آوردندهاند، نجات دهند
و ایرانیان را به مبارزه و دفاع از میهنمان، ایران عزیز فرا میخواند:
وای بر من مگر این ملت نادان مرده
دشمنان حمله ور از چهار طرف بهر شکار
نعره وهلهله بگذشت ز چرخ دوار
آتش فتنه بلند ز اطراف بلاد
شرع اسلام و قوانین خدا رفته به باد
زارع و رنجبر از رنج فراوان مرده
یک حریفی که رود در جلو دشمن نیست

داد و بیداد مگر این همه انسان مرده
بهر این لقم? شیرین همه مشغول به کار
باز این ملت خوابیده نگشته بیدار…
هیچ تاریخ چنین روز ندارد در یاد
خلق حیران، کسبه ساکت و بازار کساد…
داد و بیداد مگر این همه انسان مرده
یک پلنگ افکن روئین تن شیر اوژن نیست…
(همان، ۲۱۸ ـ ۲۱۹)
در ادامه شاعر ملیگرایی را همراه دین میکند و قصد دارد با تحریک غیرت ملی و دینی، ایرانیان را از خواب غفلت و نادانی بیدار کند و آنان را به پاسداشت ناموس و وطن و دفاع در مقابل دشمنان بیگانه برانگیزاند:
خان? ما شده از صدم? همسایه خراب
خلق بیدار ولی ما همه در خرخر خواب
آه و افسوس مگر جنس مسلمان مرده

جگرما شده از شعل? بیگانه کباب
نه صداقت نه دیانت نه حیا و نه حجاب
داد و بیداد مگر این همه مسلمان مرده

(همان، ۲۲۰)
در شعری دیگر اشرفالدین جوانان را تشویق به مقابله با تجاوز بیگانگان مینماید:
ای جوانان وطن نونهالان وطن می رود جان وطن
موقع داد رسی است روز فریاد رسی است
دشمن از چهار طرف گرد ایران زده صف ای پسرهای خلف
موقع داد رسی است روز فریاد رسی است
(همان، ۲۵۴)
در ادامه شاعر، وکیلان و وزرا را هم به فکر پیدا کردن راه چاره فرا میخواند و با حس ناسیونالیستی خود و بیان گذشتهی افتخارآمیز ایران همراه با کمک خواهی از علمای دین، خواهان مقابل در مقابل بیگانگان و حفاظت از وطن مادری است:
وکلا ای وکلا میرسد سیل بلا شد وطن کرب وبلا
موقع دادرسی است روز فریاد رسی است
این وطن مادرماست بلکه تاج سر ماست بالش و بستر ماست
موقع دادرسی است روز فریاد رسی است
وزرا ای وزرا تا به کی چون و چرا دشمن آمد به سرا
موقع دادرسی است روز فریاد رسی است
تاج سیروس چه شدتخت کاوس چه شدعاروناموس چه شد
موقع دادرسی است روز فریاد رسی است…
ای جنود علما پیشوائید شما در چنین روز به ما
موقع دادرسی است روز فریاد رسی است

(همان، ۲۵۴)
در قطعه شعری دیگر با عنوان “مرثیه” سید اشرف الدین به رثای وطن مینشیند و از وجود استعمار و تجاوز اجانب دلی دردمند و پرخون دارد و این که وطن و دین با هم مورد تعرض بیگانگان قرار گرفته به سوگواری میپردازد:
گردیده وطن غرق? اندوه و محن وای
خیزید و روید از پی تابوت و کفن وای

کو همت و کو غیرت و کو جوش فتوت
دردا که رسید از دو طرف سیل فتن وای
افسوس که اسلام شده از همه جانب

ای وای وطن وای
ای وای وطن وای..
کو جنبش ملت
ای وای وطن وای
پا مال اجانب

(همان، ۲۶۶ ـ ۲۶۷)
در قطعهی شعری با مطرح کردن دین و مملکت در پی جذب گرایشهای دینی و ملی برای مقابله با استعمار میگوید:
اجنبی شد حمله ور بر مذهب و آیین ما
ای جوانان وطن الیوم یوم همت است
دشمن بیگانه آمد بر سر بالین ما

ای دریغا می رود هم مملکت هم دین ما
ای هواخواهان دین امروز روز غیرت است
ای دریغا می رود هم مملکت هم دین ما

(همان، ۴۱۲)
البته یاد آورد میشود قطعه شعر بالا به خاطر اینکه مثال خوبی برای بیشتر مضامین مورد نظر ما میباشد و به عبارتی چند مضمون و مفهوم را در خود جای داده، ما آن را به عنوان نمونه در چند جای پژوهش خود از آن استفاده کردهایم.
سید اشرف در شعر دیگری باز با مطرح کردن مسئله ملی با دین و غیرت دینی درصد آگاهی بخشیدن به ملت برای مقابله با استعمار است و از ضعف قدرت دولت ایران به جهت عدم توان در مقابل بیگانگان زبان به انتقاد میگشاید و این گونه میسراید:
ای دریغا دستخوش شد کشور کاوس کی
دولتا ایران فنا شد قدرت دولت چه شد
گر مسلمانیم ما غیرت چه شد همت چه شد
زین تعدی ها رعیت شد تلف وا ملتا

آه ووایلا که عمر مملکت گردید طی…
ملتا تا کی مذلت شورش ملت چه شد
آه واویلا که ایران شد زکف وا ملتا
مستبدین بهر ملت بسته صف وا ملتا

رنجبر بر تن ندارد پیرهن خون گریه کن…
(همان، ۴۲۱ ـ ۴۲۲)
۳ـ۲ـ۱ـ۲ـ۶ـ آزادی انتخابات
در یکی دو قطعه شعرسید اشرف الدین، تلویحاً به این مفهوم اشاره دارد. برای نمونه در قطعه شعری که شاعر مسرور از انتخابات است، هم ابراز شادی میکند هم از ملت میخواهد که در انتخابات دقت کنند:
ایها الناس دیده باز کنید
این بشارت به گوش خلق رسید
شده اوضاع روزگار جدید
بهر خود کسب امتیاز کنید

از خطا کاری احتراز کنید
موقع انتخابات گشته پدید
در وطن سور انتخابات دمید
ایها الناس دیده باز کنید

(همان، ۵۸۴)
همچنین در شـعر دیگری با مضمـــون انتخـــاب وکیلان شایسته، مردم را تشویق به رفع تکلیف
خودشان که همانا انتخابات آزاد و شایسته است، میکند:
انتخابات تازه پیدا شد
دور? پنجم است ای ملت
تا به کی رنج و تا به کی ذلت
باز از آن گفتگو هویدا شد
تا به کی جا به رختخواب کنید
یک وکیل خوش انتخاب کنید
کسب تکلیف آشکار شد

در وکالت خروش وغوغا شد
دور کن از وجود خود علت
تا کی اندوه کثرت و قلت
انتخابات تازه پیدا شد
خوش ترآن است ترک خواب کنید
جانب پارلمان شتاب کنید
انتخابات تازه پیدا شد

(همان، ۵۸۰)
۳ـ۲ـ۱ـ۳ـ واژهی وطن در ادبیات فارسی
واژهی وطن در ادبیات فارسی، بیشتر در دو معنی عمده به کار رفته است اما دو معنای جدید دیگر یکی انتر ناسیونالیسم اسلامی و معنای دیگر وطن در مفهوم جدید “ایران” میباشد، که از زمان قاجار و مشروطه دو معنای اخیر مورد استفاده و آشنایی قرار گرفت.
ما معنای قدیمی وطن در ادب فارسی، یکی معنای قدیم که به معنی خانه، سرزمین یا ولایتی بود که شاعران، آن را سرزمین خود میدانست و در آن متولد شده بود. چنان که شیراز وطن حافظ و سعدی؛ توس، وطن فردوسی و شروان وطن خاقانی بود.
در این معنی، وطن به هیچ وجه مفهوم سیاسی نداشت و اگر گاهی در شعر شاعران به کار میرفت، بیشتر جنبهی احساس شخصی داشت و برای نشان دادن روحیهی دردناک و آرزومند غریبی به کار میرفت که از دیار خود به دور افتاده و دلش یاد خانه و کاشانه میکرد، مانند این دو بیت معروف بیرجندی:
مسلمونو دلُم یاد وطن کرد

نمی دونُم پدر بُد یا برادر

ندونُم از وطن که یاد من کرد

سلامت باشه هر که یاد من کرد

(ناصح، ۱۳۷۳: ۱۰۵)
در شعر عرفانی نیز، وطن در مفهوم عالی تر و بالاتر از ولایت و خانه و کاشانه، وطن به معنی عالم ملکوت یا عالم بالاست و بالاترین آرزوی عارف، پرواز مرغ روح و بازگشت به وطن اصلی است، مانند:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

(مولوی، ۱۳۸۶: ۱۷)
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

هر که آورد مرا باز برد در وطنم
به هوای سر کویش پر وبالی بزنم

(مولوی،۱۳۸۷: ۱۰۶۸)
نوعی دیگر که تقریباً نزدیک به مفهوم جدید آن است در اندیشهی کسانی چون اقبال لاهوری دیده میشود که در آنجا منظور از وطن همه ی عالم اسلامی یا به عبارت دیگر انترناسیو نالیسم اسلامی است.
بنابراین وطن به معنی جدید و معادل با (ایران) مفهومی تازه است که اگر بخواهیم شروعی برای آن به دوستی و افکار ادبیات فارسی پیدا کنیم، از دوره ی مشروطه عقبتر نمیتوان رفت. “وطندوستی و افکار ناسیونالیستی به معنی غربی آن در ادبیات دوره ی قاجار به ویژه عصر مشروطه، یکی از رایجترین مضامین برای نویسندگان و شاعران بوده است”(اکبری بیرق،۱۳۷۹: ۱۳۸). وطن در مفهوم جدید نیز همانند دیگر محورهای اندیشه، متأثر از اندیشههای بود که از اروپا به این سرزمین وارد شد. یعقوب آژند نیز با بیانی نه چندان خوشبینانه، روح ملیگرایی را برخاسته از غرب و سرآغاز ورود آن به ادبیات فارسی را دورهی مشروطه میداند و میگوید: “ملیگرایی به سبک و سیاق غرب نیز از رگ و پی همان غربگرایی بود و نطفهی این سنخ ملیگرایی در عصر مشروطیت بسته شد” (آژند،۱۳۶۳: ۱۰).
۳ـ۲ـ۱ـ ۳ـ۱ـ مفهوم وطن در بعد سیاسی و حکومتی در دورهی مشروطه
این نوع اندیشهها که درآثار ادبی دورهی مشروطه فراوان یافت میشود، در بعد سیاسی و حکومتی به دوره حکومت سپه سالار میرسد. به قول آدمیت: در زمرهی اهل دولت، بیش از هر کسی سپهسالار و مستشارالدوله بودند که مفهوم اجتماعی و سیاسی وطن و ملت را نشر دادند و مروج آن مفاهیم در عرف جدید سیاست بودند (آدمیت، ۱۳۵۶: ۱۶۱).
سپهسالار از جمله کسانی بود که کوشید تا مفهوم رعیت را به ملت تغییر دهد. از جمله اصطلاحات سیاسی جدیدی که او به کار برد، یکی وطن داری بود.
۳ـ۲ـ۱ـ۳ـ۲ـ وطن در شعر دورهی مشروطه
اما در بین شاعران، وطن پرستی در مفهوم جدید، تقریباً چیز تازهای بود، تا قبل از مشروطیت اگر هم گهگاهی شعری با رنگ و بوی میهنی دیده میشد، یا از نوع حماسههای مصنوع مثل آثار محمدخان صبا، یا از نوع آثار انتقادی قائم مقام بود.
تحلیل محتوایی دیوان شاعران شاعران برجستهی دورهی مشروطه نشان میدهد که مهمترین موضوع سیاسی و اجتماعی شعر این دوره توجه به وطن و تشویق مردم به وطن دوستی است که به طور تخمینی نزدیک به۱۵درصد اشعار را شامل میشود. اکثر شاعران این دوره هم چون بهار و سید اشرفالدین حسینی، سرودههای وطنی از این مفهوم را سرلوحهی اندیشه خود قرار دادند.
مرحوم بهار در این مورد میگوید: اما سیاست و وطن پرستی، در این وادی شاعر ایرانی زیاد وارد نیست. زیرا حکومت به او اجازهی مداخله در سیاست نمیداده است و دین اسلام نیز وطن خاصی نمیشناخته و به ندرت شعرایی دیدهایم که در سیاست و وطن پرستی شعر گفتهاند. از قضا همه هم محروم و محبوس و آواره شدهاند. تنها از مشروطه به بعد قصاید و اشعار وطنی و سیاسی معلوم شده است (بهار، ۱۳۷۷: ۲۷).
۳ـ۲ـ۱ـ۳ـ۲ـ۱ـ وطن در اشعار نسیم شمال
شاعر مشروطه سید اشرف الدین قزوینی یا گیلانی، اشعار او در مورد مسائل مملکت و موضوعات روز میباشد. این اشعار اگر چه از نظر بیان احساس و عاطفه و هنر شعری به پای اشعار کسانی چون بهار و عارف نمیرسد، اما با زبانی ساده و بیپیرایه، حس وطندوستی خود را به خوبی بیان کرده است، سرودههای وطنی او به جهت باورهای مذهبی به افراط کشیده نمیشود. اشعار وطنی او عموماً لحن مردمی و عامیانه دارد: نوحهسرایی در فقدان جوانان،
از دست رفتن مملکت، گریه بر احوال وطن با ریتم حماسی خاص، وطنیههای او را ممتاز کرده است:
گردیده وطن غرقه اندوه و محن وای
خیزید وروید از پی تابوت و کفن وای

ای وای وطن وای
ای وای وطن وای

(گیلانی، ۱۳۷۵: ۷۴)
یا:
ای جوانان وطن، نونهالان وطن، میرود جان وطن
موقع دادرسی است روز فریاد رسی است

(همان، ۷۴)
تأسف او بر از دست رفتن مشروطه نیز حاکی از نگرانی عمیق شاعر و دل سوزی او برای وطن است:
رفت از دار فنا مشروطه وطن
مجلس فاتحه بر پا سازید
از عسل شربت و حلوا سازید

رحمت الله علی مشروطه
قاری خوب مهیا سازید
این سخن را همه انشا سازید

رحمت الله علی مشروطه
(همان، ۱۱۹)
اشعار او در برانگیختن طبقات متوسط مردم، نقش فوقالعادهای داشت، روزنامهی نسیم شمال که حاوی اشعار هفتگی او بود، مثل یک اعلامیهی عمومی در شهر صدا میکرد. به قول سعید نفیسی: روزنامهی او را دست به دست میگرداندند در قهوهخانهها، در سرگذرها، در جاهایی که مردم گرد میآمدند، باسوادها برای بیسوادها میخواندند و مردم دور هم حلقه میزدند روی خاک مینشستند و گوش میدادند. (حسینی، ۱۳۷۰: مقدمه)
ملت ای ملت زجا برخیزید ایران از شماست
مجلس و مشروطه و تعیین سلطان از شماست
رشت و تبریز و صفاهان و خراسان از شماست
(گیلانی، ۱۳۷۵: ۱۷۶)
نمونههای شعر وطنی در اشعار او فراوان است. میتوان گفت او نیز چونان شاعران دیگر دوره مشروطه ارزش خود را با سرودن این گونه وطنیات دارد. اندیشه وطنخواهی جریانی بود که ذهن تمام شاعران این دوره را به خود جلب کرده بود. یکی با زبان سادهّی مردم، دیگری با زبان عاشقانه و بعضی هم با زبان حماسه، که از این میان سید اشرف الدین، شیوه خاص خود را دارد:
ای غرقه در هزارغم و ابتلا وطن
ای یوسف عزیز دیاربلا وطن