خمینی(ره)برای ممانعت از کانالیزه شدن احتمالی اطلاعات همواره سعی می نمود از منابع متعدد به کسب اطلاعات بپردازد.
بحران تسخیر سفارت آمریکا که شرایط تداوم یا حل و فصل آن قطعاً به نحوه موضع گیری امام خمینی(ره) بستگی داشت ، به عنوان نمونه ای از حساسیت و تأکید رهبری در جهت کسب اطلاع از جزئیات و ماهیت بحران محسوب می گردد. در این بحران پس از اینکه رهبری انقلاب از ماهیت عاملان تسخیر سفارت، اهداف و نیات آنان و دیگر جزئیات امر اطلاع یافتند، در روز ۱۴ آبان یک روز پس از تسخیر سفارت، اقدام دانشجویان را تأیید کردند. آنگونه که از تحلیل تدبیرگری بحران برمی آید، هسته مرکزی این فرایند، عملیات تصمیم گیری است. هر گونه تحدید ، تدبیر،کنترل، سرکوب و مهار بحران ها محصول تصمیماتی است که تصمیم گیرنده یا تصمیم گیرندگان در مورد نحوه مواجهه با یک بحران اتخاذ می نماید. اینکه تصمیم گیرنده در چه جایگاهی باشد و براساس چه اصول و ارزش هایی مبادرت به تصمیم گیری نماید، نوع تصمیمات متفاوت خواهد بود. در یک محیط انقلابی و ایدئولوژیک پس از پیروزی- در این پژوهش- که نهادها و مناصب اجرایی شکل نگرفته یا تثبیت نیافته اند،چه کسی جز رهبری کاریزمایی- الهی مقتدر و مطاع، قادر به تصمیم گیری است؟ در بخش آتی به بررسی جایگاه این«مقام» در یک نظام انقلابی و به ویژه در جمهوری اسلامی پرداخته می شود.
۲-۴-۳-تصمیم گیری
آنچه به مدیریت بحران معنا و مفهوم می بخشد، اتخاذ تصمیمات به موقع در شرایط فقدان تصمیم است. تصمیم گیری مهمترین مشخصه و عنصر ذاتی مدیریت محسوب می شود که در فرایند مدیریت بحران به مراتب بر ضرورت و اهمیت آن افزوده می گردد.
چرا که ، در شرایط بحرانی و تشنج، کمتر از شرایط عادی می توان تصمیمات اساسی و روش های صحیح سیاسی اتخاذ نمود و همواره ممکن است که یک تصمیم گیری خیلی ساده ، منجر به بحرانی عظیم شود. ماهیت مدیریت بحران با تصمیم گیری مبنی بر اطلاعات به عنوان شروط لازمه تدبیرگری ، قوام می یابد و تصمیم گیری عقلانی درهر سطحی نیازمند اطلاعات است. از این رو شاید ترسیم مرزی مشخص بین فرایند تصمیم گیری و اطلاعات امری مشکل به نظر می رسد. اما در این پژوهش تمام تداوم بحث با تفکیک نسبی مباحث هر یک (تصمیم گیری و اطلاعات) ادامه می یابد. تصمیم گیری، نیز همانند دیگر مفاهیم این پژوهش از منظرهای گوناگون و به اعتبارهای می تواند تعریف و تحلیل شود.
تصمیم گیری را می توان «فرایند بررسی و گزینش یک بدیل از میان مجموعه بدیل های متفاوت» تعریف کرد که در آن تصمیم بر اساس پیش بینی یکسری راه حل ها و انتخاب بهینه از بین آن صورت می گیرد که در موردشان تعیین و قطعیت نداریم. بنابراین نمی تواند با اطمینان توام باشد و همواره درجه ای از خطا را دارند و هیچ تصمیمی بدون مخاطره نیست و قبول مخاطره در تصمیم گیری گریز ناپذیر است».(سعادت ،۱۳۶۹: ۲۱ )این وضعیت هنگامی که با شرایط بروز بحران، که در تصمیم گیران با محدودیت شدید زمانی ، مخاطرات فزاینده و محدودیت جایگزینی مطلوب و موثر مواجه هستند، همراه می گردد. اتخاذ تصمیم موثر و کارآمد نوعی شاهکار در مدیریت بحران محسوب می شود.
در محیط دستخوش بحران، تصمیمات پرخطر ،مخاطره آمیز و در فضایی نامطمئن گرفته می شوند. از این جهت نمی توان موفقیت آنها را تضمین کرد. چرا که معمولاً تصمیم باید در شرایطی اتخاذ شود که عوامل پیوسته در حال تغییرند و اطلاعات چندان روشن نیست و دیدگاه های متناقض یا ضد و نقیض هستند.
از منظری دیگر به تصمیم گیری به عنوان «انتخاب اصلح» نگریسته می شود. در هر حادثه و بحران نیز که نیاز به تصمیم گیری دارد. راه کارهای مقابله با آن محدود است و ما هنگامی که صحبت از انتخاب بهترین، با صرفه ترین، بی خطرترین و … می کنیم ، در واقع منظورمان همان انتخاب اصلح است.( کاظمی ،۱۳۷۰: ۴۵ )
خطراتی که همواره وضعیت بحرانی را به از کنترل خارج شدن اوضاع تهدید می نماید به مساله تصمیم گیری و مسایلی که آن ار احاطه کرده است، بر می گردد. یکی از این خطرات ناشی از نقایص و کمبودهای ممکن در فرایند تصمیم گیری های حکومت های درگیر در بحران است. یکی دیگر از این مسایل مهم این است که سیاست سازان باید تحت فشار زیاد فعالیت کنند که عمدتاً از زمان کوتاهی که برای تنظیم یک پاسخ درست است از یک سو و پویایی ذاتی بحران ها از سوی دیگر ، ناشی می شود . در این میان ،«در مواردی که فشارهای ناشی از بحران در سطحی قابل تحمل نگه داشته شده، تصمیم گیری سازنده و فعالیت هایی که برای حل و فصل مسایل صورت گرفته ، از کارآیی زیادی برخوردار بوده است.»( فیل ،۱۳۷۳ : ۲۲۹ )
همان گونه که معمولاً در مباحث نحوه تصمیم گیری ،اغلب بر «لحظه تصمیم گیری» تاکید می شود تا کل فراگرد طولانی و پیچیده تصمیم گیری،( رضائیان ،۱۳۷۹: ۱۳۴ )در این پژوهش نیز تلاش بر این است که بر لحظه تصمیم گیری و نتایج حاصله از آن به عنوان مهم ترین هدف تصمیم سازی تاکید شده و در این چارچوب فراگرد تصمیم گیری در بحران های این پژوهش ،تحلیل گردد. چه بسا یک بجران، خود نتیجه تصمیمات پیش از بحران محسوب می شود که در این حالت بحران نه ناشی از فشار و محدودیت های دوره بحران، بلکه محصول تصمیماتی است که قبلاً اتخاذ شده است.
با رویکردی ناظر بر تصمیم گیری، دو رهیافت اساسی در قبال مدیریت بحران وجود دارد: رهیافت تک مرکز و چند مرکز . رهیافت تک مرکز؛ «مبتنی بر این استدلال است که پاسخ به بحران در دست یک قدرت مرکزی، متمرکز است. برای تضمین پاسخی یکپارچه و منسجم، ارتباط هماهنگ و بهره وری موثر از منابع، تمرکز قدرت الزامی تلقی می شود.
«رهیافت چند مرکز» ؛ تعامل میان فعالان رقیب را در میان نظام های بروکراسی دولتی به رسمیت می شناسد و رقابت را همچون وسیله ای برای اعمال نظارت سالم و تعدیل تمرکز بالقوه قدرت تصمیم گیری را ترویج می دهد.( مک کارتی ،۱۳۸۱ : ۶۹ )
یکی از عناصر اساسی که در تحلیل های مختلف از تصمیم گیری آن هم در شرایط بحرانی، مورد تاکید قرار می گیرد، مسأله زمان« در تصمیم گیری است». رابینسون و اسنایدر» تأثیر نسبی ای را که ممکن است زمان برتصمیمات مختلف داشته باشد، مورد تاکید قرار داده اند.( رابینسون ،۱۳۷۵ : ۱۲۲ – ۱۲۳ )
نحوه تصمیم گیری و نوع رفتاری که نظام سیاسی حاکم در محیط بحران زده ناشی از انقلاب اسلامی ،در قبال بحران هایی که تجربه می نمود، از خود نشان می داد، از نکات کلیدی محسوب می شود که اساساً پی بردن به آن، قسمت اعظم فرایند مدیریت بحران در دهه اول جمهوری اسلامی را آشکار می سازد. مقدم بر هر عامل و عنصری، احتمالاً نوع و ماهیت نظام سیاسی حاکم به عنوان بستر فعالیت مقام یا نهادهای تصمیم گیرنده تأثیری مستقیم و بلاواسطه بر نحوه تصمیم گیری تصمیم گیران می گذارد. در این زمینه با این ادعای«مایکل برچر»همراه می شویم که « نوع ، عمر و مدت دوام رژیم سیاسی در رفتار بازیگران بحران ، تأثیر می گذارد. نقش تصمیم گیری را هم سیستم سیاسی و هم تفسیر فرد از سیستم، شکل می دهند. به علاوه اینکه انتظار از رژیم هایی با حیات سیاسی طولانی این است که در تمام جوانب بحران محتاطانه تر از دولت های جدید، رفتار کنند. دولت های جدید به دلیل عدم امنیت که اغلب به واسطه بی ثباتی داخلی، برجسته می شود، احتمال زیاد وجود دارد که به بحران های خارجی به عنوان یک تدبیر سیاسی برای توجیه جبران کننده بی ثباتی داخلی استفاده کنند».( برچر ، ۱۳۸۲: ۶۶)بر همین منوال نیز احتمال اینکه یک رژیم انقلابی و فضای رادیکال آن، محتوا و ماهیت رفتار حاکمان و رهبران انقلاب را به سمت و سوی متناسب و مقتضی انقلاب سوق دهد، زیاد است.
تحلیل کیفیت تصمیم گیری در سال های نخستین حیات جمهوری اسلامی نیز از این امر مستثنی نیست و با درک و فهم اقتضای شرایط آن دوره می توان به بررسی نحوه تصمیم گیری ها و پیامدهای آن پرداخت. چنانچه در محیط انقلابی ایران، تصمیمات و راه کارهای موضعی و کم دامنه دارتری که به طور غیر مستقیم بر حوادث خاص تأثیر می گذارد، قرار دهیم، تصمیمات سرنوشت ساز و استراتژیک یک نظام سیاسی جدید از سوی قدرت خارق العاده رهبری کاریزمایی-الهی انقلاب ، اتخاذ می گردید. بخش عمده ای از ماهیت رهبری سیاسی در تصمیم گیری تبلور می یابد. به ویژه در شرایط بحرانی ای که حیات حکومت یا جامعه ای در خطر است. در چنین شرایطی است که استعدادها و توانایی های واقعی رهبران بروز می کند. در شرایط و مواقع بحرانی در جمهوری اسلامی نیز، این امام خمینی(ره) بود که«به عنوان مقام یا نهاد تصمیم ساز و تصمیم گیر، شرایط«فقدان تصمیم» را با کلمه نهایی خود به شرایط«امکان تصمیم» تبدیل می نمود».به طور کلی«سلسله مراتب قدرت و تصمیم گیری از امام به عنوان تجسم قدرت و خواست های خلق آغاز می شد. سپس شورای انقلاب به واسطه اختیاراتی که ایشان به شورا داده بود، در مسایلی کلی و اساسی اتخاذ تصمیم و ارایه امر می نمود. پس از آن دولت موقت به مثابه کارگزار این دو محور قدرت، دست به اجرای دستورات و جاری ساختن امور و تنظیم برنامه ها می زد».( رضوی ،۱۳۷۶ : ۲۲۱ ) این وضعیت رامی توان تلفیقی ماهرانه از شیوه های تصمیم گیری فردی و سیستماتیک (در چارچوب سلسله مراتب نظام حاکم) در جمهوری اسلامی دانست که ساختار تصمیم گیری ای با تعامل عناصر و نهادهای تصمیم ساز(سیستماتیک) و تصمیم گیر (رهبری کاریزمایی-الهی) را باعث شده بود؛«امام خمینی نه فردی تحریک پذیر و نه انعطاف پذیر بود بلکه در مقام تصمیم گیری(تصمیم گیرنده) پس از استماع دیدگاه افراد مختلف(تصمیم سازان)، با بررسی و جمع بندی تمامی نظریات، تصمیم گیری می کرد.»( مصاحبه با صادق طباطبایی ، کیهان ،۱۵ بهمن ۱۳۸۱ : ۱۲ )
در حقیقت محصول نهایی چنین ساختار تصمیم گیری ای،در شرایط انقلابی و مواجه با بحران های روز افزون، به سمت الگوی منحصر به فردی از تصمیم گیری در جمهوری اسلامی سوق می یابد که شاید بتوان آن را«الگوی فردی مبتنی بر قدرت کاریزمایی»تعبیر کرد. با این توصیف که در آن در برخی موارد، نظریات دیگران« در حد مشورت دادن» و تصمیم سازی بود. به نظر می رسد که این پدیده ناشی از دو مسأله بود: نخست اینکه به لحاظ نفوذ و قدرت تأثیر شگرف رهبری امام (ره) ، هر گونه تصمیمات امام (ره) در مواقع عادی و یا بحرانی، با رضایت کامل از سوی نهادهای مختلف و مردم مطاع بود . دوم اینکه ، فقط قدرت و اقتدار تصمیم گیرنده ای در جایگاه امام (ره) بود که قادر بود پیامدهای منفی احتمالی تصمیمات را برعهده بگیرد و از سوی توده های انقلابی نیز این امر،قابل درک و پذیرش بود.
برای مقایسه موفقیت تصمیم های فردی و گروهی در موفقیت های مختلف، تحقیقات قابل ملاحظه ای به عمل آمده