عملکرد تحصیلی به معنای توانایی دانشآموزان در پاسخ دهی به مسائل مربوط به موضوع یا موضوعات خاص پیشبینی شده برای یک دوره آموزشی است( سپهوندی، 1385). عملکرد تحصیلی شامل ثبت کلیه فعالیتهای شناختی فرد تحصیل کننده است که با یک سیستم درجه بندی مورد توافق با توجه به سطوح مختلف فعالیتهای هیجانی و آموزشی و جدول زمانی سنجیده میشود و به عنوان فرایند پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته میشود ( خوش کنش، 1386).
نیاز به پیشرفت یکی از انگیزههای اولیه بشر است. افرادی که نیاز به پیشرفت در آنها قویتر است، تمایل بیشتری به کامل شدن و بهبود عملکرد خود دارند. آنان ترجیح میدهند با وظیفهشناسی کارهایی انجام دهند که چالش برانگیز بوده به طوری که ارزیابی پیشرفت آنان در مقایسه با پیشرفت سایر مردم بر حسب ملاک هایی امکان پذیر باشد. به بیان دیگر پیشرفت رفتاری است مبتنی بر وظیفه، که اجازه میدهد عملکرد فرد بر طبق ملاک های فرض شده درونی یا بیرونی مورد ارزیابی قرار گیرد( کوری و همکاران،2006 ، کاموراجا و همکاران، 2009).
پیشرفت تحصیلی دانشآموزان یکی از شاخصهای مهم در ارزشیابی آموزش و پرورش است و سطوح بالای آن میتواندپیشبینی کننده آینده روشن برای فرد و جامعه باشد و تمام کوششها و سرمایهگذاریهای هر نظامی، تحقق این هدف میباشد. بر این اساس روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت به بررسی عوامل انگیزشی در یادگیری و عملکرد دانشآموزان در حوزه های گوناگون درسی توجه داشتند. از دهه 1980 میلادی اکثر تحقیقات صورت گرفته در زمینه پیشرفت تحصیلی بر عوامل روانی که بر یادگیری دانشآموزان تأثیر دارند تأکید کردهاند( لینن برینک و پنتریچ، 2002).
گروههای تخصصی و روانشناسان همواره به بررسی جوانب مختلف تحصیلی تأکید دارند( لانس بری و همکاران، 2005). توجه به پیشرفت تحصیلی از زمان بینه آغاز شد او دریافت که نمرات آزمونهای وی قادر است کودکانی که با توجه به مشاهدات کلاس درس،( باهوش) و ( کم هوش) قلمداد شده بودند را از هم تفکیک نماید و بعدها نتایج امتحانات دانشآموزان ملاک قرار گرفت.
یادگیری اساس رفتار انسان را تشکیل میدهد و فرایندی که مدام در طول زندگی انسان و در هر مرحله از رشد الزامی میباشد. موجودیت و بقای هر فرهنگ به توانایی اعضای جدید آن برای یادگیری انواع مهارتها، هنجارهای رفتاری، باورها و …. وابسته است. در واقع پیشرفت تحصیلی فرایندی است که میتوان آن را نتیجه یادگیری انسان دانست و منظور از پیشرفت تحصیلی موفقیت در امر تحصیل است که میتوان به مهارت در امر خاص، تخصص در بخشی از دانش منجر شود.
در نظام آموزش و پرورش پیشرفت تحصیلی اصطلاحی است که به جلوهای از جایگاه تحصیلی دانشآموزان اشاره دارد. و این جایگاه میتواند به صورت نمرات دورههای مختلف باشد که به وسیله آزمونهای استاندارد شده اندازهگیری شود( سیف، 1380).
راسل( 2003)، اهدافی که عموماً رفتار پیشرفت تحصیلی را بر میانگیزد به عنوان اهداف درونی و بیرونی طبقه بندی میکند. به نظر او در اهداف درونی، اهداف مربوط به تکلیف( مثلاً تلاش برای فهم مطالب) و اهداف مربوط به خود( مثلاً بهتر از دیگران عمل کردن، اثبات هوش و تلاش) قرار دارند. و اهداف بیرونی مربوط به انسجام اجتماعی( خشنود کردن دیگران و پاداشها) میباشند(علیوندوفا، 1384). تفاوتهای فردی در انگیزه پیشرفت میتواند موفقیت تحصیلی را پیشبینی کند. دانشآموزانی که از دستیابی به اهداف خود اجتناب میکنند، ترس از ارزیابی داشته و مشکلات را به عنوان عامل تهدید کننده تلقی میکنند و در نتیجه دست از تلاش برای دستیابی به اهداف برمیدارند. در مقابل کسانی که در پی دستیابی به اهداف خود هستند از یادگیری لذت میبرند و مشکلات را به عنوان چالش میپذیرند و در دستیابی به اهداف خود پافشاری میکنند( هاراکیوپز، 2002، کاموراجا و همکاران، 2009).
سازهی انگیزش موفقیت به رفتارهایی که به یادگیری و در نتیجه پیشرفت تحصیلی منجر میشود اطلاق میگردد(هاراکیوپز، 2002، کاموراجا و همکاران، 2009).
متخصصان روان شناسی پرورشی و صاحب نظران آموزشی عقیده دارند که تجارب موفقیت آمیز و یا توأم با شکست دانشآموزان در دوران تحصیل در مدرسه بر همه جنبههای شخصیت و از جمله درگیری والدین در امور تحصیلی آنان تأثیر مستقیم دارد.
2-2-1-2. عوامل مؤثر در عملکرد تحصیلی عبارتند از:
1.عوامل فردی: هدف، انگیزه، هوش، توجه، برنامهریزی، ابعاد شخصیتی و آمادگی جسمی و روانی
2.عوامل خانوادگی و اجتماعی: شرایط عاطفی و امنیت خانواده، شرایط اجتماعی و اقتصادی، تحصیلات و سطح فرهنگ خانواده، تعداد اعضای خانواده و سبک والدینی.
3.وضعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده
چندین مطالعه به شرایط اقتصادی– اجتماعی خانواده (هوی، 2005)، سطوح آموزشی والدین، منابع آموزشی در خانه (مولیس،2000)، زبان رایج در خانه در مقابل زبان آزمون(هوی، 2002) به عنوان عواملی که میتوانند واریانس پیشرفت تحصیلی را تبیین کنند، اشاره کرده اند(مهدوی، 1384).
گزارش کلمن تحت عنوان برابری فرصت تحصیلی در سال 1966 نشان داد که تجهیزات مدارس اثر قاطعی بر پیشرفت دانش آموزان ندارد و کیفیت معلمان نیز دارای اهمیت چندانی نیست در عوض این وضعیت خانواده است که اثر تعیین کننده ای بر عملکرد درسی دانش آموزان دارد(بیکر، ترجمه نایبی، 1385). کول(1990) وضعیت اقتصادی – اجتماعی خانواده را مهمترین عامل پیش بینی کننده دانسته است(هوی، 2005).
میلون (2002) نشان داد که عامل وضعیت اقتصادی – اجتماعی متغیر پیش بین قابل اعتمادی برای عملکرد مدرسه ای است. میلون نشانگرهایی چون دانش آموزانی که غذای مدرسه را صرف نمی کنند و یا غذاهای ارزان قیمت خریداری می کنند و دانش آموزان تک والد و میزان درآمد سالانه والدین را معرفی کننده متغیر وضعیت اقتصادی – اجتماعی در نظر گرفت و نتایج تحقیق میلون نشان داد متغیر دانش آموزانی که غذای مدرسه را صرف نمی کنند و یا غذای ارزان قیمت می خرند، قوی ترین پیش بینی کننده نمرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود. ترکیب متغیرهای فوق قدرت پیش بینی نمره ها را افزایش می داد. پاورز(2003) نیز در تحقیقی که علاوه بر متغیر وضعیت اقتصادی – اجتماعی ، متغیرهای میزان تحصیلات معلمان و سابقه تدریس معلمان را برای پیش بینی عملکرد دانش آموزان در نظر گرفته بود و متغیرهای مربوط به وضعیت اقتصادی – اجتماعی که در نظر گرفته بود، شبیه متغیرهای آزمون شده میلون بود ، نیز به این نتیجه دست یافت که وضعیت اقتصادی – اجتماعی 57% از واریانس پیشرفت تحصیلی را تبیین می کند. اکپالا و اسمیت(2001) نیز نشان دادند که ارتباط منفی و معنی داری بین عملکرد تحصیلی و وضعیت اقتصادی – اجتماعی وجود دارد (وولسی، 2006).
پاپاناستازی (2002) در تحقیق خود در کشور قبرس بین رابطه وضعیت اقتصادی – اجتماعی پایین و پیشرفت ریاضی رابطه منفی به دست آورده است. وی همچنین ذکر کرده است که در آمریکا و ژاپن نیز مشابه این نتیجه گزارش شده است.
بعضی محققان به رابطه وضعیت اقتصادی اجتماعی و تأثیر آن بر نگرش نسبت به یادگیری نیز تحقیقاتی انجام داده اند. مارکولیدز، هک و پاپاناستازی (2005) نشان دادند که دانش آموزان با موقعیتهای اقتصادی– اجتماعی بالاتر، نگرش مثبت تری نسبت به یادگیری ریاضیات دارند.
4.عوامل آموزشگاهی:مهارت معلمان، شرایط آموزشی و امکانات مطلوب تحصیلی، تعداد دانشآموزان کلاس و ترکیب آنها، متناسب بودن هدفها و محتوای برنامهها با نیازها، استعدادها و علایق دانشآموزان، متناسب بودن مقررات، کتابهای درسی و مواد آموزشی، تسهیلات مدرسه و انتظارات مدرسه از دانشآموزان( بیابانگرد، 1382).
- جنس: تحقیقات نشان میدهد که جنس رابطه چندانی با پیشرفت تحصیلی ندارد. با وجود این میانگین نمرات پسران در دروسی مانند ریاضی و تواناییهای فضایی نسبت به دختران از سطوح بالایی برخوردار است ( هایدا و همکاران 1990 و هلپون، 1996، نول و هدکس، 1998).
هالپرن (2000) عنوان میکند که تفاوت میان تواناییهای کلامی و فضایی در بین مردان و زنان چندان درست نیست و این تفاوتها در حوزههای کوچکی از استعدادهای فضایی و کلامی میباشد و در تحقیقات اخیر با استفاده از تستهای استاندارد شده، نشان دهنده بهبود توانایی زنان در تکالیف فضایی میباشد( لینور، دیویس، اکلس، 2003).
ویژگیهایشخصیتی و نقش آن در عملکرد تحصیلی:
موفقیت در تحصیل نقش مهمی را در ایجاد فرصتهای آینده دانشآموزان دارد. آموزش خوب و قوی میتواند همزمان هم ناظر به آینده بوده و هم از تجارب و یافتههای گذشته بهره ببرد. در واقع آموزش مؤثر بین آینده، حال و گذشته ارتباط ایجاد میکند. هر کسی برای تأثیر گذاشتن روی دیگران نیاز به یادگیری خوب دارد و این مستلزم بهره گیری از آموزش قوی است (بریتزمن، 2003). محققان دریافتهاند که موفقیت در تحصیل و پیشرفت در این زمینه تنها در نتیجه هوش و امکانات سخت افزاری موجود در محیط نیست بلکه آنچه نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند جنبههای روانی و روانشناختی افراد همانند ابعاد شخصیتی و سبکهای یادگیری است( بوساتو و همکاران، 2000، پرموزیک، 2003). به عنوان مثال کتل عنوان میکند که در گستره موفقیت تحصیلی شخصیت نقش بزرگتری را نسبت به هوش بازی میکند. بر طبق نظر اکرمن، تئوری PPKI ادعا میکند که صفات شخصیتی نقش مهمی در رشد و توسعه دانش و آگاهی فرد، راهنمایی و چگونگی رویارویی با محرکها را بازی میکند. این نظریه عنوان میکند که عوامل غیر عقلانی مانند صفات شخصیتی و سبکهای یادگیری به طور معناداری با پیشرفت تحصیلی در آمیخته است.
پرداختن به ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و موفقیت تحصیلی هم ارزش تئوریکی داشته و هم سودمندی بالینی دارد. از نطر بالینی میتواند ارتباط ویژگیهای شخصیتی با دستاوردهای زندگی واقعی، بخصوص عملکرد تحصیلی را تعیین کند. از نظر تئوریک نیز میتواند مصاحبه یا پرسشنامهای را برای پیشبینی عملکرد تحصیلی از روی ویژگیهای شخصیتی ایجاد کند که نتایج مهمی را در طراحی مناسب هر سیستم آموزشی به دنبال خواهد داشت( پرموزیک و فارنهام، 2003).
در طول دهه گذشته تأکید روزافزونی به اهمیت و نقش متغیرهای شخصیت در پیشرفت تحصیلی شده و متغیرهای شخصیتی خاصی را در موفقیت عملکرد تحصیلی مهم میدانند( مک آیلاری و بانتینگ، 2002).
( لانس بری، سودارگاس، گیبسون و لئونگ، 2005 )، عنوان کردند که صفات شخصیتی با توانایی تحصیلی دانشآموزان یعنی پیشرفت تحصیلی در رابطه است از طرفی این صفات میتوانند پیشبینی کننده ترک تحصیل باشند.
اگر چه ارتباط مستقیمی بین موفقیت در مدرسه و ویژگیهای شخصیتی به طور گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته است، استفاده از مدل پنج عاملی شخصیت به عنوان چارچوبی برای سازماندهی تحقیقات قبلی پیشنهاد گردیده است( لایدرا و همکاران، 2007 و کونارد، 2006). پرموزیک و فورنهام عقیده دارند با توجه به نتایج گسترده پیرامون رابطه میان صفات شخصیتی و پیشرفت تحصیلی میتوان گفت که پرسشنامه نئو میتواند سهم مهمی در پیشبینی موفقیت تحصیلی باشد.
نتایج تحقیقات نشان میدهد که پنج عامل بزرگ شخصیت، میتواند به خوبی عملکرد تحصیلی را پیشبینی کند( پرموزیک و فورنهام، 2003؛ لایدرا و همکاران، 2007 و کونارد، 2006). به طور مثال نتایج تحقیق پرموزیک نشان میدهد که روانرنجوری با عملکرد تحصیلی رابطه معکوس دارد، در صورتی که وظیفهشناسی و سازگاری، پیشرفت تحصیلی بالایی را به همراه دارد. کاستا و مککری (1992)، بیان کردند که عامل مهم شخصیتی که به طور مداوم میتواند پیشرفت تحصیلی را پیشبینی کند، گشودگی است، که به پذیرفتن ایدههای جدید و گرایش به جستجوی تجارب علمی جدید اشاره دارد. بلیکل(1996) دریافت که گشودگی نسبت به تجارب با عملکرد تحصیلی ارتباط مستقیمی دارد. باربارانلی(2003)، به این نتیجه رسید که ارتباط منفی بین برونگرایی و همچنین ارتباط مثبت بین درونگرایی و پیشرفت تحصیلی وجود دارد. همچنین او دریافت که روانرنجوری در همه سطوح ارتباط منفی با نمرات دانشآموزان دارد. به نظر میرسد که اضطراب و نگرانی از عوامل تهدید کننده موفقیت هستند. برونگراها نیز ترجیح میدهند که فعالیت اجتماعی بیشتری داشته باشند تا فعالیتهای تحصیلی، که این موضوع میتواند تأثیر زیان بخشی در تحصیلات افراد داشته باشند(لیدرا و همکاران، 2007).
هاونو همکاران(2002)، در تحقیق خود بر روی ویژگیهای شخصیتی نشان داد که بین نوروزگرایی و پیشرفت تحصیلی ارتباط منفی وجود دارد. پائون و آشتون(2001)، نیز نشان دادند که وظیفهشناسی و گشودگی دو بعد مهمی هستند که به طور مستقیم با پیشرفت تحصیلی رابطه دارند، از این رو انتظار میرود که این ویژگیها همبستگی نیرومندی با سایر عوامل مربوط به پیشرفت داشته باشند. ولی در تحقیقی لاوسون دریافت که گشودگی ارتباط منفی با عملکرد و یادگیری دارد( زویک و وبستر، 2004). لازم به ذکر است تاریخچه فرد در موفقیت و پیشرفت تحصیلی میتواند شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار دهد و از طرفی والدین معمولاً در قبال پیشرفت و ویژگی نسبت به فرزندان پاداش میدهند. بنابراین پیشرفت تحصیلی و شخصیت به طور دو جانبه و با تقویت یکدیگر میتوانند زمینه سلامت روانی را فراهم سازند.
2-2-1-4. خانواده و نقش آن در عملکرد تحصیلی
یکی از عوامل مهم و مؤثری که در رشد و تکامل انسان نقش اساسی دارد «خانواده» است. محیط خانواده بادوام ترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تأثیر می گذارد. زیرا تنها در خانواده است که کودک نخستین چشم انداز را از جهان پیرامون خود به دست میآورد و احساس وجود می کند یعنی میآموزد، چگونه غذا بخورد، لباس بپوشد، حرف بزند، معاشرت کند، همکاری نماید، محبت و احترام روا دارد و هم چنین در خانواده است که به آداب و رسوم ملی، مراسم دینی، وظایف فردی و حدود اختیارات و مسئوولیتها پی میبرد(پارسا، 1372, ص 67).
در حقیقت استحکام و استواری خانواده به ازدواج و رابطه زناشویی پایدار و بنیادین بستگی دارد یعنی هرگونه تزلزل و سستی درسازگاری زناشویی و یا وجود یک ازدواج ناموفق علاوه بر آن که آرامش روانی زوجین را مختلمیکند و افسردگی و اضطراب را می افزاید، بقا و دوام خانواده را نیز در معرض تهدید قرار می دهد و فروپاشی خانواده مزید بر علت شده افسردگی و اضطراب همسران و دیگر مشکلات جسمی و روانی را پیش از پیش افزایش می دهد (کاظمی حقیقی، 1377,ص 24).واضح است که کودکان چیزهای زیادی را از طریق تجربیات روزمره شان در تعامل با دنیای اجتماعی و فیزیکی یاد می گیرند آنچه یاد گرفته می شود در ژن ها وجود ندارد و هیچگونه برنامه سازماندهی شده ندارد، و بر طبق یک برنامه زمانبندی شده خاص در درون متن اجتماع رخ می دهند، در اینجا است که والدین در آن نقش ایفا میکنند(مک کوبی، 2000,ص78).
از آنجا که خانواده، خود یک واحد اجتماعی است و ارزشها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک منتقل می شود، به عنوان یک واسطه از لحاظ تأثیر محیط اجتماعی بر کودک، اهمیت فراوانی دارد. به سخن دیگر، چون خانواده کانون تولد و زایش فرزند است و پیش از وی شکل گرفته است، تا مرحلهای که فرزند به آگاهی و« شعور» کافی برسد، خواه ناخواه در تعیین سرنوشت، ساختمان روحی و نوع جهان بینی و طرز تفکر وی که خود برگرفته از محیط اجتماعی است، تأثیر فراوان دارد (احدی و محسنی، 1387,ص 69).
-Process, Personality, Knowledge and Interest
-McIlory, D.
-Bunting, B
-Saudargas, R.A.
-Gipson, L.W.
-Leong, F.T.
-Blickle, A
-Barbaranelli, C
-Heaven, P
-Lowson, L.
-Curry,F.
-Linen Brink, E. A
-Pintrich, P.R
-Binet, A.
-Russel, A.
-Harackiewicz, I.
. Howie
. Mullis
. Baker
. Cool
. Maylone
. Powers
. Okpala & Smith
. Woolsey
-Nowell, A.
-Hedges, L.V.
-Linver, M. R.
-Dauis, P.E.
-Eccles, J. S.