دلبستگی اولیه و روابط رمانتیک بزرگسالان

دلبستگی در جریان چرخه‌های زندگی از مادر به نزدیکان و سپس به بیگانگان و بالاخره به گروه‌های بیش از پیش وسیع‌تری تسرّی می‌یابد و به صورت عاملی به همان اندازه مهم برای ساختار شخصیت کودک و تغذیه در زندگی جسمانی وی درمی‌آید (منصور و دادستان، 1385).

به نظر بالبی (1973) اطفال و خردسالان الگوهای مقدماتی در مورد خودشان و طرف‌های مقابل خویش در تعاملات اجتماعی می‌سازند. این الگوهای مقدماتی شامل انتظاراتی که از دیگران در روابطشان دارند، نحوه عملکرد آنان و نحوه تنظیم هیجانات و امکان پیش‌بینی کنش‌های دیگران و برنامه‌ریزی در قبال این کنش‌ها را برای آن‌ها فراهم می‌آورند (فیروزبخت، 1386).

آزمودنی‌های دارای پیوستگی توأم با ایمنی روابط عاشقانه خود را شاد، دوستانه و توأم با اعتماد توصیف می‌کردند و می‌خواستند طرف مقابل خود را بپذیرند و از او حمایت کنند. آزمودنی‌های دارای دلبستگی اجتنابی از صمیمی شدن می‌ترسیدند و دوست داشتن استقلال داشته باشند. آزمودنی‌های مضطرب- اجتنابی عشق را نوعی تملک می‌دانستند، خواهان وحدت و یکی شدن کامل بودند. دمدمی مزاج بودند و حسادت زیادی داشتند (کاپلان؛ ترجمه فیروزبخت، 1386).

هازان و شاور (1987 و 1990) اظهار داشتند که نوع دلبستگی کودک در ایجاد نوع سبک عشق دوران بزرگسالی تأثیرگذار است, تجارب عاشقانه بزرگسالی، سبک‌های دلبستگی کودکی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این پژوهشگران دریافتند که سبک‌های ایمن پس از تجارب ناگوار بزرگسالی به سبک دلبستگی ناایمن بیشتر تغییر می‌یابد در حالی که تجارب موفقیت‌آمیز می‌تواند موجب ایمنی بیشتر افراد شود (دایر؛ ترجمه سپاه منصور، 1386).

بزرگسالان نیز در مورد دلبستگی، افکار و احساس‌هایی پیدا کرده‌اند که بی‌تردید، در نگرش آنان بر شیوه رفتار با کودکانشان تأثیر می‌گذارد. مری مین و همکارانش (مین، کاپلان و کسیدی، 1985؛ مین و گلدوین، 1978) در یک مصاحبه درباره دلبستگی بزرگسالی، از پدران و مادران درباره خاطرات دوران کودکی‌شان سؤال کردند. مین با تأکید بر قابلیت انعطاف و پذیرا بودن پاسخ‌های والدین، نوعی سنخ شناسی را مطرح کرد که ثابت شده است با طبقه‌بندی کودکان در موقعیت ناآشنا، کاملاً همبستگی دارد (هس، 1990). سنخ‌های مین عبارتند از:

گویندگان ایمن- مستقل: که در مورد تجربه‌های اولیه خود، آزادانه و به صراحت سخن می‌گویند. این والدین، بیشتر کودکان دلبسته ایمن دارند. ظاهراً پذیرش والدین از احساس‌های خودشان با نوعی پذیرش نسبت به علایم و نیازهای نوزادانشان همراه است.

گویندگان بی‌توجه به دلبستگی: که چنان‌ از تجربه‌های دلبستگی خود صحبت می‌کنند که گویی بی‌اهمیت هستند. فرزندان این والدین، بیشتر کودکانی ناایمن- اجتنابی هستند. آن‌ها تجربه‌های خود را درست همان‌طور که نزدیکی جویی نوزادانشان را رد می‌کنند، نادیده می‌گیرند.

گویندگان شیفته: که مصاحبه‌های آنان نشان می‌دهد که هنوز هم، چه به صورت درونی یا بیرونی در تلاش برای جلب محبت و تأثیر والدینشان هستند. ممکن است همین نیاز، پاسخ دهی مداوم آنان را نسبت به نیازهای کودکشان، دشوار سازد (مین و گلدوین؛ به نقل کرین؛ ترجمه خوی نژاد و رجایی، 1384).

. Hazen & Shaver

. Min

. Kaplan & Cassidy

. Goldwyn

. typology

. Hess

. secure – autonomous

. dismissing of attachment

. pouseoccupied speakers