ارزش بازار:
در مورد شرکتی که سهام یا که اوراق قرضه آن در بازار اوراق بهادار مورد معامله قرار میگیرد ارزش بازار آن قابل تعیین میباشد. ارزش بازار اوراق بهادار، همان ارزش بدهی یا حقوق مالکانه ای میباشد که در قالب برداشت بازار از ارزش اوراق قرضه یا سهام شرکت منعکس میشود(وکیلی فرد ،۱۳۹۰).
ارزش بازار عبارت است از قیمت فروش یک قلم دارایی (البته اگر به فروش برسد). اگر اوراق بهادار یک شرکت در بورس اوراق بهادار معامله شود، معمولاً مؤید ارزش بازار آن اوراق تلقی میشود. تعیین ارزش بازار داراییهای حقیقی نسبتاً مشکل تر است و مثلاً میتوان ارزش بازار یک کامپیوتر کار کرده را تعیین کرد، ولی تعیین ارزش یک قطعه زمین یا یک ساختمان قدیمی کار چندان ساده ای نیست.
ارزش با فرض تداوم فعالیت:
ارزش با فرض تداوم فعالیت یعنی ارزش شرکت به عنوان یک واحد اقتصادی که قرار است فعالیت آن ادامه یابد. کسی که از این دیدگاه به شرکت مینگرد درصدد برنمی آید تا ارزش شرکت را بر اساس مقادیر مندرج در ترازنامه مشخص کند، بلکه توانایی شرکت را از نظر حجم فروش و ایجاد سودآوری مورد توجه قرار میدهد. برای مثال، فرض کنید کسی صاحب یک شرکت تولیدی است که منحصراً در صنایع دفاعی فعالیت میکند. صاحب شرکت در صدد فروش آن بر میآید. اصولاً قیمت فروش این شرکت با توجه به قدرت سودآوری (براساس قراردادهایی که با وزارت دفاع میبندد) تعیین میگردد (نوو، ۱۳۸۹).
ارزش اوراق بهادار یک شرکت فعال و سودآور با این چشم انداز که ادامه کسب و کار آن شرکت در آینده میسر میباشد را ارزش با فرض تداوم فعالیت مینامند. ارزش یک شرکت میتواند بر حسب سودهای آتی، سودهای تقسیمی یا رشد مورد انتظار تجاری بیان شود(وکیلی فرد، ۱۳۹۰).
ارزش تصفیه (انحلال):
چنان چه یک تحلیل گر با اوراق بهادار شرکتی که از عرصه تجاری خارج شده، مواجه باشد، اولین مسأله ای که باید مد نظر قرار گیرد، پیش روی وی تعیین ارزش خالص داراییهای شرکت یا ارزش تصفیه آن است. یعنی تعیین باقیمانده ارزش شرکت پس از فروش داراییها و پرداخت بدهیهای خود، که باید بین سهام داران تقسیم نماید و چنان چه شرکا پس از فروش داراییها، کلیه بدهیهای خود را پرداخت نماید، هریک از دارندگان اوراق قرضه یا دیگر اعتباردهندگان ، انتظار دریافت چه مبلغی را دارند؟(وکیلی فرد،۱۳۹۰)
ارزش با فرض انحلال شرکت عبارت است از وجوه نقدی که شرکت بابت فروش داراییها پس از کسر بدهیها دریافت میکند. وجوه نقدی که پس از فروش برای شرکت باقی میماند بین سهامداران و مالکان شرکت تقسیم خواهد شد. اگر بدهیهای شرکت مساوی یا بیشتر از وجوه نقدی باشد که شرکت دریافت میکند، هیچ پولی به سهامداران پرداخت نخواهد شد و ارزش انحلال آن صفر یا منفی میشود. اگر مسئولان و مالکان یک شرکت در حال فعالیت به هر علتی نتوانند آن را براساس قدرت سودآوری به فروش برسانند یا اگر شرکتی در حال ورشکستگی باشد، ارزش انحلال مورد توجه قرار میگیرد (نوو،۱۳۹۰).
۲-۴-۱- رویکردهای ارزشیابی اوراق بهادار
۲-۴-۱-۱- ارزش ذاتی
زمانی از این مفهوم استفاده میشود که مسأله سرمایه گذاری در سهام و اوراق قرضه یک شرکت (به عنوان محملی برای سرمایه گذاری) مطرح میگردد. معمولاً ارزش ذاتی را ارزش سرمایه گذاری مینامند. ارزش ذاتی یک قلم دارایی را به این صورت تعریف میکنند: مجموع ارزش فعلی جریانات نقدی حاصل از یک قلم دارایی (البته بر مبنای نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذار)(نوو ، ۱۳۸۹).
ارزش ذاتی یک ورق بهادار عبارت است از ارزش واقعی یک ورقه بدهی یا یک ورقه سرمایه ای که از قیمت جاری بازار هر یک از آنها متمایز است. مدیر مالی شرکت ارزش ذاتی را با ارزیابی دقیق عوامل بنیادین زیر که بر ارزش اوراق بهادار مؤثرند، برآورد میکنند:
ارزش داراییهای شرکت: داراییهای فیزیکی نگهداری شده توسط شرکت دارای ارزش بازار میباشد. در صورتی که شرکت جهت بازپرداخت دیون خود و توزیع سود میان سهام داران نیاز به وجه نقد داشته باشد، میتواند داراییهای مزبور را به وجه نقد تبدیل نماید. در شیوه ارزش گذاری با فرض تداوم فعالیت، معمولاً ارزش واقعی داراییها در نظر گرفته نمیشوند.
بهره و سود سهام احتمالی آتی شرکت: شرکت متعهد به بازپرداخت اصل و نیز بهره آتی بدهیهای خود میباشد. همچنین درمورد سهام ممتاز و عادی، شرکت همواره در صدد اعلام و پرداخت سود سهام بوده و میزان قطعیت پرداختهای مزبور بر ارزش فعلی آن تأثیر گذار است.
سودهای احتمالی آتی شرکت: سودهای احتمالی آتی شرکت در واقع مهمترین عامل مؤثر بر ارزش اوراق بهادار در نظر گرفته میشوند. در تأیید این موضوع در صورتی که سود شرکت در سطح معقولی نباشد، پرداخت بهره و سود سهام ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد.
نرخ رشد احتمالی آتی: میزان رشدهای آتی یک شرکت توسط سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان به دقت مورد ارزیابی قرارمی گیرد و یک عامل مؤثر بر ارزش ذاتی محسوب میشود(وکیلی فرد،۱۳۹۰).
تجزیه تحلیل ارزش ذاتی
تجزیه و تحلیل ارزش ذاتی، عبارت است از فرآیند مقایسه ارزش واقعی اوراق بهادار با قیمت جاری بازار و یا قیمت پیشنهادی خرید. عوامل اساسی مؤثر بر ارزش، معمولاً با سرعت کمتری نسبت به قیمت بازار اوراق بهادار تغییر میکنند. در بازارهای ناکارا تحلیل گر میتواند اختلاف بین ارزش ذاتی و قیمت فروش یک ورق بهادار را تعیین نماید، زیرا در این بازارها قیمت فروش اوراق بهادار لزوماً قیمت واقعی ( ذاتی ) آن نمیباشد. هدف اصلی تجزیه و تحلیل ارزش ذاتی ، تشخیص شرکتهایی که قیمت سهام آنها کمتر یا بیشتر از ارزش ذاتی تعیین شده است. منظور این است که اوراق بهادار این شرکتها کمتر و یا بیشتر از ارزش واقعی، قیمت گذاری شده اند. در مورد اوراق بهاداری که کمتر از ارزش واقعی قیمت گذاری شده اند، بازار، به عوامل اساسی که قیمت بازار بالای مربوط به آن اوراق بهادار را توجیه کند، پی نبرده است. به عبارتی دیگر، ورق بهادار دارای ارزشی بیش از قیمت فروش آن در بازا ر میباشد. به محض این که سرمایه گذاران عمومی به این وضعیت پی ببرند، متعاقباً سهام را خریداری خواهند نمود و این امر موجب افزایش قیمت این سهام خواهند شد. از جمله علایم این وضعیت آن است که مدیریت شرکت، سود هر سهم را بیش از ارزش پیش بینی شده توسط سرمایه گذاران اعلام نماید. بنابراین اشخاصی که سهام آن شرکت را با قیمتهای کمتر از واقع خریداری کرده اند، سود خواهند نمود و برای سهامی که بیشتر از حد، قیمت گذاری شده باشند، حالت عکس اتفاق خواهد افتاد. هنگامی که سهام داران به این موضوع پی ببرند که سهم شان بیش از حد واقعی قیمت سهام خود را خواهند فروخت، که این امر موجب افت قیمت بازار خواهد شد. بنابراین، از خرید سهام بیش از حد قیمت گذاری شده عاقلانه نبوده و توصیه نمیشود.
تجزیه و تحلیل ارزش ذاتی به دلیل سه محدودیت عمده زیر همواره قابل استفاده نیست:
بازار، ارزش واقعی را به کندی تشخیص میدهد: اگر سرمایه گذاران عمومی به ارزش ذاتی سهام عادی پی نبرند، سهام شرکت ممکن است برای مدت زمان طولانی کمتر و یا بیشتر از قیمت واقعی ارزش گذاری شده، باقی بماند .
سهام شرکتهای پر مخاطره(ریسکی): شرکتهایی که ماهیت فعالیت آنها از درجه مخاطره بالایی برخوردار است را نمیتوان با تجزیه و تحلیل ارزش ذاتی به سرعت مورد بررسی قرار داد. سهام شرکتهای نفتی، استخراج طلا، یا شرکتهایی که سعی بر انجام اختراعات سودآور جدید و ارزشمند دارند به جای این که به عوامل بنیادین مالی وابسته باشند، بیشتر تحت تأثیر ابهامات آتی قرار دارند. در چنین شرایطی، ارزش شرایطی، ارزش واقعی ممکن است به یک رویداد (مثلاً، کشف یک حوزه نفتی) وابسته باشد. تجزیه و تحلیل ارزش ذاتی، هیچ تکنیکی را برای ارزیابی چنین شرکتهایی ارائه نمیکند.
سهام با نرخ رشد بالا: شرکتهایی که دارای سابقه رشد بی نهایت سریع هستند، قیمتهای بالایی را در بازار دارا میباشند، زیرا سرمایه گذاران انتظار دارند که این رشد در آینده نیز ادامه یابد.
در زمانی که انتظار افزایش غیر عادی میزان فروش و سهام در آینده وجود داشته باشد، آن گاه ارزش ذاتی چنین شرکتهایی تابع مدت زمان ادامه رشد خواهد بود. به علت ابهامات آتی در خصوص مدت زمان ادامه رشد شرکتهای دارای رشد بالا، روش ارزش ذاتی نمیتواند به گونه ای مناسب برای شرکتهای مزبور مورد استفاده قرار گیرد.
اگر چه اکثر تحلیلهای ارزش ذاتی برای سهام عادی استفاده میشوند، با این وجود شیوه مزبور به همان اندازه میتواند برای تجزیه و تحلیل اوراق قرضه و سهام ممتاز نیز به کار گرفته شود. تحلیل گران با استفاده از میزان نرخ بهره یا سود سهام، قادر خواهند بود تا ارزش ذاتی اوراق بهادار با درآمد ثابت را نیز تعیین نمایند. آن گاه برای تعیین این که آیا ورق بهادار مزبور کمتر، بیشتر و یا به درصدی قیمت گذاری شده است ، میتوان ارزش مزبور را با قیمت واقعی بازار اوراق بهادار مورد مقایسه قرار داد (وکیلی فرد،۱۳۹۰).
۲-۴-۱-۲- رویکرد ارزش جاری بازار
در دومین تکنیک اصلی ارزشیابی اوراق بهادار قیمت بازار سهام با شاخصهای دیگر بازار مورد ارزیابی و مقایسه قرار خواهد گرفت. چنان چه تحلیل گر با میزان احتمال بالایی، معتقد باشد که یک ورق بهادار دارای ارزشی بیش از قیمت فروش آن در بازار میباشد، آن گاه خرید آن را توصیه خواهد نمود. رویکرد ارزش جاری بازار با قیمتهای بازار سر و کار دارد و نه با ارزش ذاتی آن. سه عامل زیر، از عمده عوامل مورد توجه در این رویکرد میباشند:
رکود کلی بازار: یک سرمایه گذار تنها هنگامی می تواند اقدام به خرید اوراق بهادار نماید که به نظر برسد، قیمت بازار اکثر سهام موجود در بازار، در سطح پایینی قرار دارد. این وضعیت میتواند پس از سقوط قیمتهای سهام در مقیاسی گسترده رخ دهد. با کمک شاخصهای بازار مثلاً شاخص بازار بورس اوراق بهادار نیویورک[۳۹] و یا شاخصهای دیگر میتوان به سقوط قیمتها پی برد. منطق پشتوانه تکنیک مزبور این است که در حالت رکود کلی بازار، تقریباً ارزش جاری بازار تمامی سهام موجود در بازار کمتر از ارزشهای جاری معمول میباشد، از این رو انتظار میرود که قیمتها به زودی افزایش یابند. چنین وضعیتی برای اوراق قرضه یا سهام ممتاز زمانی روی میدهد که سرمایه گذار از سقوط قیمتها اطمینان بالایی داشته و آنها را برای کسب سودهای کوتاه مدت جذاب بداند.
مقایسه صنعت: در این رویکرد، شرکت یا سرمایه گذاران به دنبال فرصتهای خریدی خواهند بود که به نظر برسد در مقایسه با دیگر شرکتهای فعال در صنعت مورد نظر، دارای قیمت خرید کمتری باشند. این حالت زمانی میتواند رخ دهد که قیمت سهام شرکتهای مشابه افزایش یافته باشد، در حالی که قیمت سهام شرکت بدون هیچ دلیلی پایین تر از قیمت سایر شرکتها قرار گرفته باشد. اگر شرکتی که قیمت سهام آن پایین تر از سایرین است، توسط شرکتهای دیگر تحصیل شود، قیمت سهام به ارزش واقعی آن نزدیک میگردد. این موضوع در خصوص شرکتهایی صادق میباشد که قیمت جاری بازار آنها کمتر از واقع است.
قواعد چرخه ای[۴۰]: قیمتهای بازار تعدادی از اوراق بهادار از “الگوی چرخه ای” تبعیت میکنند. به عنوان مثال، قیمت یک سهم ممکن است به ۶۰ دلار افزایش یابد و سپس سرمایه گذاران اصلی یا سایر سرمایه گذاران تصمیم به فروش آن بگیرند تا سودی را عاید خود کنند. صف فروش تشکیل شده، ممکن است باعث کاهش قیمت سهام تا میزان ۴۰ دلار برای هر سهم گردد، در این زمان است که سرمایه گذاران ممکن است، مجدداً شروع به خرید نمایند. تحلیل گر میتواند، با استفاده از اطلاعات تاریخی، اوراق بهاداری را که نزدیک به پایین ترین نقطه مورد انتظار قیمت میباشد، خریداری کرده و سعی کند که آن را در نزدیکی بالاترین نقطه مورد انتظار قیمت، به فروش برساند.
نتایج هر دو رویکرد ارزش ذاتی و ارزش جاری بازار در مواقعی که به نظر میرسد ارزش جاری بازار کمتر از ارزش ذاتی میباشد با یکدیگر مشابه اند. یعنی هر دو روش به دنبال تشخیص سهام بیش از حد قیمت گذاری شده و کمتر از حد قیمت گذاری شده بوده و در جست و جوی اوراق بهاداری هستند که در ازای مبلغ پرداختی بابت آن، ارزش بالایی داشته باشد (وکیلی فرد، ۱۳۹۰)
۲-۵- پیشینه تحقیق در سطح بین المللی
۲-۵-۱- پیشینه مربوط به حمایتهای سیاسی
در تحقیقی با عنوان “تأثیر ارتباطات سیاسی مدیریتی و کیفیت یارانههای دولتی: شواهد از چین” در ۲۱۲ شرکت چینی از شرکتهای موجود در بورس اوراق بهادار شانگهای وشنزن با هدف بررسی تأثیر ارتباطات سیاسی مدیریتی در دسترسی به منابع خارجی خاص (یارانههای دولتی) انجام شد. نویسندگان با استفاده از روش حداقل مربعات معمولی در تحلیل دادهها به این نتیجه رسیدند که ارتباطات سیاسی مدیریتی اثر مثبت معنا داری در به دست آوردن یارانههای دولتی دارد؛ البته تا زمانی که شهرت مدیریتی بالا است و یا زمانی که عملکرد گذشته شرکت نسبت به دیگران بالاتر است (Wu& Cheng , 2011).
در پژوهشی تحت عنوان “ارتباطات سیاسی شرکتهای چینی، مالکیت و محدودیتهای تأمین مالی” که از ۱۳۴۷ شرکت لیست شده چینی از سال ۲۰۰۵-۲۰۰۷ به منظور بررسی ارتباطات سیاسی، مالکیت و محدودیتهای تأمین مالی به عمل آوردند؛ با بهره گیری از روش رگرسیون و حد اقل مربعات معمولی (OLS) برای تجزیه و تحلیل دادهها، به این نتیجه رسیدند که شرکتهای با روابط سیاسی با محدودیتهای تأمین مالی مواجه نیستند؛ در حالی که شرکتهای بدون روابط سیاسی با محدودیتهای قابل توجهی روبرو هستند. همچنین شرکتهای بدون روابط سیاسی خانوادگی تحمل بیشتری در مقابل محدودیتهای تأمین مالی دارند تا شرکتهای دولتی بدون روابط سیاسی (Chan et al ,2011).
در مقاله ای تحت عنوان “ارتباطات سیاسی و هزینه حقوق صاحبان سهام” که از اطلاعات ۱۲۴۸ شرکت جهت بررسی هزینه حقوق صاحبان سهام در شرکتهای با روابط سیاسی بود و بررسی این فرضیه که شرکتهای با روابط سیاسی هزینه حقوق صاحبان سهام پایین تری نسبت به همسالان خود که از داشتن این رابطه محروم هستند؛ استفاده شد. در این پژوهش با به کار گیری رگرسیون جهت تجزیهوتحلیل دادهها به این نتایج دست یافتند که اثر ارتباطات سیاسی بر هزینه مالی سرمایه شرکتها به وسیله محیط نهادی وسیاسی حاکم بر کشور و ویژگیهای شرکت تحت تأثیر قرار میگیرد. از آن جا که سرمایه گذاران نیاز به هزینه پایین سرمایه در شرکتهای با روابط سیاسی دارند؛ نتایج حاکی از پایین بودن ریسک شرکتهای با روابط سیاسی در مقایسه با شرکتهای بدون روابط سیاسی است (Boubakri et al, 2012).
در پژوهشی دیگر با عنوان “اثر متنوع سازی ارتباطات سیاسی شرکتها و پیامدهای عملکرد آن: شواهد از چین” که در جامعه شرکتهای خصوصی چین در بورس شانگهای و شنزن طی سالهای ۲۰۰۵-۲۰۰۲ انجام شد. هدف از انجام پژوهش تحلیل اثر ترکیبی ارتباطات سیاسی شرکت و تنوع در عملکرد شرکتها بود و پاسخ به این سوال که، آیا ارتباطات سیاسی در نتیجه متنوع سازی تأثیر میپذیرد یا نه؟ آنها با استفاده از روش رگرسیون برای تحلیل دادهها به این نتیجه رسیدند که شرکتهایی که ارتباطات سیاسی دارند، احتمال متنوع سازی در آنها بیشتر وجود دارد و برای آن دسته از شرکتها که ارتباطات سیاسی ندارند رابطه بین استراتژی تنوع وعملکرد شرکتهای بزرگ به صورت منحنی ( uمعکوس (و برای شرکتها با ارتباطات سیاسی به شکل (L معکوس) می باشد. همچنین زمانی که یک استراتژی بین المللی اجرا میشود، شرکتهای خصوصی با ارتباطات سیاسی بیشتر احتمال دارد که از طریق استراتژی تنوع غیر مرتبط گسترش یابند. نتایج حاکی از آن بود که متنوع سازی در شرکتهایی با ارتباطات سیاسی احتمال بیشتری دارد که عملکرد کوتاه مدت حسابداری را افزایش دهد، اما تنوع نامربوط در شرکتهای با ارتباطات سیاسی اثر منفی بر عملکرد آینده خود دارد که به آسیب ارزش شرکت میانجامد (Deng et al ,2012) .
پژوهشی با عنوان “ارتباطات سیاسی و اهرم : شواهد از مالزی” به منظور بررسی رابطه بین شرکتهای با روابط سیاسی و اهرم صورت گرفت و نتایج حاکی از آن است که رابطه مثبتی بین اهرم وحمایتهای سیاسی وجود دارد. این مطالعه نشان داد که بخش قابل توجهی از شرکتهای دارای روابط سیاسی (تقریبأ ۱۲%) دارای ارزش ویژه منفی هستند و براساس مقالات قبلی و با ارائه شواهد تازه که نسبت ارزش بازار به دفتری ارتباط مثبتی با اهرم دارد و استقراض شرکتهای با روابط سیاسی ROA به نسبت قابل توجه پایین تر از شرکتهای بدون روابط سیاسی است (Bliis & Gul , 2012).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |