1  نظریه بازنمایی

علائم و نشانه‌های زبانی و رسانه‌یی که بازنمایی به واسطه آن‌ها صورت می‌گیرد معصوم و بی‌طرف نیست، بلکه بر گفتمان و مناسبات و روابط قدرت دلالت می‌کنند. بازنمایی را «تولید معنا از طریق چارچوب‌های مفهومی و زبان» تعریف می‌کنند. جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانه‌‌ها از جهان واقع، به طرز قوی بر ادراکات و کنش مخاطبان تاثیر می‌گذارد، زیرا فرض بر این است که این بازنمایی‌ها عین واقعیت است. (مهدی زاده،1387: 127-126) افلاطون معتقد است که بازنمایی جهانی از توهمات به‌وجود می‌آورد که از «امر واقع» فاصله دارد. بر‌خلاف افلاطون، ارسطو به بازنمایی به عنوان واسطه یا کانالی می‌نگرد که انسان از طریق آن به «امر واقع» نزدیک می‌شود. (مهدی زاده،1387: 127)

بازنمایی به گفته هال، بخش اصلی فرایندی است که از طریق آن، معنا تولید و میان اعضای یک فرهنگ، مبادله می‌شود. این امر مستلزم استفاده از زبان، نشانه‌ها و تصاویر است که نماینده و بازنمود چیز‌هاست. اما مطمئناً فرآیند ساده و روراستی نیست در این‌جا دو فرآیند یعنی دو نظام بازنمایی وجود دارد:

اولین نظام، نظامی است که به وسیله آن همه نوع اشیاء افراد و رویداد‌ها با یک سری از مفاهیم و بازنمایی‌های ذهنی، ارتباط پیدا می‌کنند. (هال به نقل از کوبلی، 1388) در همین مرحله اول باید در نظر داشته باشیم که معنی وابسته به نظام مفاهیم و تصاویری است که در افکار ما شکل گرفته‌اند و می‌توانند نشانه یا بازنمایی جهان باشند و به ما توانایی دهند تا به آن‌چه در سر داریم، اشاره کنیم. (کوبلی، 1388)

دومین نظام بازنمایی، زبان است (وقتی می‌گوییم که به یک فرهنگ تعلق داریم، به این دلیل است که ما جهان را به شیوه‌های مشابهی تفسیر می‌کنیم). (هال، 1997) به این دلیل است که برخی موارد «فرهنگ» را «معانی مشترک یا نقشه‌های ذهنی مشترک» می‌نامند. البته، یک نقشه مفهومی مشترک به تنهایی کافی نیست و ما باید بتوانیم معانی و مفاهیم را بازنمایی یا مبادله کنیم و تنها زمانی می‌توانیم این کار را انجام دهیم که به یک زبان مشترک دسترسی داشته باشیم. نقشه مفهومی مشترک ما باید به یک زبان مشترک ترجمه شود تا آن‌گاه ما بتوانیم مفاهیم و ایده‌های خود را به واژگان نوشتاری، صداهای گفتاری و تصاویر دیداری، ربط دهیم.(کوبلی، 1388)

دو نظام بازنمایی مرتبط با هم، در قالب فرآیند معنی‌سازی در فرهنگ قرار دارند. اولین نظام به ما توانایی معنی بخشیدن به جهان را به وسیله برساخت یک سری از زنجیره‌ها یا تناظر‌های دوسویه میان چیزها – آدمیان ، اشیا، رویداد‌ها، ایده‌های انتزاعی و …- و نظام مفاهیم و نقشه‌های مفهمومی ما می‌دهد. نظام دوم وابسته است به برساخت یک سری از تناظر‌ها میان نقشه‌ مفهومی ماو نشانه‌هایی که در زبان‌های مختلف سازمان می‌یابند و خود، نشانه آن مفاهیم یا بازنمایی کننده آن‌ها هستند. (کوبلی، 1388)

رابطه بین چیز‌ها، مفاهیم و نشانه‌ها در پس تولید معنا در زبان، نهفته است. فرآیندی را که این سه عامل را با یکدیگر پیوند می‌دهد، بازنمایی نام دارد. معنا تنها از طریق قرارداد‌های فرهنگی و اجتماعی ما تعیین می‌شود. ما می‌توانیم توافق کنیم که کلمات به نحوی معناهای متفاوتی را برسانند و این قرارداد‌ها در طول زمان تغییر می‌کنند. (هال،1997: 19)

استورات هال با دیدی مشابه رابطه بین سیاست و بازنمایی را مورد بحث قرار می‌دهد و معتقد است که موضوعات معانی ثابتی ندارند ولی به هر جهت معانی توسط انسان‌ها ساخته می‌شود، به‌ویژه آن‌هایی که در حوزه فرهنگ فعالیت می‌کنند و در واقع آن‌ها هستند که باعث می‌شوند مواردی اهمیت یافته و یا دارای معنی شوند، در خصوص بازنمایی رسانه‌ای از جهان واقعیت می‌توان موارد زیر را برشمرد:

یک. بر اساس مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای، بازنمایی عین واقعیت نیست، حتی اگر خوانندگان و مخاطبان گاهی اوقات ممکن است وسوسه شوند بر اساس بازنمایی رسانه‌ها از واقعیت، قضاوت و داوری نمایند. بازنمایی – حتی فیلم‌های مستند- نتیجه فرایندی گزینشی است که همواره جنبه‌های خاصی از واقعیت را برجسته می‌کند و جنبه‌های دیگر را نادیده می‌گیرد.

دو. تلاش رسانه‌ها مصروف بازتاب (انعکاس) جهان «واقعی» نمی‌شود. رسانه‌ها ذاتاً جهان واقعیت را بازنمایی می‌کنند، زیرا بدون شکاف میان واقعیت و انگاره رسانه‌ای، «ژانر رسانه‌ای» بی معنا خواهد بود.

سه. در عصری که جامعه‌شناسان به «ساخت اجتماعی واقعیت» باور دارند و پست مدرنیست‌ها با ادعای معرفت عینی و اصل واقعیت، چالش می‌کنند، مفهوم «واقعی» زیر سوال است. ساختارگرایان اجتماعی مدعی‌اند که بازنمایی واقعیت، عین واقعیت و حقیقت نیست؛ زیرا بازنمایی، یک موضوع و رویداد را چارچوب گذاری می‌کند و از یک واقعیت چند بعدی و چند وجهی، عناصری را برمی‌‌گزیند و عناصری را وا می‌نهد. (هال،1997: 21)

در واقع هیچ یک از بازنمایی‌ها نمی‌توانند تجلی عینی واقعیت باشند و آن را کاملاً «درست» و یا «واقعی» انتقال دهند، چرا که این بازنمایی‌ها اجباراً موضوعی را انتخاب کرده و مؤلفه‌هایی را از واقعیتی چند وجهی اضافه یا کم می‌کنند.

در عمل بازنمایی دو مرحله وجود دارد که باید به آن‌ها توجه داشت: رمزگذاری و رمزگشایی. اطلاعاتی که برای مخاطبان در رسانه‌ها بازنمایی می‌شوند، باید در درجه اول رمزگذاری شوند. رمزگذاری بازنمود افکار و رویداد‌های جهان خارج به روشی است که مخاطبان توانایی رمزگشایی آن‌را داشته باشند. مخاطبان باید نشانه را به منظور دریافت معنی متن رسانه، فرا بگیرند، فرآیند رمزگشایی توسط مخاطب بسیار طبیعی به نظر می‌رسد. (راینر و دیگران: 2001: 66)