از «جنبش های توده ای» در «هر جنبش عوام گرایانه جان کلام این است که توده های تهیدست جامعه بر ضد نهادهای موجود کشور بسیج می شوند اما عنان روانی آنها خیلی محکم در دست رهبری فرهمندانه است» ( آقابخشی و افشاری ،۱۳۷۹ : ۴۵۶ ) در واقع انرژی این غلیان توده ای از سوی رهبری کاریزما و با تزریق ایدئولوژی انقلابی در باور و اندیشه اقشار مردم فراهم می آید. مردم باوری در چنین مقطع مطرح می گردد: نخست اینکه، بر این امر تأکید شود که انقلاب ها کار مردم است و این توده مردم هستند که قادرند در برابر نظام حاکم پیروز شوند. دوم اینکه، پس از پیروزی انقلاب تا زمان تثبیت اوضاع سیاسی نظام جدید مردم با حضور مستقیم خود در مقابله با بحران ها و مشکلاتی که نظام سیاسی را تهدید می نماید، حاکمان را حمایت نمایند.
توسل مستقیم و بلاواسطه به قدرت و نیروی گسترده مردمی جهت آغاز یک انقلاب عملاً در جوامعی امکان پذیر است که دارای بستر مناسب و مطلوب جهت این گونه فعالیت باشد. صاحبنظران انقلاب و جامعه شناسی سیاسی جوامع توده ای را اجتماعاتی مستعد پذیرش این وضعیت می دانند. یکی از علل گسترش توده گرایی در جوامع توده ای این است که رهبری کاریزما جهت بسیج توده ها باید بلاواسطه و مستقیم با خود توده ها تماس داشته باشد. با بررسی و شناخت خصوصیات یک جامعه توده ای بهتر می توان این روابط را درک نمود.«در جامعه توده ای گسترده شباهت میان افکار و عقاید توده ها بارزتر از تفاوت های موجود میان آنهاست. این وضعیت در شرایط دوران گذار از جامعه سنتی به مدرن پیدا می شود. جنبش توده ای، بسیج و سازمان های سیاسی گسترده، ویژگی های سیاسی راه پیدا می کنند. جامعه توده ای استعداد ویژه برای ایدئولوژیک شدن دارد زیرا ایدئولوژی برای جنبش توده ای با توجه به ویژگی های چنین جامعه ای دارای خصلتی التیام بخش است. جامعه توده ای دارای گرایش پوپولیستی است. تنها خواست هایی که به اراده توده ها نسبت داده می شوند مشروع به شمار می روند. توده های جمعیت نیز در چنین جوامعی خود را به سهولت در معرض بسیج رهبران سیاسی قرار می دهند. جامعه توده ای تشنه ایدئولوژی و بسیج و رهبری است و می کوشد همبستگی سنتی از دست رفته را به وسیله ایدئولوژی سیاسی احیاء نماید.»( تاجیک ، ۱۳۷۹: ۸۳ )
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی فرآیند تحول توده های بی تفاوت به «مردم در صحنه» و کنشگر با شدت و غلظت بیشتری صورت گرفت.«ثقل انقلاب امام، برایده مردم عادی متمرکز است تا ایده روشنفکران، او در جستجوی ایده هایی است که « مردم در کنش»که حوادث تاریخی تبلور و تجلی ایده های آنهاست خلق می کنند» ( بیل،۱۳۷۱: ۴۳۹ ) در این گونه رهبری است که امام (ره) خود را با توده های مردم محروم یکی می سازد وبا اشارات مستمر به مستضعفین نیز آن را تقویت می بخشد. به تعبیر زیبای« جیمز بیل» «این حقیقت که این افراد از مذهبی ترین طبقات جامعه بودند یک نیروی تقویتی قدرتمند برای سیستمی که یک فقیه رهبری آن را بر عهده داشت ارایه می داد. از نقطه نظر سیاسی نیز این سیستم رهبری بسیار مؤثر بود و هواداران مخلص بسیاری به نخبگان سیاسی جدید و امام عرضه کرد. این پایگاه پشتیبانی مردم، دلیل بقای جمهوری اسلامی در طول سال های دشوار نخست انقلاب بود.»( کلر و پیر ،۱۳۶۲: ۲۵۵ )
میشل فوکو در توصیف مردم محوری و اهمیت جایگاه توده ها در انقلاب اسلامی آن را با« اراده جمعی» حاضر در صحنه انقلاب تعبیر می نماید. فوکو حضور گسترده مردمی در جریان انقلاب اسلامی را این گونه تشریح می نماید:
«در میان چیزهایی که این ماجرای انقلابی را مشخص می کنند، یکی این است که ماجرای انقلابی اراده ای مطلقاً دسته جمعی آشکار می کند. اراده جمعی، اسطوره ای سیاسی است، یک اسطوره تئوریک است؛ اراده جمعی تاکنون به چشم دیده نشده است. این اراده جمعی که در تئوری های ما همیشه کلی است، در ایران در یک عینیت مطلقاً روشن و معین ثابت مانده است. ما در تهران و در تمام ایران اراده جمعی ملتی را دیدیم. آنچه به این اراده جمعی، هدف بخشیده است، رهبری امام خمینی است که بر رفتن شاه تأکید می نماید.»( بیل ، ۱۳۷۱: ۴۳۸ )
پس از استقرار جمهوری اسلامی بر طبق سنت سیاسی شیعه رهبری کاریزمایی – الهی و توده های انقلابی از تعامل و درک متقابل بالایی برخوردار بودند. آن گونه که«جیمز بیل» این شرایط را با نحوه رهبری تشیع مقایسه می نماید که «در آن مشخص ساختن نقطه دقیقی که رهبر ،رهبری می کند و پیروان پیروی می کنند همواره دشوار است. رهبری بیشتر حالت دایره گردش را دارد تا سلسله مراتبی و در یک دایره غیر قابل نفوذ تشکیل می شود که در آن رهبر رهبری و هم پیروی می کند و پیروان نیز هم پیروی و هم رهبری می نمایند».( کورز ، روزنبرگ ،۱۳۷۸ : ۱۴۸ )
در نتیجه فرآیند مذکور به نظر می رسد که در کشور یک قدرت وجود داشت و«انقلاب در برگیرنده یک مرد می شد» وآن امام بود ومیلیون ها پیرو او بدون اینکه بین آنها چیزی وجود داشته باشد.در این ارتباط بلاواسطه توده های بسیج شده تجویز حضور خود در صحنه های مختلف جمهوری اسلامی را از کلام و بیان مقتدای خویش دریافت می کردند.
در دهه نخست هم از بحران ها جهت بسیج سیاسی و همبستگی سیاسی توده ها بهره برداری می شد و هم در جهت رویارویی با بحران های این دوره از توده های بسیج شده استفاده می شد. از بعدی دیگر بروز بحران ها باعث شد که پوپولیسم و رادیکالیسم ایدئولوژیک و انقلابی در جو رادیکال پس از پیروزی انقلاب در جهت حمایت از گروه های مذهبی و نظام جمهوری اسلامی هدایت شود و همچنین پشتوانه بسیج توده ها نیز باشد. به علاوه شخصیت کاریزمایی – الهی امام خمینی (ره) و ساختار قدرتی که در اختیار گروه های اسلام گرا قرار گرفته بود ابزار لازم برای مشارکت توده را فراهم ساخت و گروه های مذهبی از آن طریق به تحکیم مواضع پرداختند. تأکید و سفارش رهبر انقلاب به وحدت و حفظ اتحاد انقلابی در جریان بسیج سیاسی توده ها ناظر بر خطراتی است که انسجام توده ها را تهدید می نماید و باید انقلابیون آن را در کانون توجه خود قرار می دادند و البته این انسجام به خاطر بروز بحران های متعدد تا پایان جنگ تداوم یافت. به نظر می رسد که اصول و بنیان های نظری و تجربی زیر بیانگر نقش اندیشه مردم باوری (پوپولیسم) به عنوان یکی از راه های مؤثر در مواجهه با بحران های دهه اول جمهوری اسلامی بوده است:
۱-هنر رهبری توانمند هر انقلاب این است که این وضعیت را ماهرانه به کنترل در آورد و از آن در راستای رویارویی و مقابله با بحران های انقلاب بهره گیری نمایدو تأکید نظام سیاسی و رهبران آن به حضور مستقیم مردم در جریان بحران ها و تهدیدات حاکی از این روند در جمهوری اسلامی بوده است.آن گونه که این امر در جریان جنگ عراق و ایران صورت گرفت.
۲-«جنبش توده ای، همبستگی سیاسی تازه ای در جامعه ایجاد می کند که اساس این همبستگی روابط غیرشخصی ایدئولوژیک است و از همین رو همبستگی تصنعی جامعه توده ای شکننده است»( قوام ،۱۳۷۱ : ۷۵ ) و نیاز به عامل یا عوامل استحکام بخش دارد. در یک انقلاب مردمی بروز بحران های از یک سو باعث تداوم همبستگی توده ای شده و از سوی دیگر از این حضور به عنوان ابزار تدبیر بحران ها بهره گیری می شود.
۳-رهبر انقلاب اسلامی به عنوان مهمترین عامل تصمیم گیرنده همواره در تصمیمات و مواضع خود خواسته ها و انتظارات توده مردم انقلابی را رعایت می نماید و خود را با آن تطبیق می دهد. از این رو رهبران انقلابی نیز از شور و هیجان توده های انقلابی در رویارویی با بحران ها تحت تأثیر قرار می گیرند.
۴-در شرایط فقدان نهادها و دستگاه های تثبیت کننده نظام سیاسی و فقدان یک نیروی سیاسی و نظامی سازمان یافته و نیرومند – حزب قدرتمند، گروه های چریکی و …- برای دفاع از نظام جدید در برابر حملات درونی و بیرونی فقط با تداوم بسیج سیاسی توده ها امکان حفاظت از نظام نوپا وجود دارد. همان گونه که در جمهوری اسلامی نیز رهبری انقلاب مکرر به آن تأکید می نمودند و بروز بحران ها زمینه این حضور را فراهم می ساخت.
۲-۶-۴-ایدئولوژی انقلابی
یکی دیگر از عناصر سه گانه هر انقلاب که نقشی اساسی در وقوع انقلاب ها ایفا می نماید، ایدئولوژی انقلاب است. ایدئولوژی در واقع منبع تغذیه انرژی و نیروی محرکه هر انقلاب به شمار می رود. عمدتاً بخشی از طرح و برنامه سیاسی برآمده از انقلاب ها نیز بر اساس ایدئولوژی انقلابی صورت می گیرد. همچنین برای درک و فهم بخش عظیمی از تحولات و حوادث هر انقلاب باید منبع اصلی آن را که ایدئولوژی انقلاب است شناخت.
در واقع کارکرد و ماهیت انقلابی ایدئولوژی در هر شکل آن در همنشینی با رهبری کاریزما و توده های انقلابی قابل بررسی است. ایدئولوژی انقلابی به عنوان حلقه استراتژیک انقلاب ها، قدرت توده های انقلابی را با نیروی خارق العاده رهبران کاریزما پیوند می زند. اینجاست که قابلیت ها وهنر رهبران انقلابی مشخص می شود. رهبران توانمند و مقتدر به یاری ایدئولوژی های انقلابی به حرکات اعتراض آمیز توده ها عمق و وسعت بیشتری بخشیده و از آن در جهت حفظ و حراست از انقلاب بهره برداری می نماید.
در جمهوری اسلامی درک رفتار سیاسی توده های انقلابی و رهبری کاریزمایی- الهی در خلال بحرانهای دهه اول نیاز به فهم ایدئولوژی حاکم بر شرایط دارد، به ویژه هنگامی که نقش ایدئولوژی و تعامل آن با دیگر عناصر انقلاب در قدرت ملی یک کشور مطرح می گردد.
«ایدئولوژی» را می توان در طیف گسترده ای از تعابیر و تفاسیر متنوع تحلیل نمود. تعریف ایدئولوژی نیز همچون زمینه های کاربرد آن گستره وسیعی را شامل می شود..
در تعبیری کاربردی ایدئولوژی به «اعتقاد عملیاتی شده» تعریف می شود که در آن «اعتقادات نسبت به زمان حاضر عملیاتی می شود».( راش ،۱۳۷۷ : ۲۰۲)
«کارل مانهایم» در کتاب« ایدئولوژی و اتوپیا» ایدئولوژی را «سبک های اندیشه درباره پدیده های اجتماعی» تعریف کرده است. پارسونز نیز ایدئولوژی را «یک نظام اعتقادی که اعضای یک جمع در آن اشتراک دارند ولی تعریف «دانیل بل» که با ماهیت این پژوهش نیز مناسب تر و هماهنگ تر است. تعریفی رساتر از ایدئولوژی ارایه کرده است. وی ایدئولوژی را «تبدیل اندیشه ها به اهرم های اجتماعی» تعریف می کند.( بابایی ،۱۳۷۵ : ۵۶ )
«ویلفردو پاره تو» با توجه به سطوح مختلف ایدئولوژی،ایدئولوژی انقلابی را در سطح سوم ایدئولوژی قرار می دهد . وی ایدئولوژی را مرکب از سه سطح می داند: اول، افکار شخصی رهبر یا راهبران است. بسیار انتزاعی بوده و خاطبان بسیار محدودی دارد. دوم، سطح ایدئولوژی استدلالی و پیچیده است و مخاطبان آن را به حلقه های کوچک از پیروان آموزش دیده تشکیل می دهند.