. مسیر تکاملی نظریه های رهبری:

 

 

جدول 1-2 مسیر تکاملی نظریه های رهبری

نظریه های رهبری توضیح مکاتب رهبری
ویژگی های شخصیت دیویس: او چهار  خصوصیت عمده را برای رهبران ذکر نموده است: هوش، بلوغ اجتماعی، توفیق طلبی و انسان گرایی. این مکتب مبتنی براین است که رهبران افراد خاصی هشتند که در ابتدای امر رهبر متولد می شوند و دارای خصوصیات ذاتی هستند که از آن ها رهبرانی موفق می سازد. اما بعد از سال ها مطالعه اجتماعی بر روی صفات مشترک حاصل نگردید. مکتب صفات شخصی (انسان بزرگ، جنبه ذاتی رهبری)
استاگدیل: او پنج خصوصیت جسمانی ، چهار ویژگی مربوط به هوش و توانایی، شانزده خصوصیت شخصیتی، شش ویژگی مربوط به کار و نه ویژگی اجتماعی را برای رهبران ذکر نمود.
مان: او شش خصوصیت را برای رهبران ذکر نمود: هوش، مردانگی، اعتدال، تسلط، برونگرایی و محافظه کاری.
پاتریک و لاک: آن ها نیز شش ویژگی مهم را برای رهبران  تعریف نموده اند: تحرک، تمایل به رهبری، درستکاری، اعتماد به نفس، توانایی و آگاهی، دانایی.
مطالعات آیوا (رونالد لیپیت، رالف وایت و کرت لوین): در این مطالعات سه سبک رهبری استبدادی، مشارکتی و تفویضی مورد آزمون قرار گرفت. مکتب رفتاری به جای پرداختن به صفات شخصیتی رهبران، رفتارها و اعمال آنان را مورد بررسی قرار می دهد. ایده ی اصلی مکتب رفتاری این است که با شناسایی رفتارهایی که موجب موفقیت رهبران می شود و آموزش آن ها به افرد، بتوان رهبران موفقی را تربیت کرد. مکتب رفتاری (جبنه اکتسابی رهبری)
مطالعات اوهایو (مورفی): هدف از این مطالعات شناسایی ابعاد مستقل رفتار رهبری بود. آن ها ابعاد رفتار رهبری را به دو بعد عمده ساخت دهی (وظیفه گرایی) و رعایت حال دیگران (انسان گرایی) تقسیم کردند.
مطالعات هاروارد: آن ها رهبران را همانند مطالعات اوهایو به دو گروه رهبران وظیفه ای و رهبران اجتماعی- احساسی تفکیک نمودند اما بیان کردند که این دو بعد قابل جمع در یک فرد نیست.
مطالعات میشیگان (ویکتور و روم) : این مطالعات دو بعد از رفتار رهبران را مورد توجه قرار دادند که عبارتند از رهبران تولید گرا و رهبران کارمندگرا.
مطالعات پویایی شناسی گروهی (دروین کارترایت و آلوین زاندر) : این مطالعات در خصوص سبک های رهبری مدعی هستند هدف های گروهی و سازمان در یکی از مقوله های 1- رسیدن به هدف های خاص گروه و 2- نگهداری و تقویت گروه جای می گیرند.
شبکه مدیریت (رابرت بلیک و جین موتون) : این نظریه نشان می دهد که سبک رهبری تک بعدی نیست و با توجه به نسبی بودن توجه مدیر به کار و یا کارکنان سبک رهبری را مطرح می سازد. 1- سبک نامحسوس 2- سبک باشگاهی 3- سبک استبدادی 4- سبک انسانی و سازمانی 5- سبک تیمی.
چهار سبک رهبری (رنسیس لیکرت) : او با توجه به تحقیقات میشیگان در یک زنجیره روش های متداول را از سبک یک تا چهار (آمرانه، دلسوزانه، مشاوره ای و مشارکتی) نام گذاری نمود.
نظریه پیوستاری (تانن بام و وارن اشمیت) : آن ها معتقد بودند که مدیر باید قبل از انتخاب سبک رهبری، سه دسته از عوامل (ویژگی های ذاتی مدیر، ویژگی های زیردستان و ویژگی های موقعیتی) را مورد توجه قرار دهد. نظریه های این مکتب اصولاً بر یک سبک و شیوه رهبری تأکید نمی کنند بلکه بر اساس شرایط و به اقتضای موقعیت ها شیوه های مناسب و مطلوب رهبری تعیین می شود. مکتب اقتضایی
نظریه رهبری مبتنی بر موقعیت- سیکل زندگی(پال هرسی و کنث بلانچارد) : این نظریه بر این استوار است که سبک رهبری با میزان رشد و بلوغ زیردستان تغییر می کند.
نظریه انطباق موقعیت با سبک رهبری (فیدلر) : در این نظریه شیوه های رهبری همانند شبکه مدیریت در دو قطب کارمندمداری و وظیفه مداری قرار دارند و سه عامل 1- رابطه رهبر و پیرو 2- ساختار سازمانی و وظایف سازمانی 3- موقعیت قدرت رهبر به عنوان شاخص های موقعیتی قلمداد شده اند.
نظریه مسیر-  هدف (رابرت هوس و مارتین ایوانز) : این نظریه بر اساس مدل انگیزشی انتظار بنا شده است و بر این نظر استوار است که رفتار رهبر زمانی برای پیروان قابل قبول و پذیرش است که منبع رضایت و انگیزه برای آنان باشد و در جهت تأمین هدف های آنان را یاری دهد.
نظریه سبک، ساختار و ظرفیت (استینسون و جانسون) : در این نظریه با توجه به عوامل موقعیتی ساختار کار و ظرفیت کارکنان میزان رابطه مداری و یا ضابطه مداری تعیین می شود.
نظریه تعامل رهبر با اعضا (جرجین گرین) : در این نظریه بیان می شود که رهبران بین زیردستان خود فرق قائل هستند و تفکیک افراد از یکدیگر چیزی بیش از یک امر تصادفی است و رهبر ضمن ارتباط منسجم با افرادی خاص گروهی ویژه را تشکیل می دهد.
نظریه هنجاری رهبری (ویکور و روم و فیلیپ یتان) : در این نظریه پنج سبک رهبری از کاملاً آمرانه تا کاملاً مشارکت جویانه، در کنار هفت بعد موقعیتی در دو حوزه کلی 1- نحوه تأثیر مسائل و مشکلات در کیفیت و مقبولیت یک تصمیم و 2- نحوه تأثیر مسائل و مشکلات در میزان همکاری زیردستان مطرح می شود و در نهایت با پاسخگویی به سوالات مطرح با توجه به ابعاد موقعیتی بهترین تصمیم جهت انتخاب شیوه رهبری اتخاذ می شود.
نظریه اثربخشی رهبری (ویلیام ردین) : این نظریه با افزودن بعد سوم به شبکه مدیریت یعنی اثربخشی بیان می کند که هر چهار شیوه بر حسب موقعیت می توانند اثربخش یا بی اثر باشند.
نظریه رهبر وظیفه ای یا متمرکز (جان آدایر) : این نظریه بیشتر بر روی چگونگی رفتار رهبر برای ارضای نیازهای وظیفه، گروه و افراد، با توجه به اولویت های هرکدام تأکید دارد.
نظریه جانشین های رهبری (جرمیر و کر) : در این نظریه بیان می شود که ویژگی های فردی پیروان، ویژگی های وظیفه ای و سازمانی می تواند رفتار رهبر را خنثی سازد و بودن هدایت رهبر، وظایف و فعالیت ها انجام گیرد و به عبارتی لزوم رهبر را غیر ضروری سازد. نظریه های این مکتب عموما به جای پرداختن به انواع سبک های رهبری و یا بکارگیری آن ها در موقعیت های خاص، با توجه به نیاز احساس شده در سازمان از جنبه ای خاص به رهبری نظر افکنده اند و به بیان الگوی رفتاری خاصی پرداخته اند. مکتب نوین رهبری
نظریه رهبری تحول آفرین (باس و آولیو) : رهبری تحول آفرین از طریق روش ها و مقاصد متنوعی بر ارتباط با پیروان تآکید دارد و در نتیجه پیروان احساس مهم بودن در سازمان را تجربه می نمایند. این نوع رهبری با ارتقاء و توسعه علایق پیروان و آگاهی دادن به آن ها، زمینه پذیرش ماموریت و اهداف گروه را ایجاد می نماید. چهار رفتار اصلی این نوع  رهبری عبارتند از : نفوذ آرمانی، انگیزش الهام بخش، تحریک ذهنی، ملاحظات شخصی.
نظریه رهبری فرهمند (کاریزماتیک) (رابرت هاوس) : چنین رهبرانی در ارتباط با پیروان  خود، انتظاراتی همچون داشتن کارایی بالا را انتقال می دهند و اعتماد به نفس آن ها را در تحقق اهداف بهبود می بخشد. در این نوع رهبری پیروان به دلیل ویژگی های فردی خاصی که در رهبر مشاهده می کنند به او وفادار می مانند. اینگونه رهبران در حقیقت بین چشم انداز مبتنی بر ارزش ها و هویت گروهی ارتباط برقرار می سازند و خطرات محاسبه شده ای را در مخالفت با وضع موجود می پذیرند
نظریه رهبری خدمتگزار (رابرت گرین لیف) : رهبری خدمتگزار  با تأکید بر انسجام و صمیمیت بین افراد و خدمت به دیگران شامل پیروان، مشتریان و جامعه می باشد. این نوع رهبری با تمرکز بر توسعه پیروان کمک می کند تا پیروان تمام قوای خود را در انجام اثربخش وظایف، رفاقت با دیگران، خود انگیزشی بکار گیرند. رهبری خدمتگزار بر این فرض استوار است که  رهبر برای داشتن بهترین پیروان باید بر ارتباط با تک تک پیروان برای درک توانایی های بالقوه، نیازها، آرمان ها، مقاصد تکیه نماید.
نظریه رهبری معنوی (ریو و فرای) : نظریه رهبرر معنوی در حقیقت توسعه مدل انگیزش درونی می باشد که شامل چشم انداز، امید، ایمان، عشق نوع دوستانه و بقاء معنویت است. هدف رهبری معنوی خلق چشم انداز و تجانس ارزش ها در تیم های توانمند و استراتژیک و سطوح فردی و در نهایت تقویت تعهد و بهره وری سطوح بالای سازمانی است.

(رکنی لموکی، 1392؛42)