مخاطره حریف را می توان با استفاده از شیوه های روانی ، فیزیکی و ایجاد دگرگونی در احساس و انگیزه و تصور طرف مقابل تغییر داد از طریق:
الف) افزایش برآورد حریف از بهای خالص جنگ: از طریق مبالغه زیاده از حد آمادگی نیروهای خودی و ..
ب) کم بها دادن به ارزش هدف مورد نظر
به نظر می رسد علاوه بر آنچه تاکنون از تعاریف و تعابیری که در حوزه بررسی مدیریت بحران و عمدتاً ناظر بر دو هدف عمده «پرهیز از بحران» و «مهار بحران» مطرح گردید بتوان دیدگاه سومی نیز در عرصه«اهداف مدیریت بحران» شناسایی کرد و آن را تلاش برای «جستجوی اندیشمندانه بحران» نامید.( تاجیک، ۱۳۷۹: ۸۳ ) در واقع محور مورد تاکید و بررسی این پژوهش نیز با اتکاء به چنین دیدگاهی نسبت به بحران و مدیریت بحران شکل گرفته است. بر این اساس «بحران به مثابه ابزار و روشی برای گسترش منافع ملی از رهگذر خصومت» جلوه گر شد و به تعبیری «بحران ادامه مدیریت و سیاست است به بیان دیگر» .( تاجیک، ۱۳۷۹: ۸۶)
از این منظر گاه مدیریت بحران با مفهومی ایجابی و مثبت- نه سلبی و منفی- نسبت به نحوه مواجهه با بحران ها تعبیر می شود که تدبیرگری در آن اساساً هنر موقعیت شناسی جهت اقدام برای« بحران زایی» یا «پرهیز از بحران» محسوب می گردد.
مبنای نظری و تجربی دیدگاه مذکور در مورد ماهیت مدیریت بحران در این واقعیت نهفته است که «بحران های سیاسی همیشه و در همه نظام های سیاسی دست کم به طور بالقوه وجود دارند و نظام های سیاسی به تبع ماهیت پویایی خود همواره با بحران هایی با شدت و ضعف کمتر یا بیشتر روبرو هستند از این رو هرگز تلاش در جهت محو و از میان برداشتن چیزی که اساساً قابل نسخ و محو نیست- به ویژه در نظامهای نوپا و انقلابی – بهره چندانی ندارد. بر این اساس فراتر از بهره برداری تدبیرگان از خطرات و فرصتهای نهفته در یک بحران، مساله اساسی این است که« مدیریت بحران هنوز فهم و درک این مهم است که چه زمانی در جستجوی یک بحران باشیم و چه زمانی از آن دوری جوییم». در شرایط مذکور« مقدم بر هر چیز مدیریت بحران، هنری است که از رهگذر آن دولت مردان و نخبگان و بازیگران در صحنه نقش تعیین کننده خود را در حضور و غیابشان به نمایش می گذارند»( همان : ۸۶) اما نه به عنوان عناصری که صرفاً در پی رفع بحران بوده بلکه در جایگاه نخبگانی که از بحران به عنوان «عرصه هوشمندانه هنرنمایی و فن آزمایی» خود بهره می برند و به این مهم واقفند که چه زمانی از بحران ها استقبال نموده و چه زمانی از آنها دوری نمایند و در پی مهار آن برآیند. با این توصیف مدیریت بحران این گونه نیز تعریف می گردد:
«مدیریت بحران چیزی جز به کارگیری منابع، ابزار و راه و روش (استراتژی) به منظور استفاده از هر وضعیت خصم آلودی به نفع خودی نیست».( سنجابی ،۱۳۷۵ : ۵۷ )
نگرش مثبت و ایجابی این پژوهش نسبت به بحران و نحوه رویارویی با آن به هیچ وجه به معنای رها ساختن وضعیت بحرانی و سپردن آن به روند طبیعی حوادث و تسلیم شدن در برابر هر گونه پیامد آن نمی باشد بلکه پذیرش تداوم بحران ها و استقبال از آن و حتی فراتر از آن«جستجوی اندیشمندانه بحران» همزمان مستلزم و متضمن کنترل و مهار برخی از ابعاد و جوانب مهلک و مخرب بحران هاست. در این راستا مهمترین دغدغه تصمیم گیران و نخبگان تدبیرساز، تحدید و کنترل بحران در زیر سطح آستانه تحمل نظام سیاسی بوده تا از حدی که منجر به فروپاشی یا استحاله نظام گردد تجاوز ننمایند.
در گستره ادوار مختلف سیاسی ایران رفتار حاکمان و رهبران سیاسی به عنوان نخستین سنگر دفاع از شرایط ثبات و امنیت نظام سیاسی حاکم قابل تجزیه و تحلیل است. با بروز نشانه های بحران در دهه حیات پهلوی نخبگان سیاسی- امنیتی رژیم و در رأس آن محمدرضا پهلوی (شاهنشاه) با اتخاذ رویکردهای مبتنی بر«پرهیز از بحران و مهار بحران» در پی آن برآمدند تا چالش های پیش روی رژیم را با توسل به روش های مصالحه جویانه و یا خشونت آمیز تدبیر نمایند. در شرایط ثبات رفتار رژیم حاکم در بحران ها معطوف به «مهار بحران» و دوری گزیدن از هر گونه بی ثباتی است. از این رو پهلویسم حتی با اتکاء به روش های خشونت آمیز در پی استقرار ثبات و امنیت از دست رفته ای بود که حیات سیاسی سلطنت را تهدید می کرد و در نهایت نیز این بحران بود که فائق آمد و نه خشونت پهلویستی، بحران بزرگی که با سقوط رژیم تدبیر شد و نه تنها زوال پهلویسم را سر لوحه عبرت دیگر نظام های سیاسی قرار داد بلکه حسرت تدبیر این بحران را نیز بر دلشان گذاشت . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حاکمان را برآن داشت تا تدبیری دگر بیاندیشند. بروز بحران ها بر این مبنا که«در شرایط بحرانی توانایی نظام های سیاسی برای حفظ و تطبیق خودشان با شرایط جدید افزایش می یابد» مورد استقبال و بهره برداری قرار گرفت و منتج به نتایجی گردیده است که در چارچوب دیدگاه مذکور قابل تحلیل و توجیه است.
یکی از مهمترین نتایجی که بحران های دهه اول جمهوری اسلامی در پی داشته است این بود که هویتی جدید در پس حل و فصل هر بحران نمود پیدا کرده است و بر هر یک از این بحران های متعددی که فائق گردیده است به نحو شگفت انگیزی به آن اجازه داده است که برای خود هویتی جدید تعریف نماید چنان که در بحران های مورد مطالعه پژوهش می توان ادعا کرد؛ در پی تدبیر بحران عزل بنی صدر و اختلاف حزب ا… و لیبرال ها(میانه روها) ،اسلام گرایی فقاهتی جریان غالب عرصه سیاست و حکومت گردید. در پی بروز بحران تسخیر سفارت آمریکا گرایشات غلیظ ضد امپریالیستی و ضد لیبرالیستی حاکم شد و در پی ظهور بحران جنگ عراق و ایران همبستگی شدید ملی و تقویت باورهای مذهب گرایانه (شیعی گرایانه) و میهن پرستانه و تلفیق آن در مهمترین عناصر هویتی جدید محسوب می گردید.
در این دوره زمانی بحران ها از نوعی همزمانی و همپوشانی برخوردار بود که علاوه بر اینکه موجب هنرنمایی جمهوری اسلامی در تدبیر همزمان چندین بحران شد بحران های سلسله واری را به وجود آورد که نظام سیاسی بیشترین بهره ها را از آن گرفت.
۲-۴-۲-اطلاعات:
تصمیم گیری عقلانی در هر سطحی نیازمند اطلاعات است. لذا اطلاعات همواره یکی از اصول اساسی یک مدیریت بحران شناخته شده است. تصمیم گیری موفق و مؤثر نیازمند اطلاعات معتبر و کافی است به ویژه در شرایط رخداد بحران که از یک سو اطلاعات مخدوش و مبهم است و از سوی دیگر هر گونه اتخاذ تصمیم و رفتاری در رویارویی با بحران نیازمند تأمین مداوم اطلاعات موثق و بسنده است. به علاوه اینکه برخلاف پویایی ذاتی بحران که تدبیر آن نیازمند اطلاعات جهت اتخاذ راه حلی سریع است، فرایند تولید و کاربری اطلاعات به کندی صورت می گیرد. فقدان آگاهی کافی نسبت به خصوصیات و ویژگی های نوع یک بحران چه بسا تدبیرگران را به قسمتی از بحران تبدیل نماید و هر گونه تصمیم و رفتار ناآگاهانه آنها بر شدت بحران بیافزاید. فقدان آگاهی لازم و یا افتادن در دام داده های کاذب در مدیریت بحران، از عوامل مؤثر در ناکامی های تدبیرگران قلمداد می شود.
در تعبیری رایج از تصمیم مطلوب در مباحث مدیریت،«یک تصمیم مؤثر تصمیمی است که ۹۰ درصد ارکانش بر اطلاعات و ۱۰ درصد آن برقضاوت و درایت مدیر استوار است.»(رضائیان ،۱۳۷۹ : ۱۳۸ )
در جو متحول و مبهم بحران، اطلاعات کارکردی دو گانه می یابد؛ از یک سو، تدبیرگران بحران در تلاشند تا از پیامدها و نتایج احتمالی راه کارها و تصمیماتی که در رابطه با یک بحران اتخاذ می کنند،آگاهی یابند و از آنجا که دست یافتن به این اطلاعات با قطعیت همراه نیست،معمولاً اتخاذ هر گونه تصمیمی نیز با مخاطراتی غیر منتظره و غیرقابل پیش بینی همراه خواهد بود.از سوی دیگر،بازیگران بحران در پی آنند تا اولاً:از جزئیات،ابعاد و جوانب مختلف یک بحران اطلاع یابند.ثانیاً:با استمداد از اطلاعات مربوط به روند احتمالی بحران را پیش بینی نمایند. اطلاعات نیز همانند دیگر مفاهیم این پژوهش،از منظرهای گوناگون و به اعتبارهای متفاوت تعبیر می شود.به اعتقاد مک کارتی«اطلاعات،داده هایی است که شناسایی،جمع آوری و ارزیابی می شود و در متن اهداف شخصی تفسیر شده، پس از بررسی و طبقه بندی در اختیار سیاست گذاران قرار می گیرد. داده های فراهم آمده برای سیاست گذاران است که محدوده گزینه های موجود را به آنها می شناساند و آنان را در کار قضاوت یاری می دهد. اطلاعات لزوماً به گزینه های عاقلانه خط مشی نمی انجامد. اما بدون اطلاعات درست و مناسب تصمیمات و خط مشی ملی در مقابله با شرایط واقعی کارآیی ندارد.»( مک کارتی ، ۱۳۸۱: ۸۱ – ۸۸ )
در مدیریت بحران، سه کار ویژه اطلاعات مذکور از این قرار شناسایی می شوند:الف)نشانگرها و اطلاعات هشدار دهنده.ب)بازخورد رویدادها و شرایط بروز بحران، ج)شناسایی و بررسی فرصت های احتمالی برآمده از متن این بحران ها.( همان : ۳۴ – ۸۵)
یکی از مشکلات اطلاعات که همواره پیش روی تدبیرگران بحران قرار دارد،«سیاسی سازی اطلاعات» است که در برگیرنده تحریف عمدی بررسی داوری ها به سود خط فکری مورد علاقه فرد،به دور از واقعیت ها و شواهد و مدارک موجود است».( همان : ۱۰۲ – ۱۳۹ ) این امر منجر به تعبیر تفسیرهای غلط اطلاعات و عدم درک صحیح آن و در نتیجه نادیده گرفتن واقعیات می گردد.
اززاویه ای دیگر،به باور«کالینز»،حلقه استراتژیکی اطلاعات از ۴ عنصر اساسی تشکیل شده است که عبارتند از:۱-نیازمندی ها،۲-جمع آوری،۳-پرورش،۴-برآورد اطلاعاتی. مهم ترین مسأله در این حلقه، «پی بردن به معنای داده های خام است که از تفسیر و پرورش آن بدست می آید».( کالینز ،۱۳۷۰: ۳۷ – ۴۱ )
در مجموع به نظر می رسد که اطلاعات مقوله ای نسبی است. چرا که ، نحوه استفاده از اطلاعات ، در موقعیت های زمانی و مکانی مختلف فرق می کند و یا اینکه برای یک مدیر و یا در موقعیت زمانی و مکانی، یک سری داده ها، اطلاعات حیاتی محسوب شود ولی برای مدیر دیگر و در موقعیت دیگر، همان داده ها هیچ کاربری مفیدی نداشته باشد. از آنجا که بحران های دهه اول جمهوری اسلامی-مورد بررسی در این پژوهش- برخلاف این خصیصه متداول بحران ها که ناگهانی و سریع حادث می شوند،در بستر بطئی رشد کرده اند، شرایط کسب اطلاعات لازم از زمینه ها و روند ظهور و گسترش بحران ها، نسبتاً مهیا بود. همچنین تداوم دوره زمانی بحران ها نیز بر این قابلیت به نحو چشمگیری می افزود. به جهت اینکه هر گونه تصمیم گیری و اتخاذ مواضع از سوی رهبری کاریزمایی-الهی انقلاب اسلامی ،در قبال حوادث و بحران ها نقشی به مراتب تعیین کننده در سرنوشت نظام سیاسی داشت، دستیابی به اطلاعات معتبر و کافی درباره ماهیت و کیفیت و جزئیات بحران ها از سوی نیروی تصمیم گیرنده امری کاملاً ضروری و حیاتی می نمود. به علاوه اینکه امام