری موری(1938) فهرستی از نیاز های انسانی ارئه داد که بعدا ” صفات شخصیتی” نام گرفتند. بدین ترتیب، اگر شخصی نیازی قوی برای سلطه جویی بر دیگران داشته باشد، صفت شخصیتی بارز وی ، سلطه جویی است(قلی پور، 1388).
2-4-2 پنج صفت شخصیتی مهم(مدل پنج عاملی)
در ادامه ی تکامل مدل های شخصیت ، برای اولین بار در دهه ی 1980 توسط لوئیس گلدبرگ مدل پنج عاملی صفات مطرح گردید. این مدل در ابتدای 1990میلادی ، با ابتکار و انتشار آزمون های پنج عاملی نئو توسط کاستا و مک کری43(1992) با عنوان پنج عامل بزرگ 2 مورد تایید عمومی واقع شده و پس از چندید مرحله اصلاح به تکامل امروزی خود رسید.این آزمون ها کماکان جامع ترین آزمون شخصیت محسوب گردیده و از مقبولیت نسبی بالایی در بین روان شناسان صفتی برخوردارند(صفرزاد، 1389).
بسیاری از روان شناسان معتقدند که ساخت اصلی شخصیت آدمی به وسیله ی پنج صفت کلی ، نشان داده می شود که عبارتند از: 1- برون گرایی44 2- توافق پذیری45 3- وظیفه شناسی46 4- روان رنجوری475- صداقت برای تجربه کردن48
5عامل بزرگ یک طبقه بندی را به وجود می آورد که هزاران صفت زبان معمولی و علمی را در داخل یک چارچوب طبقه ای قرار می دهد . با این وجود ، مثل هر مدل علمی دارای محدودیت هایی است. منتقدین مطرح کرده اند که پنج عامل بزرگ یک نظریه شخصیتی کامل را ارائه نکرده است.بنابراین مثل بیشتر الگوهای شخصیتی به جای اینکه به توصیف و تبیین بپردازد و به جای اینکه به استنباط فرایندهی تحولی و پویا بپردازد، به قانون مندی های رفتار تاکید می کند و به جای آنکه بر افراد یا انواع افراد تمرکز نماید، بر متغیرها تاکید دارد(فراهانی، 1388).به هر حال نسبت به سایر نظریه ها و مدل ها ،کامل تر و بی نقص تر است.ساختار 5عامل دارای مزیتی است که هر کس می تواند واژه هایی که عامل ها را تعریف می کند ،بفهمد و عدم توافق بر سر معانی آن ها را می توان با توافق درباره ی رایج ترین معنی آن برطرف کرد(صفرزاده، 1389).
آشنایی با 5 صفت شخصیتی اصلی از این جهت در روان شناسی کسب و کار اهمیت دارد که همه ی این صفات در عملکرد شغلی افراد ، اثرگذار می باشد.تعبیر و تفسیر و معانی این عوامل شخصیتی باعث می شود زمینه های مهم ” رشد شخصی” را مورد توجه خاص قرار دهیم. هر چند بخشی از این ویژگی ها ارثی هستند، اما بیشتر مردم می توانند این ویژگی ها را در خود تقویت کنند(36).هر یک از افراد بر حسب ویژگی شخصیتی خود طبق این مدل می توانند نگرش و گرایش خاصی نسبت به وظایف و اهداف سازمانی داشته باشند(خنیفرو همکاران، 1388).
برون گرایی: شامل کمیت و شدت تعامل با افراد دیگر و میزان اجتماعی بودن یک شخص است(Pervin, 2010). این بعد به راحت بودن فرد در روابط دلالت دارد. صفات همراه این عامل شخصیتی عبارتند از: اجتماعی، جمع گرا،باجرات، سرو زبان دار و فعال بودن. معمولا به افراد خونگرم برون گرا و به افراد خجالتی درون گرا گفته می شود(ساعتچی، 1389). افراد درون گرا خوددار، ترسو، کم حرف، کمرو و محتاط اند(قلی پور، 1388). فراهانی (1388) معتقد است که افراد برون گرا آمادگی بیشتری برای تطابق و سازگاری با محیط پیرامونی خود دارند. برون گراها علاوه بر تطابق با محیط اجتماعی خود، جاه طلب، سخت کوش و سلطه طلب نیز می باشند. مطالعات جدیدتر تاکید بر جنبه های مثبت دیگری همچون شاد بودن، پرشور و حرارت، مطمئن، فعال و پرانرژی ، بابنیاد داشته و بیان می دارد که افراد برون گرا در پی به دست آوردن جایگاه های برتر در جامعه ی خویش بوده، دارای عملکردهای خوب در جامعه می باشند، برخلاف درون گراها خودشان را در جامعه موثر و مفید دانسته و درصدد آن هستند تا هر چه بیشتر از زندگی لذت ببرند(فراهانی، 1389).
توافق پذیری : میزان توافق در اندیشه،احساسات و عمل نسبت به دیگران را نشان می دهد(Pervin, 2010).این بعد به احترام به دیگران دلالت می کند. افراد سازگار و توافق پذیر دارای روحیه ی همکاری، صمیمی و قابل اعتمادند(قلی پور، 1388).صفات شخصیتی همراه با این عامل عبارتند از: مودب و با نزاکت، قابل انعطاف، خوش فطرت،همکار، بخشنده و…( ساعتچی، 1389) در قطب مخالف این عامل ناسازگاری قرار دارد.افراد ناسازگار سرد، رقابتی و ستیزه جوی هستند(قلی پور، 1388).
وظیفه شناسی: بعدی است که میزان مسوول
یت پذیری ،سخت کوشی و هدفگرا بودن را در جهت رفتار های سازمان توصیف می کند (Pervin, 2010).این بعد به قابل اعتماد بودن فرد دلالت دارد.افراد با وجدان و وظیفه شناس مسئولیت پذیر، پایدار، ساختاریافته و قابل اعتمادند(قلی پور، 1388). از خصوصیات این افراد است که کار دیگران را بر دوش می گیرند ،همدرد و هم حس دیگران هستند،دارای سطح بالایی از استدلال های منطقی و اخلاقی هستندو همیشه در مقابل دیگران و خود احساس مسئولیت می کنند(فراهانی، 1389).در مقابل افراد کم وجدان تر یعنی کسانی که در این بعد نمره ی پایینی می گیرند، غیرساختارمند، غیرقابل اعتماد و پریشان احوالند(قلی پور، 1388).
روان رنجوری: روان رنجوری یک بعد اساسی و گسترده در شخصیت عادی محسوب می شود که دربرگیرنده ی صفات با تجارب هیجانی و خلق منفی است که به نوبه ی خود رفتارها و شناخت مرتبط با این ویژگی ها را ایجاد می کند(فراهانی، 1389). این بعد به توانایی فرد در تحمل محرک های استرس و عوامل تنش زا اشاره می کند.افرادی که در این طیف قرار دارند، عصبانی، نامطمئن، ناامن، افسرده و مضطرب اند(قلی پور، 1388).در قطب مخالف این بعد ثیات هیجان قرار دارد.ثبات هیجان(دوام عاطفی) با صفاتی مانند: آرام ، متین، مودب، شاد، خوشرو و خوش برخورد بودن مشخص می شود(ساعتچی، 1389). روان رنجوری از ابعاد شخصیتی است که نسبتا ثابت بوده و مدارک انکارناپذیری به دست آمده که این ویژگی می تواند ارثی باشد.به هر حال ویژگی هایی که با این بعد از شخصیت همراه است می تواند فرد را مستعد بیماری های روانی نموده و آمادگی و ریسک پذیری او را برای انواع اختلالات روانی افزایش دهد.تندخوئی، عصبی بودن ،زودخشم بودن ،پرخاشگری ، عجول و شتابزدگی ، بدگمانی و شکاک بودن ، پرتوقع و خودپسندی و انتقام جویی از ویژگی های برجسته ای هستند که فرد را در زندگی شخصی و در ارتباط با دیگران دچار مشکل کرده ، میزان آسیب پذیری او را در مقابل استرس های روزمره ی زندگی و در مواردی حتی سلامت جسمانی او را با خطر بالقوه مواجه می سازد(فراهانی، 1389).
گشودگی نسبت به تجربه(تجربه پذیری): این بعد از شخصیت در مقایسه با ابعاد 5گانه شخصیت تا حدودی می تواند برای افراد عادی و غیرمتخصص گنگ و مبهم باشد. زیرا اشخاص غیرمتخصص خیلی زود با مفهوم برون گرایی ، سازگاری (توافق پذیری)، وظیفه شناسی و روان رنجوری آشنا شده و کنار می آیند ولی درباره ی گشودگی ابهاماتی وجود دارد که حتی این بعد را برای متخصصین نیز مناقشه برانگیز کرده است.این بعد نزد بعضی از متخصصین به گشودگی و در نزد بعضی دیگر به تعقل و عقلانی بودن و در نزد کسانی دیگر به فرهنگ شناخته شده است.علت این تفاوت در نام گذاری به دلیل صفاتی است که تحت این عنوان قرار می گیرند(فراهانی، 1389).این بعد قوه ی تخیل،زیبایی شناسی،احساسات ، ایده ها ، عمل ها و ارزش ها را توصیف می کند(Pervin, 2010).این بعد به علاقه و شیفتگی فرد به پدیده ها و تجربیات جدید دلالت دارد.چنین افرادی خلاق، کنجکاو و حساس اند. افرادی که در آن طرف طیف قرار می گیرند، پیرو سنت بوده، در شرایط آشنا راحت اند(قلی پور، 1388).

جدول1-2: شاخص های ابعاد مدل 5عاملی شخصیت (قلی پور1386)
برون گرایی
توافق پذیری
وظیفه شناسی
روان