خانواده

ویرجینیا ستیر (1987، ترجمه: بیرشک، 1383) خانواده را به عنوان جایی می­نگرد که در آن می­توان به عشق و تفاهم و پشتیبانی دست یافت، جایی که در آن می­توان نفس تازه کرد و برای مقابله با دنیای خارج نیروی تازه­ای گرفت. خانواده این واحد به ظاهر کوچک، از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می­رود. در واقع، هر خانواده را باید خشت بنای جامعه و کانون اصلی حفظ سنت و رسوم و ارزش­های والا مورد احترام و شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط میان فردی و مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح به حساب آورد. خانواده یکی از مهمترین محیط­های مؤثر بر سلامت بدنی و روانی افراد به حساب می­آید و خانواده شرایط لازم را برای رشد و رسیدن به هماهنگی جسمی، روانی و اجتماعی فراهم می­کند (وود، 1996). همچنین در بین نهادهای مختلف جامعه، کانون مقدس خانواده بهترین مکان برای تربیت جسم، روان و اساساً کانون کمک، تسکین، التیام و شفابخشی است. کانونی است که باید فشارهای روانی وارد بر اعضای خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار کند. اگر خانواده محیط سالم و سازنده­ای برای اعضای خود باشد و نیازهای جسمانی و روانی آنها را برآورده کند کمتر ممکن است به نهادهای اجتماعی خارج از خانواده احتیاج پیدا کند (ثنائی­ذاکر، 1375). معمولاً خانواده سالم افراد سالم و خانواده ناسالم موجب روز مسائل فراوانی در سطح جامعه خواهد شد و اگر سعی در بهبود و پیشرفت خانواده حاصل نشود، مشکلات اجتماعی روز به روز بدتر خواهد شد (ستیر، 1987، ترجمه: بیرشک، 1383). در گذشته «خانواده­پرستی» یک نوع دین و یا حداقل رکنی از آن به شمار می­رفت. مردم، موسسین خانواده یعنی نیاکان خویش را، چون خدایان می­پرستیدند. نظریه «هرج و مرج جنسی» در روابط مرد و زن و «زناشویی و تولید مثل بدون تشکیل خانواده» در آغاز حیات بشر؛ امروزه از طرف «مردم­شناسی» و با استناد مدارک تاریخی به هیچ وجه تایید نمی­شود. غالب جامعه­شناسان بر این عقیده­اند که «تشکیل خانواده» در زندگی بشر، حتّی مقدم بر حیات مدنی اوست. در حقیقت، میراث و ره­آورد بشر از سفر طولانی تکوینی وی و از مرحله حیات جانوران تکامل یافته؛ محسوب می­شود (مصلحتی، 1379).

ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است، خانواده با پیوند زناشویی تشکیل می­گردد و تداوم و بقای آن بستگی به تداوم و بقای جامعه دارد و به عنوان مهمترین و عالی­ترین رسم اجتماعی، برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال همواره مورد تایید بوده است (ماسودا، 2003). افسردگی و روابط زناشویی از عوامل مرتبط با کارکرد خانواده می­باشند. زیرا روابط زناشویی رضایت بخش زیربنای عملکرد خوب خانواده است و کشمکش­های زناشویی، می­تواند بقای خانواده را تهدید کند. همچنین وجود مشکلات حل نشده بر کارکرد خانواده و در نتیجه بر جامعه، تأثیر منفی می­گذارد. برای استحکام و ثبات خانواده عوامل مرتبط با رضایت زناشویی ضروری به نظر می­رسد (موسوی، 1393). بنابراین در صورت توجّه به عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی می­توان انتظار داشت که با افزایش سطح رضایت زناشویی بسیاری از مشکلات روانی، اجتماعی و عاطفی خانواده­ها و کل جامعه کاهش می­یابد (ثنائی­ذاکر، علاقبند و هومن، 1389).

[1]. Satir

[2]. Wood

[3]. promiscuity

[4]. Msauda